1. in detail
جز به جز،مو به مو،به تفصیل
2. i can detail for you everything that has happened
می توانم آنچه را که روی داده است مو به مو برایتان بگویم.
3. too much detail may becloud the children's minds
جزئیات زیاد ممکن است فکر کودکان را مغشوش کند.
4. rigorous attention to detail
توجه موشکافانه به جزئیات
5. to describe in detail
به تفصیل شرح دادن
6. to reproduce a detail of a painting
بخشی از یک نقاشی را مجزا و بزرگ کردن
7. a good painter with an eye for detail
نقاش خوب که ریزه کاری ها را خوب مجسم می کند
8. The results must be analysed in detail.
[ترجمه ترگمان]نتایج باید با جزئیات آنالیز شوند
[ترجمه گوگل]نتایج باید به طور کامل تجزیه و تحلیل شود
9. The illustration had too much redundant detail.
[ترجمه ترگمان]این تصویر جزئیات بسیار اضافی داشت
[ترجمه گوگل]تصویر بیش از حد جزئیات بیش از حد بود
10. Their daily lives are described in detail.
[ترجمه ترگمان]زندگی روزمره آن ها به طور مفصل توضیح داده می شود
[ترجمه گوگل]زندگی روزمره آنها به تفصیل شرح داده شده است
11. He could remember every trivial incident in great detail.
[ترجمه ترگمان]او هر حادثه ناچیز را با جزئیات فراوان به یاد می آورد
[ترجمه گوگل]او می تواند هر حادثه ناخوشایندی را در جزئیات بزرگی به یاد بیاورد
12. Block out this unimportant detail at the top of your picture.
[ترجمه ترگمان]این جزئیات بی اهمیت را در بالای تصویر خودتان ببندید
[ترجمه گوگل]این جزئیات بی اهمیت را در بالای تصویر خود مسدود کنید
13. Give me all the details of the accident — tell me what happened in detail.
[ترجمه ترگمان]تمام جزئیات حادثه رو به من بگو - بگو چه اتفاقی تو جزئیات افتاد
[ترجمه گوگل]تمام جزئیات مربوط به حادثه را به من بدهید به من بگویید که جزئیات دقیق چه اتفاقی افتاد
14. These ideas will be examined in more detail in Chapter
[ترجمه ترگمان]این ایده ها با جزییات بیشتری در فصل مورد بررسی قرار خواهند گرفت
[ترجمه گوگل]این ایده ها در فصل بیشتر مورد بررسی قرار می گیرند
15. She told me every detail of her trip.
[ترجمه ترگمان]تمام جزئیات سفرش را برایم تعریف کرد
[ترجمه گوگل]او به من هر جزئیات سفر خود را به من گفت
16. He was careful enough to check up every detail.
[ترجمه ترگمان]اون به اندازه کافی مراقب بود که جزئیات رو بررسی کنه
[ترجمه گوگل]او به اندازه کافی مراقب بود که هر جزئیات را بررسی کند
17. It is easy to overlook a small detail like that.
[ترجمه ترگمان]چشم پوشی از جزئیات کوچک مثل این آسان است
[ترجمه گوگل]آسان است جزئیات کوچک مانند آن را نادیده بگیرید
18. He noted every detail so as to fix the scene in his mind.
[ترجمه ترگمان]او به همه جزئیات آن توجه کرد تا صحنه را در ذهنش ثبت کند
[ترجمه گوگل]او هر جزئیات را ذکر کرد تا صحنه را در ذهنش ثابت کند