کلمه جو
صفحه اصلی

expansion


معنی : بسط، توسعه، انبساط، خاصیت انبساط و گسترش
معانی دیگر : گسترش، اتساع، فراخش، گشادشدگی، گشادی، فراخی، فراخیدگی، واتنش، فراخندگی، (هر چیز گسترده یا منبسط شده) مبسوط، منبسط، متسع، (ریاضی) فزونی، میزان گسترش، (موضوع را) پروراندن، شرح مبسوط، (مکانیک - انبساط بخار آب یا گاز در سیلندر موتور) باز شدن گاز (یا بخار)

انگلیسی به فارسی

بسط، انبساط


توسعه، بسط، انبساط


گسترش، توسعه، انبساط، بسط، خاصیت انبساط و گسترش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of expanding, or the state of being expanded.
متضاد: abridgment, contraction
مشابه: amplification, development, extension, growth, increase, stretch

(2) تعریف: something made larger or more extensive, as a result of expanding.
متضاد: abridgment
مشابه: growth, spread

(3) تعریف: the amount by which something has expanded; increase in size or other dimension.
مشابه: increase

• enlargement, increase, spread; development
expansion is the process of becoming greater in size or amount.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] بسط، انبساط، گسترش
[عمران و معماری] انبساط - بسط - گسترش - واتنش - آماس
[کامپیوتر] انبساط، بسط .
[مهندسی گاز] انبساط، توسعه
[زمین شناسی] انبساط
[نساجی] انبساط - گسترش
[ریاضیات] بسط
[پلیمر] انبساط
[آمار] بسط
[آب و خاک] بازشدگی-واگرایی

مترادف و متضاد

growth


بسط (اسم)
amplification, extension, development, expansion, stretch, auxesis, outspread, outstretch

توسعه (اسم)
amplification, increase, enlargement, extension, development, increment, expansion, outreach, outspread

انبساط (اسم)
expansion, pleasure, distension, dilatation

خاصیت انبساط و گسترش (اسم)
expansion

Synonyms: amplification, augmentation, breadth, development, diffusion, dilation, distance, distension, enlargement, evolution, expanse, extension, increase, inflation, magnification, maturation, multiplication, opening out, space, spread, stretch, swelling, unfolding, unfurling


Antonyms: lessening, shrinkage, stagnation


جملات نمونه

1. finite expansion
بسط با پایان

2. the expansion of a number
بسط یک عدد

3. the expansion of rural cooperatives in iran
گسترش تعاونی های روستایی در ایران

4. the expansion of the country's exports
توسعه ی صادرات کشور

5. the expansion of the wing of a bird
گسترش بال یک پرنده

6. the bewildering expansion of science in the last fifty years
توسعه ی گیج کننده ی علم در پنجاه سال اخیر

7. with the expansion of communication, various races will further mingle
با گسترش ارتباطات نژادهای مختلف آمیزش بیشتری خواهند داشت.

8. the sky's serene expansion
پهنه ی آرامبخش آسمان

9. excessive taxes form a disincentive to industrial expansion
مالیات های زیاد عامل بازدارنده ی توسعه ی صنعتی هستند.

10. after the war, the company embarked on a program of expansion
پس از جنگ شرکت برنامه ای برای گسترش آغاز کرد.

11. During the first phase of expansion staff will move to the new offices.
[ترجمه ترگمان]در طول فاز اول، کارکنان به دفاتر جدید حرکت خواهند کرد
[ترجمه گوگل]در مرحله اول کارکنان گسترش به دفاتر جدید حرکت خواهند کرد

12. The company believes there is scope for expansion in this sector.
[ترجمه ترگمان]این شرکت بر این باور است که دامنه توسعه در این بخش وجود دارد
[ترجمه گوگل]این شرکت معتقد است که امکان توسعه در این بخش وجود دارد

13. The vast expansion in secondary education is putting an enormous strain on the system.
[ترجمه ترگمان]گسترش وسیع در آموزش متوسطه، فشار زیادی بر سیستم وارد می کند
[ترجمه گوگل]گسترش وسیع در آموزش متوسطه، فشار زیادی را بر سیستم وارد می کند

14. Poor trading figures put back our plans for expansion.
[ترجمه ترگمان]ارقام فروش ضعیف برنامه های خود برای توسعه را کنار گذاشتند
[ترجمه گوگل]ارقام تجاری ضعیف برنامه های ما را برای گسترش گسترش می دهد

15. Expansion into new areas of research is possible.
[ترجمه ترگمان]توسعه به حوزه های جدید تحقیقات امکان پذیر است
[ترجمه گوگل]گسترش به مناطق جدید تحقیق امکان پذیر است

16. Various problems have put the company's expansion plans into reverse.
[ترجمه ترگمان]مشکلات مختلفی برنامه های توسعه شرکت را معکوس کرده است
[ترجمه گوگل]مشکلات مختلف برنامه های توسعه شرکت را به سمت عقب قرار داده اند

17. The new digital technology would allow a rapid expansion in the number of TV channels.
[ترجمه ترگمان]فن آوری دیجیتال جدید اجازه گسترش سریع تعداد کانال های تلویزیونی را می دهد
[ترجمه گوگل]فن آوری دیجیتال جدید اجازه می دهد تا گسترش سریع در تعداد کانال های تلویزیونی

18. The company has promised wide consultation on its expansion plans.
[ترجمه ترگمان]این شرکت وعده مشاوره گسترده در مورد برنامه های توسعه خود را داده است
[ترجمه گوگل]این شرکت مشاوره گسترده ای در مورد برنامه های گسترش آن داده است

the expansion of the wing of a bird

گسترش بال پرنده


the expansion of the country's exports

توسعه‌ی صادرات کشور


the sky's serene expansion

پهنه‌ی آرام‌بخش آسمان


the expansion of a number

بسط یک عدد


پیشنهاد کاربران

پلیمر : متورم شدن، منبسط شدن

expansion ( شیمی )
واژه مصوب: انبساط
تعریف: افزایش طول یا سطح یا حجم یک جسم بدون تغییر جِرم آن

وسعت

توسعه - گسترش

پیشروی

موضوعی را بسط و گسترش دادن

توسعه طلبی

رونق * شکوفایی

افزایش ( در مورد استفاده با حجم مواد )

تلفظ ش داره

در ریاضی به عملیاتی گفته میشود که پرانتز رو شما حذف می کنید. مثلا:
a ( b c ) = ab ac

پیشروی، کشورگشایی

افزایش دادن، منبسط شدن ( فعل )

انبساط ( اسم )

Synonym: growth

توسعه

They experienced a period of expansion the like of which the world had rarely seen
اونا یه دوره توسعه رو تجربه کردند، چیزی که دنیا به ندرت مشابه اون رو به چشم دیده

پیشرفت و توسعه

expansion ( noun ) =انبساط، بسط، توسعه، گسترش، افزایش، رشد

Definition =عمل بزرگتر شدن ، وقتی چیزی در اندازه ، دامنه ، مقدار و غیره افزایش می یابد/وقتی یک شرکت ، تجارت و غیره با افتتاح فروشگاه های جدید ، کارخانه ها و غیره بزرگتر و گسترده تر می شوند

examples:
1 - Expansion occurs when matter is heated
انبساط هنگام گرم شدن ماده رخ می دهد
2 - expansion of the software industry
توسعه صنعت نرم افزار
3 - an expansion in student numbers
افزایش تعداد دانش آموزان
4 - the rapid expansion of cities can cause social and economic problems.
توسعه سریع شهرها می تواند مشکلات اجتماعی و اقتصادی ایجاد کند.
5 - the industry underwent a period of rapid expansion.
صنعت دستخوش یک دوره توسعه سریع شد.

مترادف: Growth

گسترش , توسعه

# The recent expansion of science
# The rapid expansion of the software industry
# The exchange rates assisted the firm's expansion

افزایش و رشد مثلاً
enormous expansion of interest among researchers
افزایش علاقه زیادی میان محققان


کلمات دیگر: