1. a executive suite
اتاق های مدیر عامل
2. the executive branch is subordinate to the legislative
شاخه ی مجریه تابع شاخه ی مقننه است.
3. the legislative branch enacts laws and the executive branch carries these laws out
قوه ی مقننه قانون وضع می کند و قوه ی مجریه این قوانین را به اجرا درمی آورد.
4. Politics is usually the executive expression of human immaturity.
[ترجمه ترگمان]سیاست معمولا عبارت اجرایی عدم بلوغ انسانی است
[ترجمه گوگل]سیاست معمولا بیان اجتناب ناپذیر انسان است
5. The National Executive is expected to endorse these recommendations.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که مدیر اجرایی ملی این توصیه ها را تایید کند
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که اداره ملی این توصیه ها را تایید کند
6. The contract gives a female executive maternity leave rights.
[ترجمه ترگمان]این قرارداد به یک زن اجرایی زن حق مرخصی می دهد
[ترجمه گوگل]این قرارداد حقوق زن و شوهر اجباری اجباری زنان را می دهد
7. She is now a senior executive having worked her way up through the company.
[ترجمه ترگمان]او اکنون یک مدیر اجرایی ارشد است که راه خود را از طریق شرکت طی کرده است
[ترجمه گوگل]او اکنون مدیر اجرایی است که از طریق این شرکت کار خود را انجام داده است
8. There are three categories of accommodation - standard, executive and deluxe.
[ترجمه ترگمان]سه گروه از استانداردها، استاندارد، اجرایی و لوکس وجود دارد
[ترجمه گوگل]سه طبقه مسکن - استاندارد، اجرایی و لوکس وجود دارد
9. A good executive usually gets on well with people.
[ترجمه سمانه] یک مدیر اجرایی خوب، معمولا با مردم خوب برخورد میکند.
[ترجمه ترگمان]یک مدیر خوب معمولا با مردم خوب برخورد می کند
[ترجمه گوگل]اجرایی خوب معمولا با افراد خوب است
10. She has set up her own executive recruitment business in Paris.
[ترجمه ترگمان]او کسب وکار استخدام اجرایی خود را در پاریس راه اندازی کرده است
[ترجمه گوگل]او کسب و کار استخدام اجرایی خود را در پاریس راه اندازی کرده است
11. She's an executive in a computer company.
[ترجمه ترگمان]او یک مدیر اجرایی در یک شرکت کامپیوتری است
[ترجمه گوگل]او یک شرکت اجرایی در یک شرکت کامپیوتری است
12. He used his broad executive powers to nullify decisions by local governments.
[ترجمه ترگمان]او از اختیارات اجرایی خود برای خنثی کردن تصمیمات دولت های محلی استفاده کرد
[ترجمه گوگل]او از قدرت اجرایی گسترده خود برای تخطی از تصمیمات دولت های محلی استفاده می کرد
13. The board disavowed the action of the executive.
[ترجمه ترگمان]هیات مدیره اقدام اجرایی را انکار کرد
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره عمل اجرایی را رد کرد
14. His executive position entitled him to certain courtesies rarely accorded others.
[ترجمه ترگمان]مقام اجرایی او چنان به او لقب داده بود که به ندرت به دیگران احترام می گذاشت
[ترجمه گوگل]موقعیت اجرایی وی به او نسبت به حسن نیت خاصی به ندرت به دیگران اهمیت می دهد
15. Desktop publishing is probably the best executive toy ever invented.
[ترجمه ترگمان]انتشار دسکتاپ احتمالا بهترین اسباب بازی اجرایی است که تا به حال اختراع شده است
[ترجمه گوگل]انتشارات دسکتاپ احتمالا بهترین اسباب بازی اجرایی است که تا به حال اختراع شده است
16. The rebels besieged the heavily-fortified executive mansion.
[ترجمه ترگمان]شورشیان کاخ اجرایی مستحکم را محاصره کردند
[ترجمه گوگل]ستیزه جویان سلطنت اجرایی عمدتا متعصب را محاصره کردند
17. The heroine is a senior TV executive.
[ترجمه ترگمان]قهرمان زن، یک مدیر ارشد تلویزیونی است
[ترجمه گوگل]قهرمان یک مجری ارشد تلویزیونی است
18. At the highest executive levels earnings and performance aren't always correlated.
[ترجمه ترگمان]در بالاترین سطوح اجرایی درآمدها و عملکرد همیشه هم بسته نیستند
[ترجمه گوگل]در بالاترین سطوح اجرایی درآمد و عملکرد همیشه همپوشانی ندارند