کلمه جو
صفحه اصلی

greek


معنی : یونانی
معانی دیگر : اهل یونان، زبان یونانی (که زبانی هند و اروپایی است)، وابسته به یونان و تمدن آن (به ویژه یونان باستان)، یونان باستان (قرن های 8 تا 3 قبل از میلاد)، وابسته به کلیسای ارتدکس یونان، (آمریکا - عامیانه) عضو انجمن های دانشگاهی (که نام های یونانی دارند و معمولا به اعضا در مقابل پول، خوابگاه و خوراک می دهند)

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or pertaining to Greece or its people, culture, language, or the like.

(2) تعریف: of or pertaining to the Greek Orthodox Church or its adherents.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a native of Greece, or a descendant thereof.

(2) تعریف: the language of ancient Greece, or any of the languages that later evolved from it, including modern Greek.

(3) تعریف: (informal) something, esp. in speech or writing, that seems to make no sense.

- The physicist's speech was all Greek to me.
[ترجمه ترگمان] سخنرانی فیزیک دان، همه چیز برای من یونانی بود
[ترجمه گوگل] سخنرانی فیزیکدان تمام یونانیان به من بود

(4) تعریف: (informal) a member of a fraternity, sorority, or the like, the name of which is Greek letters.

• greek language
native of greece, resident of greece
of or pertaining to greece, of greek origin
greek means belonging or relating to greece.
a greek is a person who comes from greece.
greek is the language spoken by people living in greece.
greek or ancient greek was the language used in greece in ancient times.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] یونانی - الفبای به کار رفته دریونان قدیم و جدید ،مانند .... گاما، بتا، آلفا . معمولاً حروف یونانی به عنوان علائم ریاضی به کار می روند. بر خلاف Cyrillic ; Latin .

مترادف و متضاد

یونانی (صفت)
grecian, greek

جملات نمونه

1. When Greek meets Greek, then comes the tug of war.
[ترجمه ترگمان]وقتی یونانی به یونانی می رسد، جنگ آغاز می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که یونان با یونانی با یونانی ملاقات می کند، بعد می آید که می جنگد

2. When Greek meet Greek, then comes the tug of war.
[ترجمه ترگمان]وقتی یونانی به یونانی می رسد، جنگ آغاز می شود
[ترجمه گوگل]وقتی یونان با یونانی با یونانی ملاقات می کند، بعد می آید که می جنگد

3. Odysseus was a legendary Greek hero.
[ترجمه شادی احمدزاده] اودیسه یک قهرمان افسانه ی یونانی بود
[ترجمه ترگمان]Odysseus یک قهرمان افسانه ای یونان بود
[ترجمه گوگل]اودیسه یونانی قهرمان افسانه ای بود

4. Apollo was the Greek god of the arts, prophecy, medicine and light.
[ترجمه ترگمان]اپولو خدای یونانی هنر، پیشگویی، دارو و نور بود
[ترجمه گوگل]آپولو یونانی خدای هنر، نبوت، پزشکی و نور بود

5. How well do you know Greek?
[ترجمه ترگمان]شما یونانی را خوب می شناسید؟
[ترجمه گوگل]چقدر خوب یونانی را می شناسید؟

6. In Greek mythology, Zeus was the ruler of Gods and men.
[ترجمه ترگمان]در اساطیر یونانی، زئوس فرمانروای خدایان و آدمیان بود
[ترجمه گوگل]در اساطیر یونان، زئوس حاکم خدایان و مردان بود

7. In Greek mythology, the god Zeus took the form of a swan to seduce Leda.
[ترجمه ترگمان]در اساطیر یونانی، خدای زئوس شکل یک قو را برای اغوای Leda گرفت
[ترجمه گوگل]در اساطیر یونان، خدای زئوس به شکل قوچ به راه انداختن لدا در آمد

8. Greek warriors took the fortress with little effort.
[ترجمه ترگمان]جنگجویان یونانی به زور دژ را گرفتند
[ترجمه گوگل]جنگجویان یونان با تلاش کمتری قلعه را گرفتند

9. There is a famous Greek myth in which Icarus flew too near to the Sun.
[ترجمه ترگمان]یک افسانه مشهور یونانی وجود دارد که رنگ ها بیش از حد نزدیک خورشید پرواز می کنند
[ترجمه گوگل]یک اسطوره یونانی معروف وجود دارد که در آن ایکاروس خیلی نزدیک به خورشید پرواز کرد

10. He introduced me to a Greek girl at the party.
[ترجمه ترگمان]او مرا به یک دختر یونانی در مهمانی معرفی کرد
[ترجمه گوگل]او من را به یک دختر یونانی در حزب معرفی کرد

11. The Greek government today gave the go-ahead for five major road schemes.
[ترجمه ترگمان]دولت یونان امروز پنج طرح جاده اصلی را به ثمر رساند
[ترجمه گوگل]دولت یونان امروز پنج راهکار عمده جاده را به پیش برد

12. He studies Greek and Roman mythology.
[ترجمه ترگمان]اساطیر یونان و روم را مورد مطالعه قرار می دهد
[ترجمه گوگل]او اسطوره ی یونانی و رومی را مطالعه می کند

13. He had an engagement at a restaurant in Greek Street at eight.
[ترجمه ترگمان]ساعت هشت در رستورانی در خیابان Greek به سر می برد
[ترجمه گوگل]او در یک رستوران در خیابان یونان در هشتم حضور داشت

14. I don't speak Greek so Dina offered to translate for me.
[ترجمه ترگمان]من یونانی صحبت نمی کنم بنابراین دینا به من پیشنهاد کرد که ترجمه کنم
[ترجمه گوگل]من به یونانی صحبت نمی کنم، بنابراین دینا پیشنهاد داد تا برای من ترجمه کند

The cause of her divorce is Greek to me.

علت طلاق او را اصلاً درک نمی‌کنم.


اصطلاحات

to be Greek to one

غیرقابل‌فهم بودن، اصلاً نفهمیدن


پیشنهاد کاربران

شجاع بودن

یونانی


کلمات دیگر: