کلمه جو
صفحه اصلی

demon


معنی : شیطان، دیو، روح پلید، جنی، اهریمن، عفریت
معانی دیگر : روح خبیث، لبنگ، ابلیس، آدم خبیث، دیو سرشت، آدم شیطان صفت، ابلیس مانند، اهریمنی، شیطانی، آدم ماهر، آدم زبردست، خوره ی کاری، افسانه یونان خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده

انگلیسی به فارسی

(افسانه یونان) خدایی که دارای قوه خارق‌العاده بوده، دیو.دیو، جنی، شیطان، روح پلید، اهریمن


دیو، شیطان، اهریمن، روح پلید، جنی، عفریت


انگلیسی به انگلیسی

• evil spirit; devil, fiend; mischievous person, troublemaker (especially a child)
a demon is an evil spirit.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] فریبنده

مترادف و متضاد

شیطان (اسم)
devil, archfiend, satan, demon, lucifer, fiend, deuce, beelzebub, bogey, bogie, bogy, daemon, tempter, mephistopheles, papaw, pawpaw

دیو (اسم)
gnome, spook, demon, fiend, bogey, goblin, bogie, bogy, daemon

روح پلید (اسم)
devil, demon, fiend, daemon

جنی (اسم)
demon, goblin, jinn, imp, hobgoblin, daemon, jinni

اهریمن (اسم)
demon, daemon, evil spirit

عفریت (اسم)
devil, demon, fiend, deuce, monster, dickens, shaitan

evil, devilish being or influence


Synonyms: archfiend, beast, brute, fiend, goblin, hellion, imp, incubus, little devil, malignant spirit, monster, rascal, rogue, Satan, succubus, vampire, villain


Antonyms: angel, god


جملات نمونه

1. he is a demon at chess
او در شطرنج معرکه است،او خدای شطرنج است.

2. he is a demon of jealousy and lust
او دیوی است از حسادت و شهوت

3. he is a speed demon
او دیوانه ی سرعت است.

4. the hideous face of the horned demon
چهره ی کریه دیو شاخ دار

5. She works like a demon.
[ترجمه Dread] او مثل یک شیطان کار می کند
[ترجمه ترگمان]مثل یک شیطان کار می کند
[ترجمه گوگل]او مانند یک دیو کار می کند

6. She worked like a demon all through rehearsals.
[ترجمه ترگمان]او مثل یک شیطان کار می کرد
[ترجمه گوگل]او از طریق تمرینات مثل یک دیو کار کرد

7. He is a demon for work.
[ترجمه ترگمان]او برای کار یک شیطان است
[ترجمه گوگل]او شیطان است برای کار

8. He's very violent: it's the demon drink, you know.
[ترجمه ترگمان]خیلی خشن است: این یک نوشیدنی شیطانی است، می دانی
[ترجمه گوگل]او بسیار خشونت آمیز است: این نوشیدنی دیو است، شما می دانید

9. Your son's a little demon.
[ترجمه ترگمان]پسرت یک شیطان کوچولو است
[ترجمه گوگل]پسر شما یک شیطان کوچک است

10. Stefan has a demon serve.
[ترجمه ترگمان] استیفن یه کار شیطانی انجام میده
[ترجمه گوگل]استیفن خدمت می کند

11. He was a demon wonder at finding food, I 'll say that for Vern.
[ترجمه ترگمان]او یک شیطان بود که از یافتن غذا تعجب می کرد، من این را برای Vern می گویم
[ترجمه گوگل]او در مورد یافتن غذا جالب بود، من می گویم که برای Vern

12. But the demon which had driven him to drink that night, after months of abstinence, had him in its thrall.
[ترجمه ترگمان]اما آن موجود شیطانی که او را مجبور کرده بود آن شب را بنوشد، پس از ماه ها of او را در بند قرار داده بود
[ترجمه گوگل]اما شیطان که او را در همان شب، پس از ماه ها رهایی، نوشید، او را در آغوش گرفت

13. The pumpkin looks like a demon mask, the kind that is used to ward off danger and evil.
[ترجمه ترگمان]کدوتنبل شبیه یک ماسک شیطانی است، از آن نوع که برای دفع خطر و شیطان استفاده می شود
[ترجمه گوگل]کدو تنبل به نظر می رسد ماسک دیو، نوعی است که برای از بین بردن خطر و بد استفاده می شود

14. He played like a demon.
[ترجمه ترگمان]مثل یک شیطان بازی می کرد
[ترجمه گوگل]او مانند یک شیطان بازی کرد

15. And what evil demon had prompted her to drive past a street market which all the gods knew she couldn't resist?
[ترجمه ترگمان]و کدام شیطان اهریمنی او را وادار کرده بود که از یک بازار خیابانی که همه خدایان می دانستند او نمی تواند مقاومت کند، عبور کند؟
[ترجمه گوگل]و چه شیطان بد او را وادار به راندن گذشته از بازار خیابان که همه خدایان دانست که او نمی تواند مقاومت کند؟

They believed in gods and demons.

آنان به خدایان و شیاطین اعتقاد داشتند.


he is a demon of jealousy and lust

او دیوی است از حسادت و شهوت


He is a demon at chess.

او در شطرنج معرکه است، او خدای شطرنج است.


He is a speed demon.

او دیوانه‌ی سرعت است.


پیشنهاد کاربران

نوعی کلمه منفی یا شیطانی که برای حتی شیطان پرستان هم به کار نمی رود.

به نقل از هزاره:
1 - دیو، عفریت، جن
[در جمع] شیاطین، اجنه
2 - [محاوره] خوره، قهار، زبل
3 - [محاوره] بدجنس، تخم جن



کلمات دیگر: