کلمه جو
صفحه اصلی

equality


معنی : شباهت، تساوی، یکسانی، برابری، مساوات
معانی دیگر : هم پایگی، هم چندی، هم سنگی، هم ارزی، هم زینگی، همانندی، تشابه

انگلیسی به فارسی

مساوات، برابری، تساوی، یکسانی، شباهت


برابری، تساوی، مساوات، یکسانی، شباهت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: equalities
• : تعریف: the condition, fact, or defined state of being equal.
متضاد: inequality
مشابه: parity

• equal state; sameness, uniformity
equality is a situation or state where all the members of a society or group have the same status, rights, and opportunities.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] برابری .
[برق و الکترونیک] برابری، تعادل
[ریاضیات] تساوی، مساوات، برابری
[آمار] برابری

مترادف و متضاد

شباهت (اسم)
analog, analogy, likeness, resemblance, semblance, analogue, proportion, equality, propinquity

تساوی (اسم)
analogy, equality, parity, equalization, coequality, par

یکسانی (اسم)
assimilation, equality, uniformity

برابری (اسم)
comparison, conformation, equality, parity, equalization, par, tie, homology, equation, parallelism, oneness

مساوات (اسم)
equality

similarity, balance; egalitarianism


Synonyms: adequation, civil rights, commensurateness, coordination, correspondence, equal opportunity, equatability, equilibrium, equipoise, equivalence, evenness, fairness, fair play, fair practice, fair shake, homology, identity, impartiality, isonomy, likeness, par, parallelism, parity, sameness, tolerance, uniformity


Antonyms: difference, disproportion, dissimilarity, imbalance, inequality, unfairness


جملات نمونه

1. equality of size
برابری اندازه

2. equality of talents
تساوی استعدادها

3. liberty, equality and fraternity
آزادی،برابری و برادری

4. sovereign equality
برابری مطلق

5. the legal equality of humans
مساوات انسان ها از نظر قانون

6. he believed in the equality and brotherhood of all
او معتقد به برابری و برادری همگان بود.

7. our sisterhood favors universal equality
انجمن ما هوادار برابری همگان است.

8. he is an exponent of the idea of racial equality
او مروج عقیده ی تساوی نژادی است.

9. Civil rights include freedom, equality in law and in employment, and the right to vote.
[ترجمه ترگمان]حقوق مدنی عبارتند از آزادی، تساوی در قانون و در استخدام، و حق رای
[ترجمه گوگل]حقوق مدنی شامل آزادی، برابری در قانون و اشتغال و حق رای است

10. They are fighting for the equality of women.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای برابری زنان می جنگند
[ترجمه گوگل]آنها برای برابری زنان مبارزه می کنند

11. We must continue to press for full equality.
[ترجمه ترگمان]ما باید برای برابری کامل به مطبوعات ادامه دهیم
[ترجمه گوگل]ما باید برای برابری کامل تلاش کنیم

12. She was herself a vehement protagonist of sexual equality.
[ترجمه ترگمان]اون خودش یه شخصیت اصلی از برابری جنسی بود
[ترجمه گوگل]او خودش شخصیتی پر از برابری جنسی بود

13. We talk glibly of equality of opportunity.
[ترجمه ترگمان]ما با سادگی از برابری فرصت صحبت می کنیم
[ترجمه گوگل]ما به طور مساوی از برابری فرصت صحبت می کنیم

14. Women have yet to achieve full equality with men in the workplace.
[ترجمه ترگمان]زنان هنوز به برابری کامل با مردان در محل کار دست یافته اند
[ترجمه گوگل]زنان هنوز هم برای برابری کامل با مردان در محل کار دستیابی دارند

15. Women must battle on until they have gained equality.
[ترجمه ترگمان]زنان باید تا زمانی که برابری را کسب کنند، مبارزه کنند
[ترجمه گوگل]زنان باید تا زمانی که برابری کسب کرده اند نبرد کنند

16. The main beneficiaries of pension equality so far have been men.
[ترجمه ترگمان]ذینفعان اصلی برابری بازنشستگی تا کنون مرد بوده اند
[ترجمه گوگل]مزایای اصلی برابری حقوق بازنشستگی تاکنون مردان بوده است

17. All three children have equality in our family — they are all treated in the same way.
[ترجمه ترگمان]هر سه کودک در خانواده ما برابری دارند - آن ها همگی به یک روش درمان می شوند
[ترجمه گوگل]همه سه فرزند در خانواده ما برابری می کنند - همه آنها به همان شیوه رفتار می شود

18. Equality of opportunity has been the government's guiding principle in its education reforms.
[ترجمه ترگمان]برابری فرصت، اصل راهبردی دولت در اصلاحات آموزشی خود بوده است
[ترجمه گوگل]برابری فرصتها، اصل هدایت دولت در اصلاحات آموزشی بوده است

equality of size

برابری اندازه


equality of talents

تساوی استعدادها


the legal equality of humans

برابری انسان‌ها از نظر قانون


پیشنهاد کاربران

برابری، تساوی

تفاهم
Lack of equality in relationship


کلمات دیگر: