کلمه جو
صفحه اصلی

forecast


معنی : پیش بینی، پیش بینی وضع وا یا حوادی، طالع دیدن، از پیش اگاهی دادن یا حدی زدن، پیش بینی کردن
معانی دیگر : (هواشناسی ـ بازرگانی) پیش بینی کردن، پیش نمایی کردن، پیش آگاهی دادن، پیش نگری کردن، پیش بینی (وضع هوا یا اقتصاد و غیره)، انگارش، (قدیمی) پیش گویی کردن، پیش بینی وضع هوا یا حوادک

انگلیسی به فارسی

(هواشناسی، بازرگانی) پیش‌بینی کردن، پیش‌نمایی کردن، پیش‌آگاهی دادن، پیش‌نگری کردن


پیش‌بینی (وضع هوا یا اقتصاد و غیره)، پیش‌نمایی، انگارش


پیش بینی، پیش بینی وضع وا یا حوادی، پیش بینی کردن، طالع دیدن، از پیش اگاهی دادن یا حدی زدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: forecasts, forecasting, forecast, forecasted
(1) تعریف: to predict (weather conditions).
مترادف: predict
مشابه: foretell, presage, prognosticate

- The weather report forecasts rain for this afternoon.
[ترجمه ترگمان] گزارش هواشناسی حاکی از باران برای این بعد از ظهر است
[ترجمه گوگل] گزارش آب و هوا پیش بینی بارش باران برای این بعد از ظهر است

(2) تعریف: to give an early indication of; foreshadow.
مترادف: augur, bode, foreshadow, foretell, portend, presage, prognosticate, prophesy
مشابه: herald, indicate, prefigure

- The mass protests of that summer forecasted the eventual downfall of the government.
[ترجمه ترگمان] تظاهرات دسته جمعی آن تابستان موجب سقوط احتمالی دولت شد
[ترجمه گوگل] اعتراضات جمعی آن تابستان پیش بینی سقوط حکومت را پیش بینی کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to make an estimate or calculation before something occurs; make a prediction.
مترادف: prognosticate, prophesy
مشابه: predict
اسم ( noun )
مشتقات: forecaster (n.)
• : تعریف: an estimate, calculation, or conjecture about something that will happen in the future; prediction.
مترادف: prediction, prognosis
مشابه: conjecture, divination, estimate, projection, prophecy

- We heard the weather forecast and decided to cancel the barbecue party.
[ترجمه ترگمان] ما صدای پیش بینی آب و هوا را شنیدیم و تصمیم گرفتیم که جشن کباب را کنسل کنیم
[ترجمه گوگل] ما پیش بینی هوا را شنیده ایم و تصمیم گرفتیم حزب کباب را لغو کنیم
- Would you care to make a forecast concerning tonight's sporting event?
[ترجمه ترگمان] ایا ممکن است پیش بینی هواشناسی در مورد برنامه ورزشی امشب را پیش بینی کنید؟
[ترجمه گوگل] آیا می خواهید پیش بینی های مربوط به رویداد ورزشی امشب را انجام دهید؟

• prediction of a future event or condition (i.e. weather)
predict a future event or condition, foretell
predicted, expected, anticipated
a forecast is a prediction of what is expected to happen in the future.
if you forecast future events, you say what you think is going to happen.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] پیش بینی
[عمران و معماری] پیش بینی - آینده نگری
[کامپیوتر] پیش بینی کردن
[ریاضیات] پیش بینی کردن، پیش بینی، آینده نگری

مترادف و متضاد

prediction, often of weather or business


Synonyms: anticipation, augury, budget, calculation, cast, conjecture, divination, estimate, foreknowledge, foreseeing, foresight, foretelling, forethought, foretoken, guess, outlook, planning, precognition, prescience, prevision, prognosis, prognostication, projection, prophecy


predict, guess


Synonyms: adumbrate, anticipate, augur, calculate, call the turn, conclude, conjecture, demonstrate, determine, divine, dope out, estimate, figure, figure out, foresee, foretell, gather, gauge, infer, in the cards, plan, portend, predetermine, presage, prognosticate, prophesy, reason, see it coming, soothsay, surmise, telegraph


پیش بینی (اسم)
anticipation, forecast, foresight, prognosis, prospect, prognoses, expectancy, expectance, caution, augury, prognostication, precaution, prevision, look-ahead, prefiguration

پیش بینی وضع وا یا حوادی (اسم)
forecast

طالع دیدن (فعل)
forecast, foretell, soothsay, fortune-tell

از پیش اگاهی دادن یا حدی زدن (فعل)
forecast

پیش بینی کردن (فعل)
foreshow, previse, antedate, foretaste, dope, anticipate, prognosticate, augur, foresee, forecast

جملات نمونه

1. a forecast of oil production in the next five years
پیش بینی میزان تولید نفت در پنج سال آینده

2. the forecast calls for strong winds and snow
پیش بینی هواشناسی از باد شدید و برف خبر می دهد.

3. to forecast the next year's crop yields
میزان محصولات کشاورزی سال دیگر را پیش بینی کردن

4. weather forecast
پیش بینی وضع هوا،پیش بینی هواشناسی

5. a weather forecast
پیش بینی وضع هوا

6. every night, the next day's weather is forecast on the radio
هرشب رادیو وضع هوای روز بعد را پیش بینی می کند.

7. The weather forecast says there will be rain.
[ترجمه nastaran] هواشناسی میگوید باران خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]پیش بینی می شود که باران ببارد
[ترجمه گوگل]پیش بینی آب و هوا می گوید باران خواهد بود

8. The forecast says there will be storms.
[ترجمه ترگمان]این پیش بینی می گوید که طوفان وجود خواهد داشت
[ترجمه گوگل]پیش بینی می شود طوفان خواهد بود

9. The newspaper's forecast that the Democrats would be totally beaten in the general election came true.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی این روزنامه حاکی از آن است که دموکرات ها در انتخابات عمومی کاملا مورد ضرب و شتم قرار خواهند گرفت
[ترجمه گوگل]پیش بینی روزنامه ای که دموکرات ها در انتخابات عمومی کاملا مورد ضرب و شتم قرار می گیرند، به حقیقت پیوستند

10. Such events may forecast an outbreak of war.
[ترجمه ترگمان]چنین رویدادهایی ممکن است وقوع جنگ را پیش بینی کنند
[ترجمه گوگل]چنین حوادثی ممکن است پیش بینی وقوع جنگ باشد

11. The weather forecast said it was going to rain later today.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی آب و هوا گفته است که امروز باران خواهد بارید
[ترجمه گوگل]پیش بینی آب و هوا گفت که امروز به باران می آید

12. Rain is forecast for the weekend.
[ترجمه ترگمان]باران برای آخر هفته پیش بینی می شود
[ترجمه گوگل]باران برای آخر هفته پیش بینی شده است

13. The forecast said there would be sunny intervals and showers.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی می شود که فواصل و رگبار آفتابی وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]پیش بینی می شود فواصل آفتابی و دوشاخ وجود دارد

14. Rain and high winds are forecast.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی می شود که باران و باده ای شدید پیش بینی شوند
[ترجمه گوگل]پیش بینی بارش باران و باد بالا

15. Cooler weather is forecast for the weekend.
[ترجمه ترگمان]کولر تا آخر هفته پیش بینی می شود
[ترجمه گوگل]آب و هوای کولر برای آخر هفته پیش بینی شده است

16. The government has issued a pessimistic economic forecast.
[ترجمه ترگمان]دولت یک پیش بینی اقتصادی بدبینانه صادر کرده است
[ترجمه گوگل]دولت پیش بینی اقتصادی بدبینانه ارائه داده است

17. According to the forecast it will be sunny tomorrow.
[ترجمه ترگمان]براساس این پیش بینی، فردا هوا آفتابی خواهد بود
[ترجمه گوگل]با توجه به پیش بینی آن فرد آفتابی خواهد بود

18. The shipping forecast gave warnings of gales.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی حمل و نقل دریایی به رعد و برق هشدار داد
[ترجمه گوگل]پیش بینی های حمل و نقل هشدار دادند

19. Drizzle and patchy fog are forecast.
[ترجمه ترگمان]Drizzle و مه تکه تکه شده پیش بینی می شوند
[ترجمه گوگل]پیش بینی آب و هوا و رطوبت

Every night, the next day's weather is forecast on the radio.

هرشب رادیو وضع هوای روز بعد را پیش‌بینی‌می‌کند.


to forecast the next year's crop yields

میزان محصولات کشاورزی سال دیگر را پیش‌بینی کردن


a weather forecast

پیش‌بینی وضع هوا


a forecast of oil production in the next five years

پیش‌بینی میزان تولید نفت در پنج سال آینده


پیشنهاد کاربران

پیش بینی

پیش بینی ، پیش بینی کردن

گمانه زنی
پیش بینی کردن برای واژه ( Predication ) است که معنای دقت، کنترل پذیری، روایی و قطعیت بیشتری دارد. در مقابل گمانه زنی برای ( Forecast ) است که بیشتر در موضوعات عملی و یا دانشی که قطعیتی مانند پیش بینی پذیری علمی ندارد، به کار می رود.

بودجه

[Bad Weather]
[Collocation]
forecast/​expect/​predict rain/​snow/​a category - four hurricane

to say that ( something ) will happen in the future : to predict ( something, such as weather ) after looking at the information that is available

◀️They're forecasting rain for this weekend.
◀️The company is forecasting reduced profits.
◀️Experts forecast that the economy will slow in the coming months.
◀️ MONDAY FORECAST : پیش بینی وضع هوا برای روز دوشنبه

forecast ( اقیانوس شناسی )
واژه مصوب: پیش بینی 1
تعریف: اعلام شرایط جوّی که انتظار می رود در آینده پدید آید


کلمات دیگر: