کلمه جو
صفحه اصلی

descendant


معنی : نسل، زاده اولاد
معانی دیگر : نزولی، فروسوی، زیرسوی، نازل، فرودی، شیبدار (descendent هم می نویسند)، نواده، ازتبار (کس یا قوم بخصوص)، خلف، (جمع) اعقاب، نبیره، (چیزی که از چیز دیگر ناشی شده است) پیامد، نتیجه، نسل بعدی، زاده در جمع اولاد، زادگان

انگلیسی به فارسی

نسل، زاده (در جمع) اولاد، زادگان


انگلیسی به انگلیسی

• offspring (child, grandchild, etc.)
someone's descendants are the people in later generations who are related to them.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] نتیجه، فرزند
[ریاضیات] نزولی، پایین رو، نازل، نسل، نسل بعدی

مترادف و متضاد

person in line of ancestry


نسل (اسم)
slip, race, generation, descendant, descendent, filiation

زاده اولاد (اسم)
descendant, descendent

Synonyms: brood, child, children, chip off old block, get, heir, issue, kin, offshoot, offspring, posterity, product, progeniture, progeny, scion, seed, spin-off


Antonyms: ascendant, predecessor


جملات نمونه

1. His design was a descendant of a 1956 device.
[ترجمه ترگمان]طرح او از نوادگان یک وسیله ۱۹۵۶ بود
[ترجمه گوگل]طراحی او یک نسل از یک دستگاه 1956 بود

2. He was a direct descendant of Napoleon Bonaparte.
[ترجمه پ] از نسل بلاواسطه ی ناپلئون بناپارت بود.
[ترجمه ترگمان]او از نوادگان ناپلئون بناپارت بود
[ترجمه گوگل]او یک نسل مستقیم ناپلئون بناپارت بود

3. Diana is a direct descendant of Robert Peel.
[ترجمه پ] دایانا از نسل اول نوه های رابرت پیل است.
[ترجمه ترگمان]دیانا یکی از نوادگان مستقیم رابرت پیل است
[ترجمه گوگل]دیانا یک نسل مستقیم رابرت پیل است

4. She is a direct descendant of Queen Victoria.
[ترجمه ترگمان] اون نسل مستقیمی از \"ملکه ویکتوریا\" - ه
[ترجمه گوگل]او یک فرزند مستقیق ملکه ویکتوریا است

5. Quechua is a descendant of the Inca language.
[ترجمه پ] ریشه جاشوآ از زبان اینکایی است . از آن زبان آمده است.
[ترجمه ترگمان]Quechua از نوادگان زبان اینکا است
[ترجمه گوگل]Quechua یک نسل از زبان اینکا است

6. She claimed to be a direct descendant of Wordsworth.
[ترجمه ترگمان]ادعا می کرد که از نوادگان مستقیم وردزورث است
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که یک نسل مستقیم وردزورث است

7. He was an O'Conor and a direct descendant of the last High King of Ireland.
[ترجمه ترگمان]او از نوادگان direct آخرین پادشاه ایرلند بود
[ترجمه گوگل]او O'Conor بود و یک نسل مستقیم آخرین پادشاه ایرلند بود

8. He was an O'Conor and a distant descendant of the last High King of Ireland.
[ترجمه ترگمان]او an و از نوادگان دور آخرین پادشاه ایرلند بود
[ترجمه گوگل]او O'Conor بود و از نسل بعدی آخرین پادشاه ایرلند بود

9. Their Mr. A. Waugh is a lineal descendant of Gifford, by the way of mentality.
[ترجمه ترگمان] آقای \"ای\" - شون طرز فکر و طرز فکر و طرز فکر و طرز فکر و طرز فکر و طرز فکرش به نسل مربوط است
[ترجمه گوگل]آقای آ ووه، از طریق ذهنیت، یک نسل خطی گیفورد است

10. Their last known descendant, Nathaniel Salperton, was among those executed after the Monmouth rebellion in 168
[ترجمه ترگمان]آخرین نواده شناخته شده آن ها، Nathaniel Salperton، در میان کسانی بود که پس از شورش Monmouth در ۱۶۸ سالگی اعدام شدند
[ترجمه گوگل]ناتانیل سالپرتون، فرزند آخرت شناخته شده خود، پس از شورش مونموت در 168 سالگی بود

11. Paul claims to be a descendant of King Charles I.
[ترجمه ترگمان]پاول ادعا می کند که از نوادگان شاه چارلز اول است
[ترجمه گوگل]پل ادعا می کند که یک فرزند پادشاه چارلز اول است

12. Therefore, a gene is by definition the descendant of a gene that was good at getting into future generations.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ژن تعریف از نوادگان یک ژن است که در رسیدن به نسل های آینده مفید است
[ترجمه گوگل]بنابراین، یک ژن بر اساس تعریف نسل ژن است که در رسیدن به نسل های آینده خوب بود

13. The Earl's descendant accepted the apologies of Hampden's heir.
[ترجمه ترگمان]پسر او از پسر وارث عذرخواهی کرد
[ترجمه گوگل]فرزند ارل عذر خواهی وارث هامپدن را پذیرفت

14. I am the root and the descendant of David, the bright morning star.
[ترجمه ترگمان]من the و نواده داوود، ستاره صبح روشن
[ترجمه گوگل]من ریشه و فرزند دیوید، ستاره صبحگاهی صورتی هستم

15. In 1600, Anne Marbury the descendant of Sir John Spencer moved to Massachusetts, America from Lincolnshire.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۶۰۰، آن Marbury از نوادگان سر جان اسپنسر به ماساچوست، آمریکا از Lincolnshire نقل مکان کرد
[ترجمه گوگل]در سال 1600، آن ماربری، فرزند سر جان اسپنسر به ماساچوست، آمریکا از لینکلنیشر نقل مکان کرد

in a descending order

به ترتیب فروسوی (نزولی)


We are the descendants of Mashallah Khan.

ما از تبار ماشاالله خان هستیم.


descendants

اعقاب، فرزندان، پسینیان


He used to say that computers are the descendents of the abacus.

او می‌گفت که کامپیوتر از چرتکه گرفته شده است.


پیشنهاد کاربران

a direct descendant of the country’s first president
Oxford Dictionary@

someone related to a person living long ago

نسله
زاده
اولاد
نواد

بازمانده

دودمان

پیش روی، بعدی

اخلاف

( از ) نوادگان

زادگان


کلمات دیگر: