کلمه جو
صفحه اصلی

nancy


اسم خاص مونث

انگلیسی به فارسی

اسم خاص مونث


رجوع شود به: Nance


انگلیسی به انگلیسی

• female first name; city in northeastern france
(derogative slang) effeminate male; homosexual man

جملات نمونه

1. Bess finally conceded that Nancy was right.
[ترجمه ترگمان]\"بس\" بالاخره تصدیق کرد که نانسی حق دارد
[ترجمه گوگل]نهایت تصور کرد که نانسی درست بود

2. Nancy wondered whether it was her destiny to live in England and marry Melvyn.
[ترجمه ترگمان]نانسی نمی دانست که آیا این سرنوشتش بوده که در انگلستان زندگی کند و با Melvyn ازدواج کند
[ترجمه گوگل]نانسی تعجب کرد که آیا سرنوشت او برای زندگی در انگلستان بود یا ازدواج ملوین

3. Nancy, who had been thoughtful for some time, suddenly spoke.
[ترجمه ترگمان]نانسی که مدتی متفکر بود ناگهان شروع به صحبت کرد:
[ترجمه گوگل]نانسی، که برای مدت زمان اندیشید، ناگهان سخن گفت

4. 'Please, Vic, come with us,' Nancy coaxed.
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم \"ویک\"، با ما بیا \"نانسی coaxed\"
[ترجمه گوگل]نانسی، 'لطفا، ویک، با ما بیایی'

5. Mary and Nancy chatted away across the room.
[ترجمه ترگمان]مری و نانسی با هم از اتاق خارج شدند
[ترجمه گوگل]مریم و نانسی در سراسر اتاق با هم صحبت کردند

6. Nancy gripped the strap of her beach bag.
[ترجمه ترگمان]نانسی به تسمه کیف her چنگ زد
[ترجمه گوگل]نانسی بند از کیسه ساحل خود را گرفت

7. Nancy was in a fractious mood.
[ترجمه ترگمان]نانسی سرحال بود
[ترجمه گوگل]نانسی در خلق و خوی شکننده بود

8. Nancy began to climb the stairs.
[ترجمه ترگمان]نانسی از پله ها بالا رفت
[ترجمه گوگل]نانسی شروع به صعود از پله ها کرد

9. Nancy knew she'd be a sitting duck when she raised the trap door.
[ترجمه ترگمان]نانسی می دانست که وقتی در تله را بلند می کند، او یک اردک نشسته خواهد بود
[ترجمه گوگل]نانسی می دانست که او وقتی اردک کشید، یک اردک نشسته بود

10. He was loping across the sand toward Nancy.
[ترجمه ترگمان]او به سوی نانسی دراز کشیده بود
[ترجمه گوگل]او در سراسر شن و ماسه به سمت نانسی حرکت کرد

11. Nancy braced herself for the inevitable arguments.
[ترجمه ترگمان]نانسی برای بحث اجتناب ناپذیر خود را آماده کرد
[ترجمه گوگل]نانسی خود را برای استدلال های اجتناب ناپذیری سوق داد

12. "I'm Nancy Drew," she said, holding out her hand.
[ترجمه ترگمان]او دستش را دراز کرد و گفت: \" من نانسی درو هستم \"
[ترجمه گوگل]او گفت، 'من نانسی درو است، دستش را برگرداند

13. Nancy looked at the note angrily, then crumpled it up and threw it in a nearby wastepaper basket.
[ترجمه ترگمان]نانسی با عصبانیت به یادداشت نگاه کرد، سپس آن را مچاله کرد و آن را در یک سبد کاغذ باطله انداخت
[ترجمه گوگل]نانسی عصبانی نگاهش کرد، سپس آن را فرو برد و آن را در یک سبد مجله ی مجاور قرار داد

14. Nancy must be going on for 60.
[ترجمه ترگمان]نانسی باید به مدت ۶۰ سال در حال حرکت باشد
[ترجمه گوگل]نانسی باید 60 ساله باشد

15. Nancy blew away the rest of the skaters.
[ترجمه ترگمان]نانسی بقیه اسکیت بازان را فوت کرد
[ترجمه گوگل]نانسی بقیه اسکیت باز ها را از بین برد

پیشنهاد کاربران

نانسی

مرد زن صفت . مرد هوموسکشوال


کلمات دیگر: