کلمه جو
صفحه اصلی

lacklustre

انگلیسی به فارسی

بی نظیر، بدون زرق و برق، تاریک، بی نور، تار و بی برق


انگلیسی به انگلیسی

• lackluster, dim, dull, lacking brilliance, not shiny
something or someone that is lacklustre has no brightness or liveliness.

جملات نمونه

1. Britain's number-one tennis player gave a disappointingly lacklustre performance.
[ترجمه ترگمان]عدد بریتانیا - یک بازیکن تنیس به طور ناامیدانه عملکرد ضعیفی داشت
[ترجمه گوگل]تنیسور شماره یک بریتانیا عملکردی ناخوشایند کم رنگ داشت

2. The program included a lacklustre and flaccid account of Rossini's Overture to "La gazza ladra".
[ترجمه ترگمان]این برنامه شامل یک گزارش جالب و ناچیز بود که روسینی آن را به \"La gazza ladra\" (La gazza ladra)توصیف کرد
[ترجمه گوگل]این برنامه شامل یک گزارش بی نظیر و ملایم از اوورث روسیینی به 'La gazza ladra' بود

3. Kasparov's recent performance had been lacklustre and many experts were predicting that Karpov was about to regain the world title.
[ترجمه ترگمان]عملکرد اخیر کاسپارو جالب بود و بسیاری از کارشناسان پیش بینی می کردند که کارپوف در آستانه کسب عنوان جهانی بود
[ترجمه گوگل]عملکرد اخیر کاسپاروف خسته کننده بود و بسیاری از کارشناسان پیش بینی کرده بودند که کارپوف مجددا عنوان جهان را به دست آورد

4. No excuses were offered for a lacklustre performance on Saturday.
[ترجمه ترگمان]در روز شنبه هیچ عذر و بهانه ای برای کاهش عملکرد نخواهد بود
[ترجمه گوگل]در روز شنبه، برای یک عملکرد بی نظیر ارائه نشده بود

5. Both have for years eked lacklustre profit out of aging products.
[ترجمه ترگمان]هر دو سال ها به دلیل غیر جالب نبودن محصولات کهنه شده اند
[ترجمه گوگل]هر دوی این ها برای سالیان سال است که از محصولات پیری سود می برند

6. We faced lacklustre opponents in the depth of recession.
[ترجمه ترگمان]ما در عمق رکود اقتصادی با رقبای ضعیفی مواجه شدیم
[ترجمه گوگل]ما در عمق رکود مواجهه با مخالفان خفیف است

7. Face the facts: Mr Gore waged a lacklustre, message-shifting campaign against the weakest Republican candidate in recent history.
[ترجمه ترگمان]با این حقایق مواجه شوید: آقای گور مبارزه ای کسل کننده را به راه انداخت، مبارزات انتخاباتی را علیه weakest نامزد جمهوری خواه در تاریخ اخیر به راه انداخت
[ترجمه گوگل]مواجه شدن با واقعیت ها: آقای گور یک کمپین تبلیغاتی خفیف، تبلیغاتی را علیه ضعیفترین کاندیدای جمهوری خواه در تاریخ اخیر به راه انداخت

8. When his lacklustre eyes fell on Chueh - hui's white face, Chueh - min cried in surprise, " What's wrong?
[ترجمه ترگمان]وقتی چشمش به صورت سفید Chueh افتاد، با تعجب فریاد زد: \" چی شده؟
[ترجمه گوگل]وقتی چشمان بیچاره اش در چهره سفید Chuehui سقوط کرد، Chueh - min به طرز شگفت انگیزی فریاد زد: «اشتباه چیست؟

9. High unemployment and a lacklustre economy continue to dominate the mid - term election campaigns.
[ترجمه ترگمان]بیکاری بالا و یک اقتصاد راکد همچنان بر مبارزات انتخابات میان دوره ای تسلط دارد
[ترجمه گوگل]بیکاری بالا و یک اقتصاد بی نظیر همچنان در مبارزات انتخاباتی میان مدت شرکت می کنند

10. Lacklustre performance failed to convince many to stay once the moratorium expired, however, prompting RAB to review its business and move to delist – a move formally announced last Friday.
[ترجمه ترگمان]با این حال، عملکرد lacklustre در متقاعد کردن بسیاری برای ماندن در زمانی که مهلت قانونی منقضی شده است ناموفق بوده است، با این حال، این باعث شده است که rab به بررسی کسب وکار خود بپردازد و به delist نقل مکان کند - حرکتی که جمعه گذشته رسما اعلام شد
[ترجمه گوگل]عملکرد ناخوشایند موفق نشد بسیاری از افراد را متقاعد کند که یک دوره تعطیلی منقضی باقی بمانند اما RAB به بررسی کسب و کار خود و حرکت به سمت لغو ادامه می دهد - یک حرکت رسمی جمعه گذشته اعلام کرد

11. It wasn't a lacklustre performance, it wasn't a team and accepted the defeat.
[ترجمه ترگمان]این یک عملکرد جالب نبود، یک تیم نبود و شکست را پذیرفته بود
[ترجمه گوگل]این عملکرد ضعیف نبود، تیمی نبود و شکست را پذیرفت

12. Lacklustre demand meant the government had to halve its retail issuance.
[ترجمه ترگمان]تقاضا به این معنا بود که دولت باید صدور خرده فروشی خود را به نصف کاهش دهد
[ترجمه گوگل]تقاضای ناخوشایند به این معنی است که دولت مجبور است تقاضای خرده فروشی خود را به نصف کاهش دهد

13. His lacklustre attorney-general Alberto Gonzales, who was forced to resign in disgrace, was only the most visible of an army of over-promoted, ideologically vetted homunculi.
[ترجمه ترگمان]آلبرتو گونزالس، وکیل مدافع برجسته او، که مجبور به استعفا شد، تنها the از ارتش بیش از حد ارتقا یافته بود که به طور ایدئولوژیکی homunculi شده بود
[ترجمه گوگل]آلبرتو گونزالس، وکیل مدافع او، که مجبور به استعفا شد، تنها قابل مشاهده بود از یک ارتش بیش از حد ارتش، homunculi تحت نظارت ایدئولوژیک

14. Some bars and restaurants say business is lacklustre too.
[ترجمه ترگمان]بعضی از رستوران ها و رستوران ها می گویند که کار خسته کننده نیست
[ترجمه گوگل]برخی از میله ها و رستوران ها می گویند کسب و کار نیز کم رنگ است

پیشنهاد کاربران

گمنام. . . بی ارزش. . در سطح خیلی معمولی

بیخود، بی ارزش، کسل کننده


کلمات دیگر: