کلمه جو
صفحه اصلی

nan

انگلیسی به فارسی

نان


انگلیسی به انگلیسی

• round flat leavened indian bread; (british slang) person's grandmother

جملات نمونه

1. Wang Nan was the No. 1 seed in the table - tennis championship.
[ترجمه موذنی] در جدول رتبه بندی قهرمانی تنیس، وانگ نان در سید یا رتبه شماره یک بود
[ترجمه ترگمان]وانگ نان اولین دانه در مسابقات تنیس روی میز بود
[ترجمه گوگل]وانگ نان شماره 1 دانه در جدول - مسابقات قهرمانی تنیس بود

2. I was brought up by my nan.
[ترجمه ترگمان]من توسط دوست پسرم بزرگ شدم
[ترجمه گوگل]من توسط nan من آورده شد

3. The kids love staying with their nan at the weekend.
[ترجمه ترگمان]بچه ها عاشق nan در آخر هفته هستند
[ترجمه گوگل]بچه ها عاشق ماندن در آخر هفته خود با نان هستند

4. Nan was coopted into the kitchen to make pastry.
[ترجمه ترگمان]نن \"داشت به آشپزخانه می رفت تا شیرینی درست کنه\"
[ترجمه گوگل]نان به آشپزخانه ختم می شود تا شیرینی بخورد

5. Her nan had lost her hearing working in the textile m ills.
[ترجمه ترگمان]مادربزرگم شنوایی خود را از کار در زمینه مشکلات منسوجات از دست داده بود
[ترجمه گوگل]نان او کار خود را در پارچه ای از دست داده بود

6. Para Handy raises a new head of steam Nan Spowart reports on the re-creation of a West coast legend.
[ترجمه ترگمان]\"پاراچنار\" یک سری جدید از بخار به نام \"نان\" ایجاد می کند که در مورد ایجاد دوباره یک افسانه ساحلی غربی گزارش شده است
[ترجمه گوگل]Para Handy یک سر جدید از گزارش های بخار نان Spowart راجع به ایجاد دوباره یک افسانه ساحل غربی می کند

7. Neither she nor Nan ate a cooked breakfast.
[ترجمه ترگمان]نه او و نه نن یک صبحانه درست و حسابی می خورد
[ترجمه گوگل]نه او و نه نداشتند صبحانه پخته شده

8. I share a bungalow with my nan and our pet dog Ben.
[ترجمه ترگمان]من یک خانه ییلاقی با مادربزرگم به همراه مادربزرگم و سگ our بن رد می کنم
[ترجمه گوگل]من یک خانه ی ییلاقی با نان و بن سگ حیوان خانگی من به اشتراک می گذارم

9. Benny reddened at the stares, but Nan had left the two admirers and was bounding up to the back row.
[ترجمه ترگمان]بنی از نگاه های خیره من سرخ شد، اما نن دو admirers را رها کرده بود و به ردیف عقب خیز برمی داشت
[ترجمه گوگل]بنی در حال چشمک زدن قرمز شد، اما نان از دو طرف تحسین برداشته بود و به ردیف عقب مانده بود

10. Radio nan Gaidheal will broadcast a single morning block to the Highlands and Islands, replacing the current piecemeal pattern of programmes.
[ترجمه ترگمان]رادیو nan Gaidheal یک بلوک صبح را به \"هایلند و جزایر\" پخش خواهد کرد و الگوی تدریجی فعلی برنامه ها را جایگزین خواهد کرد
[ترجمه گوگل]رادیو نان گیدهال یک بلوک صبح یک صبح را به ارتفاعات و جزایر پخش می کند و جایگزین الگوی تقسیم جاری برنامه ها می شود

11. Nan wore the smart navy coat she had worn yesterday, but this time over a pale yellow wool dress.
[ترجمه ترگمان]ننهی پیر لباسی را پوشیده بود که دیروز پوشیده بود، اما این بار لباس پشمی زرد رنگی پوشیده بود
[ترجمه گوگل]نان به لباس پوشیدنی ناوگان که روز گذشته آن را پوشانده بود، پوشیده بود، اما این بار بیش از لباس پشم زرد کم رنگ بود

12. And Auntie Nan decided to join the hunt.
[ترجمه ترگمان]و عمه \"نن\" هم تصمیم گرفت به شکار بره
[ترجمه گوگل]و Auntie نان تصمیم گرفت برای پیوستن به شکار

13. Giggling Sheila his nan called her.
[ترجمه ترگمان]و پس از اینکه او را صدا زد و گفت:
[ترجمه گوگل]جادوگر شیلا نان خود را به نام او

14. I rate the summit of Sgurr nan Gillean as the finest in my experience.
[ترجمه ترگمان]من the مادربزرگم را به عنوان بهترین تجربه من در نظر می گیرم
[ترجمه گوگل]من قله Sgurr nan Gillean را به عنوان بهترین تجربه من ارزیابی می کنم

پیشنهاد کاربران

مامان بزرگ ( محاوره )

Mom


کلمات دیگر: