کلمه جو
صفحه اصلی

napoleonic


وابسته به ناپلئون و رزم آرایی او، ناپلئونی، وابسته به خانواده ناپلئون

انگلیسی به فارسی

ناپلئون


وابسته به ناپلئون و رزم آرایی او، ناپلئونی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, concerning, or resembling Napoleon I or his period, deeds, or the like.

• pertaining to napoleon, pertaining to the time of napoleon (french emperor)

جملات نمونه

1. He lived at the time of the Napoleonic wars.
[ترجمه ترگمان]او در دوران جنگ ناپلئون زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]او در زمان جنگ های ناپلئونی زندگی می کرد

2. The suspense story of the Napoleonic Monkey was familiar, of course.
[ترجمه ترگمان]البته داستان تعلیق of که در زمان ناپلئون به پایان رسیده بود، البته آشنا بود
[ترجمه گوگل]داستان شگفت انگیز از میمون ناپلئون آشنا بود، البته

3. Only an egomaniac would propose a Napoleonic construction effort as a plan for a city with fundamental social and economic problems.
[ترجمه ترگمان]تنها یک egomaniac یک اقدام ساختمانی ناپلئون را به عنوان طرحی برای شهری با مشکلات اجتماعی و اقتصادی اساسی پیشنهاد خواهد کرد
[ترجمه گوگل]فقط یک egomaniac پیشنهاد یک تلاش ساخت و ساز ناپلئون به عنوان یک برنامه برای یک شهر با مشکلات اساسی اجتماعی و اقتصادی است

4. It later saw service in the Napoleonic wars and as an anti-aircraft point in this century.
[ترجمه ترگمان]بعدها این سرویس در جنگ های ناپلیونی و به عنوان یک نقطه ضد هوایی در این قرن دیده شد
[ترجمه گوگل]بعدا سرویس در جنگ های ناپلئونی و به عنوان نقطه ضد هواپیما در این قرن دیده شد

5. Her apartment house was an imposing Napoleonic block which presented solid, unwelcoming doors to the street.
[ترجمه ترگمان]خانه او یک محله بزرگ ناپلئون بود که از هر طرف به طرف کوچه می آمد
[ترجمه گوگل]خانه آپارتمانی او یک بلوک ناپلئونی است که درهای خیابانی بی نظیر ارائه می دهد

6. The ravages of the Napoleonic Wars hit the merchant guilds particularly hard.
[ترجمه ترگمان]ویرانی های جنگ های ناپلیون به طور خاص به اصناف بازرگان ضربه زد
[ترجمه گوگل]ویران شدن جنگ های ناپلئون به ویژه صنفی های تجاری به شدت ضربه خورد

7. During the Napoleonic Wars, when people couldn't go abroad, they became more preoccupied with architectural styles.
[ترجمه ترگمان]در طول جنگ های ناپلیونی، وقتی مردم نمی توانستند خارج شوند، بیشتر به سبک های معماری فکر می کردند
[ترجمه گوگل]در طول جنگ های ناپلئونی، هنگامی که مردم نمی توانند به خارج از کشور بروند، با سبک های معماری بیشتر مشغول به کار شدند

8. At this point appeared a major difference from Napoleonic warfare: much more skilled staff work was now required.
[ترجمه ترگمان]در این مرحله یک تفاوت عمده از جنگ های ناپلیون به وجود آمد: در حال حاضر تعداد بیشتری از کارکنان متخصص نیاز به کار داشتند
[ترجمه گوگل]در این لحظه تفاوت عمده ای از جنگ ناپلئونی ظاهر شد: کارکنان ماهر بیشتری نیاز داشتند

9. The battlespace, when it grew beyond the Napoleonic battlefield, gave rise to operational art.
[ترجمه ترگمان]جنگ، هنگامی که از صحنه نبرد ناپلئون فراتر رفت، به هنر عملیاتی دامن زد
[ترجمه گوگل]فضای جنگی، زمانی که فراتر از میدان جنگ ناپلئون بود، به هنر عملیاتی منجر شد

10. The Napoleonic Wars: Lost. Temporary victories( remember the First Rule! ) due to leadership of a Corsican, who ended up being no match for a British footwear designer.
[ترجمه ترگمان]جنگ های ناپلیونی: گم شده پیروزی های موقت (به یاد آوردن قانون اول!) به دلیل رهبری یک مرد کرسی که برای طراح کفش انگلیسی بازی نکرد
[ترجمه گوگل]جنگ ناپلئونی: از دست رفته پیروزی های موقت (به یاد داشته باشید اولین قانون!) با توجه به رهبری یک کورسی، که به پایان رسید تا عدم مطابقت برای یک طراح کفش بریتانیا

11. French managers are Napoleonic and their management style is imperial.
[ترجمه ترگمان]مدیران فرانسوی Napoleonic و سبک مدیریتی آن ها سلطنتی است
[ترجمه گوگل]مدیران فرانسوی Napoleonic هستند و سبک مدیریت آنها امپراتوری است

12. The British attacked twice during the Napoleonic wars in the early 1800 s.
[ترجمه ترگمان]بریتانیایی ها دو بار در طول جنگ های ناپلیونی در اوایل دهه ۱۸۰۰ مورد حمله قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]انگلیس در اوایل دهه 1800 دو بار در طول جنگ های ناپلئون مورد حمله قرار گرفت

13. There is a Napoleonic feeling of power that insures success in the knowledge that this invincible "Life Principle" is behind your every act.
[ترجمه ترگمان]یک احساس ناپلئون از قدرت وجود دارد که موفقیت در دانش را تضمین می کند که این \"اصل زندگی\" شکست ناپذیر، پشت هر اقدام شماست
[ترجمه گوگل]یک احساس ناپلئونی از قدرت وجود دارد که موفقیت در این دانش را تأمین می کند که این اصل شکست ناپذیر «اصل زندگی» پشت هر عمل شماست


کلمات دیگر: