کلمه جو
صفحه اصلی

labour market

انگلیسی به انگلیسی

• the labour market consists of all the people who want work at a particular time, or the demand for work, especially in relation to the amount of work available; a technical term in economics.

جملات نمونه

1. The shakeout in the labour market after Christmas usually makes January a bad month for unemployment.
[ترجمه ترگمان]The در بازار کار پس از کریسمس معمولا ماه ژانویه ماه بدی برای بیکاری است
[ترجمه گوگل]پس از کریسمس در بازار کار پس از کریسمس، ماه ژانویه ماه بد برای بیکاری است

2. More women are being encouraged into the labour market these days.
[ترجمه ترگمان]این روزها زنان بیشتری به بازار کار تشویق می شوند
[ترجمه گوگل]امروزه زنان بیشتر در بازار کار تشویق می شوند

3. The Scottish labour market has been remarkably successful in absorbing the increase in the number of graduates.
[ترجمه ترگمان]بازار کار اسکاتلند در جذب افزایش تعداد فارغ التحصیلان موفق بوده است
[ترجمه گوگل]بازار کار اسکاتلند در جذب افزایش تعداد فارغ التحصیلان موفق بوده است

4. A million young people enter the labour market each year.
[ترجمه ترگمان]هر ساله یک میلیون جوان وارد بازار کار می شوند
[ترجمه گوگل]یک میلیون نفر جوان در بازار کار هر ساله وارد بازار می شوند

5. Older people who remain active in the formal labour market will be in receipt of earnings from employment.
[ترجمه ترگمان]افراد سالمند که در بازار کار رسمی فعال باقی می مانند، دریافت سود از اشتغال را به دست خواهند آورد
[ترجمه گوگل]افراد سالمند که در بازار کار رسمی فعال هستند، درآمد حاصل از استخدام را دریافت خواهند کرد

6. The managerial labour market thus has both an internal and an external dimension.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، بازار کار مدیریتی هم یک بعد داخلی و هم یک بعد خارجی دارد
[ترجمه گوگل]بنابراین بازار کار مدیریتی هر دو ابعادی داخلی و خارجی دارد

7. I introduced above the idea of a managerial labour market in the context of the salary package setting procedure.
[ترجمه ترگمان]من از ایده بازار کار مدیریتی در زمینه روند تنظیم بسته حقوق صحبت کردم
[ترجمه گوگل]من در بالا از ایده یک بازار کار مدیریتی در زمینه روش تنظیم حقوق و دستمزد اشاره کردم

8. And the labour market is the invisible global bazaar where survival-life itself-is traded for work.
[ترجمه ترگمان]و بازار کار بازار جهانی نامریی است که در آن بقا برای کار عوض می شود
[ترجمه گوگل]و بازار کار بازار جهانی نامرئی است که در آن زندگی خود را برای کار به فروش می رساند

9. The objective of the research is to gain a better insight into labour market processes.
[ترجمه ترگمان]هدف این تحقیق، کسب شناخت بهتر در فرآیندهای بازار کار است
[ترجمه گوگل]هدف از تحقیق دستیابی به یک بینش بهتر در فرایند بازار کار است

10. Firms are trying to shift the balance of power in the labour market back in their favour.
[ترجمه ترگمان]شرکت ها می کوشند تا تعادل قدرت را در بازار کار به نفع خود تغییر دهند
[ترجمه گوگل]شرکت ها در تلاش هستند تا توازن قدرت را در بازار کار به نفع خود تغییر دهند

11. The longer people have been unemployed, the harder it is for them to compete in the labour market.
[ترجمه ترگمان]هر چه بیشتر افراد بی کار بوده اند، رقابت در بازار کار سخت تر است
[ترجمه گوگل]افراد دیگر بیکار شده اند، سخت تر است که آنها در بازار کار رقابت کنند

12. The project is an examination of the workings of a segmented labour market.
[ترجمه ترگمان]این پروژه بررسی عملکرد یک بازار کار بخش بخش است
[ترجمه گوگل]این پروژه بررسی کارهای یک بازار کار تقسیم شده است

13. The above brief account throws into sharp relief the essential differences between the Keynesian and classical theories of labour market adjustment.
[ترجمه ترگمان]شرحی که در بالا ذکر شد، تفاوت های اساسی بین تیوری های کلاسیک و کلاسیک سازگاری بازار کار را به شدت تسکین می دهد
[ترجمه گوگل]در این مقاله کوتاه، تفاوت های اساسی بین نظریه های کینزی و کلاسیک در مورد تنظیم بازار کار به آسانی تضعیف می شود

14. By focusing on wage profiles it is possible to show contrasts between different segments of the labour market.
[ترجمه ترگمان]با تمرکز بر پروفایل دست مزد ممکن است تفاوت بین بخش های مختلف بازار کار را نشان دهد
[ترجمه گوگل]با تمرکز بر پروفیل های دستمزد، ممکن است تناقضی بین بخش های مختلف بازار کار نشان داده شود

پیشنهاد کاربران

اداره کار، دفتر اشتغال

بازار کار


کلمات دیگر: