کلمه جو
صفحه اصلی

nana


(زبان کودکانه) مادر بزرگ، نه نه جان

انگلیسی به فارسی

(زبان کودکانه) مادر بزرگ، نه نه جان


نانا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a grandmother or nursemaid (used mainly by infants).

• grandmother, granny (us slang); child's nursemaid, nanny (us slang); silly person (british slang); godmother (slang)

جملات نمونه

1. When Nana turned 16 Awa took her to the family planning clinic.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که نانا ۱۶ ساله به سمت کلینیک برنامه ریزی خانواده رفت، نانا او را به کلینیک برنامه ریزی خانواده برد
[ترجمه گوگل]وقتی نانا 16 ساله شد، او را به کلینیک برنامه ریزی خانواده برد

2. Awa and Nana are accused of killing the baby either by magic, or by throwing it into a pit.
[ترجمه ترگمان]Awa و نانا به کشتن نوزاد یا با استفاده از جادو، یا با پرتاب آن به درون گودال متهم هستند
[ترجمه گوگل]آوا و نانا متهم به کشتن کودک به وسیله سحر و جادو، و یا با پرتاب آن به گودال

3. Nana and I sat at her kitchen table eating Fannie Mae chocolates and playing gin rummy.
[ترجمه ترگمان]من و \"نانا\" روی میز آشپزخونه اون نشسته بودیم و شکلات \"می\" رو می خوردیم و مشروب می خوردیم
[ترجمه گوگل]نانا و من در میز آشپزخانه خود خوردن شکلات های فانی م و نشستن رقص جین نشستند

4. Nana, in fact, had been the disciplinarian in my family.
[ترجمه ترگمان]در واقع، نانا در خانواده من بود
[ترجمه گوگل]در حقیقت، نانا در خانواده من رضایتبخش بود

5. NanA is produced by all strains of pneumococcus andprominently on the bacteria's outer surface.
[ترجمه ترگمان]nana توسط تمامی strains of در سطح خارجی باکتری ها تولید می شود
[ترجمه گوگل]NanA توسط تمام سویه های پنوموکوک ساخته شده و به طور پرمین بر روی سطح بیرونی باکتری تولید می شود

6. From then on, Nana starts to behave unconventionally and unrestrainedly . She flirts with every man she meets till the end of jumping bed with them.
[ترجمه ترگمان]از این به بعد، \"نانا\" شروع میکنه به مراقبت از \"unconventionally\" و \"unrestrainedly\" او با هر مردی که تا آخر عمرش با آن ها ملاقات می کند، لاس می زند
[ترجمه گوگل]از آن زمان، نانا شروع به رفتار غیرمعمول و بدون محدودیت می کند او با هر مردی که با تخت پریدن با آنها ملاقات می کند، عاشق می شود

7. Nana is a cat in the pan.
[ترجمه ترگمان]نانا یک گربه در ماهی تابه است
[ترجمه گوگل]نانا گربه در ظرف است

8. I ordered pot roast for Nana and a hamburger for myself.
[ترجمه ترگمان]من گوشت سرخ شده رو برای \"نانا\" و یه همبرگر سفارش دادم
[ترجمه گوگل]من برای نانا و یک همبرگر برای خودم دستور دادم

9. The destiny let these two disposition poles apart NANA meet in the life relay station.
[ترجمه ترگمان]تقدیر این دو قطب خلق را از هم جدا می کند تا در ایستگاه رله زندگی یکدیگر را ملاقات کنند
[ترجمه گوگل]سرنوشت این دو قطب در اختیار نانا قرار گرفت

10. The relation between the distributions of Myrica nana Cheval and that of coal.
[ترجمه ترگمان]رابطه بین توزیع شوال بلان و آن زغال سنگ
[ترجمه گوگل]رابطه بین توزیع Myrica nana Cheval و زغال سنگ

11. Nana: What should we do now? I am scared. There is nobody here, let's leave it to chance.
[ترجمه ترگمان]حالا باید چیکار کنیم؟ من می ترسم اینجا هیچ کس نیست، بگذار این را به شانس واگذار کنیم
[ترجمه گوگل]نانا: حالا چه باید بکنیم؟ من ترسیده ام هیچکس اینجا نیست، اجازه دهید آن را به فرصت بدهیم

12. Nana in those days was subject to the fancies a sentimental girl will indulge in.
[ترجمه ترگمان]مادربزرگ در آن روزها به تخیلات دختر احساساتی تبدیل خواهد شد
[ترجمه گوگل]نانا در آن روزها به فانتزی ها بستگی دارد که دختر احساساتی در آن حضور دارد

13. Nana and Poppa had Daddy and his brother and sister.
[ترجمه ترگمان]مامان و بابا بابا بابا و برادر و خواهرش رو داشتن
[ترجمه گوگل]نانا و پوپا دارای پدر و برادر و خواهرش بود

14. Nana knew that kind of breathing, and she tried to drag herself out of Liza's clutches.
[ترجمه ترگمان]مادربزرگ این نوع تنفس را می دانست، و سعی کرد خودش را از چنگ لیزا بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]نانا این نوع تنفس را می دانست و سعی داشت خودش را از چنگال لیزا بیرون بکشد

پیشنهاد کاربران

Nana is an amazing funny pretty girl. You'll love her once you meet her
She is normally dark skinned. She always has something to say. She is loud and rude and isn't afraid to say whats on her mind


کلمات دیگر: