کلمه جو
صفحه اصلی

narcissistic

انگلیسی به فارسی

نارسیسیستی


انگلیسی به انگلیسی

• admires oneself in an exaggerated fashion; in love with oneself
narcissistic people think about themselves a lot and admire themselves greatly; a formal word.

جملات نمونه

1. He was insufferable at times — self-centred and narcissistic.
[ترجمه ترگمان]او در این زمان غیرقابل تحمل بود - خود محور و خودشیفته
[ترجمه گوگل]او گاهی اوقات ناخوشایند بود - خود محور و نارسیس

2. She exhibited none of the narcissistic and nihilistic tendencies of her peers.
[ترجمه ترگمان]او هیچ یک از خودشیفتگی و تمایلات nihilistic همسالان خود را نشان نداد
[ترجمه گوگل]او هیچ کدام از گرایش های غیرمعمول و نیهیلیستی همسران خود را نشان نداد

3. People who possess a negative character and a narcissistic personality tend to be more deceiving and deceptive. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]افرادی که دارای یک شخصیت منفی هستند و شخصیت خودشیفته، گرایش بیشتری به فریب و فریبنده دارند دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]افرادی که دارای یک شخصیت منفی و یک شخصیت نارسیسانه هستند، بیشتر فریبنده و فریبنده هستند دکتر T P Chia

4. The piece evolves from narcissistic poses, with each dancer in a spotlight, two of them sprawling across folding chairs.
[ترجمه ترگمان]این قطعه از خودشیفتگی رشد می کند، با هر رقاص در کانون توجه، که دوتا از آن ها روی صندلی های تاشو پخش شده اند
[ترجمه گوگل]این قطعه از نقاشی های نارکسیستی، با هر رقصنده در یک مرکز توجه، تکامل یافته است، که دو نفر از آنها در صندلی های تاشو پخش می شوند

5. The individual gains no narcissistic gratification from his ego ideal.
[ترجمه ترگمان]فرد هیچ خشنودی از خودشیفتگی خود را از ایده آل نفس خود کسب نمی کند
[ترجمه گوگل]فرد به نفع خود نارضایی از ایده خود نفوذ می کند

6. Under his generous tutelage, she was developing a narcissistic interest in herself.
[ترجمه ترگمان]تحت سرپرستی سخاوتمندانه او، او در حال توسعه منافع خودشیفتگی در خود بود
[ترجمه گوگل]او تحت نظارت سخاوتمندانه او در حال توسعه علاقه خاص به خودش بود

7. Heterosexuality can be more or less narcissistic, it can be very disturbed or not so.
[ترجمه ترگمان]Heterosexuality می تواند خودشیفته (یا کم تر)باشد، اما می تواند بسیار آشفته و یا نباشد
[ترجمه گوگل]همجنس گرایی می تواند بیشتر یا کمتر اعتیاد آور باشد، می تواند بسیار ناراحت کننده باشد یا نه

8. Qaddafi's unhinged narcissistic oddness seems to be the key to his longevity.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که خودشیفته، مهاجم مهاجم قذافی، کلید طول عمر وی باشند
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد عجیب و غریب ناخوشایند قذافی، کلید طول عمر وی است

9. Narcissistic personality disorder is one of the most familiar personality disorders in our modern society.
[ترجمه ترگمان]اختلال شخصیت خودشیفته یکی از the اختلالات شخصیت در جامعه مدرن ما است
[ترجمه گوگل]اختلال شخصیت نارسیوس یکی از معروف ترین اختلالات شخصیت در جامعه مدرن ما است

10. The core symptom of narcissistic personality disorder is ego centrism.
[ترجمه ترگمان]نشانه های اصلی اختلال شخصیت خودشیفته، میانه روی بودن است
[ترجمه گوگل]علامت اصلی اختلال شخصیت نارسیسی، مرکز انسانی است

11. Terui Sha female colleagues, often criticized by his narcissistic Dobson, Zhangkuang.
[ترجمه ترگمان]شا زوکانگ، یکی از همکاران زن خود، اغلب توسط دابسون، narcissistic و Zhangkuang مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]Terui Sha همکاران زن، اغلب توسط Dobson نارسیس خود، Zhangkuang مورد انتقاد قرار می گیرد

12. In the 1970s, several psychoanalysts argued that narcissistic personality disorder occurs across a continuum and is not impervious to treatment — a theory that continues to be refined.
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۷۰، چندین psychoanalysts استدلال کردند که اختلال شخصیت خودشیفته در یک زنجیره رخ می دهد و در برابر رفتار مقاوم نیست - فرضیه ای که همچنان اصلاح می شود
[ترجمه گوگل]در دهه 1970، روانکاوی های متعددی ادعا کردند که اختلال شخصیت اعتیادآمیز در یک دوره پیوسته رخ می دهد و برای درمان درمان ناپذیر است - نظریه ای که هنوز هم تصفیه شده است

13. The improvement of parents' breeding model can prevent narcissistic personality disorder.
[ترجمه ترگمان]بهبود مدل پرورش والدین می تواند از اختلال شخصیت خودشیفته جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]بهبود مدل پرورش والدین می تواند مانع شخصیت باروری شود

14. Eph gus sir (proud narcissistic) : be like me so handsome sharp-witted handsome boy, that position should be designed for me, let those who "dead fish" were envy envious go!
[ترجمه ترگمان]Eph gus آقا (خودشیفته (مغرور): به نظر من این پسر بسیار خوش قیافه و باهوش است، این موقعیت باید برای من طراحی شود، اجازه دهید آن هایی که ماهی مرده \" به او رشک می برند!
[ترجمه گوگل]Eph gus sir (افتخار نارسیسیستی): مثل من مثل پسر خوش تیپ باشکوه و خوش تیپ باشید، این موقعیت برای من طراحی شده است، بگذار آنها که 'ماهی مرده' حسادت می کنند عذاب می کشند!

پیشنهاد کاربران

خودخواهانه

خودشیفته ( اصطلاح روانشناسی )

خودشیفته
کسی که خیلی از خودش خوشش می آید.

Example / مثال :
One could argue that every generation seems a little more narcissistic than the last, puffing out its chest and going out into the world with an overabundance of self - confidence, swagger, even a bit of arrogance. These traits are simply hallmarks of early adulthood—it’s often the first time people are putting themselves out there, applying for first jobs and meeting potential life partners. Overconfidence is how people muscle through the big changes


کلمات دیگر: