کلمه جو
صفحه اصلی

pustule


معنی : کورک، جوش چرک دار، چرک دانه، بثورات چرکی پوست
معانی دیگر : تاول چرکی

انگلیسی به فارسی

چرک دانه، جوش چرک دار، کورک، بثورات چرکی پوست


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: pustuled (adj.)
(1) تعریف: a bump on the skin, such as a pimple, that is filled with pus.

(2) تعریف: any similar bump, such as a blister or boil.
مشابه: boil

• pus-filled pimple or blister on the skin

مترادف و متضاد

کورک (اسم)
boil, blain, blotch, furuncle, pimple, burl, pustule, whelk, papule, pustulation

جوش چرک دار (اسم)
blotch, pock, pustule

چرک دانه (اسم)
pustule

بثورات چرکی پوست (اسم)
pustule

جملات نمونه

1. It was covered in weeping pustules and had been isolated from the group.
[ترجمه ترگمان]صورتش پوشیده از جوش و جوش بود و از گروه جدا شده بود
[ترجمه گوگل]در پودول گره گشایی پوشیده شده بود و از گروه جدا شده بود

2. The broken pustules then burned like dots of acid.
[ترجمه ترگمان]سپس pustules شکسته مثل نقطه های اسیدی به آتش کشیده شدند
[ترجمه گوگل]پوسیدگی های شکسته سپس مانند نقاط اسید سوزانده می شوند

3. Pustule grew on nose, two weeks fall not to go. How to do?
[ترجمه ترگمان]Pustule روی بینی رشد کرد، دو هفته پیش افتاد چه طور؟
[ترجمه گوگل]پوسچول بر روی بینی رشد کرد، دو هفته سقوط نمی کند چطور انجام دادن؟

4. Pathology A blister, pustule, or cyst filled with fluid or air; a vesicle.
[ترجمه ترگمان]جواب می دهم: نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه
[ترجمه گوگل]آسیب شناسی یک تاول، تپش یا کیست پر از مایع یا هوا؛ یک کیسه آب

5. A pustule caused by smallpox or a similar eruptive disease.
[ترجمه ترگمان]بیماری pustule ناشی از آبله و یا بیماری eruptive مشابه
[ترجمه گوگل]پوسیدگی ناشی از رحم یا یک بیماری مشابه فوری

6. A small festering sore or ulcer ; a pustule.
[ترجمه ترگمان]زخم کوچک و زخمی، چرک دانه
[ترجمه گوگل]زخم کوچک یا زخم خفیف؛ پاستل

7. Avicenna claimed it caused melancholia, and Rhazes cautioned that it inflamed the blood and caused pustules in the mouth.
[ترجمه ترگمان]ابن سینا ادعا کرد که این بیماری melancholia را به وجود آورده است و Rhazes هشدار داد که خون را شعله ور ساخته است و pustules را در دهان ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]ابن سینا ادعا کرد که ملانکولیا ایجاد کرده است و رحز هشدار داده است که خون را ملتهب کرده و باعث ایجاد حفره های دهان شده است

8. Long wine is pricked on schoolboy face, how is pustule treated?
[ترجمه ترگمان]شراب بلند در صورت یک بچه مدرسه ای فرو می رود، چگونه با آن رفتار می شود؟
[ترجمه گوگل]شراب طولانی روی صورت دانش آموز قرار می گیرد، چگونه پاستول درمان می شود؟

9. The whelk usually may divide into the hard lump smallpox, pustule smallpox and the dome - shaped smallpox.
[ترجمه ترگمان]The معمولا به آبله سخت، آبله pustule و آبله به شکل گنبد تقسیم می شوند
[ترجمه گوگل]مارمولک معمولا ممکن است به مگس سخت سخت، گزنه پا و حشرات گنبد شکل تقسیم شود

10. Acne has four grades of severity, with increasing degrees of spread, inflammation, pustule formation, and scarring.
[ترجمه ترگمان]آکنه با افزایش میزان شیوع، التهاب، تشکیل pustule و زخم شدن، چهار درجه شدت دارد
[ترجمه گوگل]آکنه دارای چهار درجه شدت، با افزایش درجه گسترش، التهاب، تشکیل پوسوله و زخم

11. A small red swelling of the skin, usually caused by acne; a papule or pustule.
[ترجمه ترگمان]یک ورم قرمز کوچک از پوست، که معمولا توسط آکنه و یا papule ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]یک تورم کوچک قرمز پوست، معمولا ناشی از آکنه است پاپول یا پاستول


کلمات دیگر: