کلمه جو
صفحه اصلی

credulity


معنی : ساده لوحی، زود باوری
معانی دیگر : خوش باوری

انگلیسی به فارسی

زودباوری، ساده‌لوحی


اعتماد به نفس، ساده لوحی، زود باوری


انگلیسی به انگلیسی

• naivete, gullibility, tendency to believe too readily
credulity is willingness to believe that something is real or true; a formal word.

اسم ( noun )
• : تعریف: an inclination to believe or trust, esp. without sufficient basis or evidence; gullibility.
متضاد: incredulity

- She knew him to be a profound skeptic, so she was surprised at his credulity on this occasion.
[ترجمه ترگمان] او می دانست که او مشکوک است، بنابراین از زودباوری او در این مورد تعجب کرد
[ترجمه گوگل] او می دانست که او یک شک و تردید عمیق است، بنابراین او با اعتقاداتش در این مورد شگفت زده شد

مترادف و متضاد

ساده لوحی (اسم)
simplicity, naivety, credulity, gullibility, simple-heartedness

زود باوری (اسم)
credulity, gullibility

جملات نمونه

the credulity of a child

زودباوری یک کودک


1. the credulity of a child
زود باوری یک کودک

2. A little credulity helps one on through life very smoothly.
[ترجمه ترگمان]یک ساده لوحی کوچک به یک نفر از طریق زندگی بسیار نرم کمک می کند
[ترجمه گوگل]کمی اعتقاد به زندگی یک فرد بسیار راحت است

3. They seem to equate intelligent belief with credulity.
[ترجمه ترگمان]آن ها به نظر می رسد که این باور هوشمندانه را با زودباوری می دانند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که آنها اعتقاد هوشمندانه را با اعتقادات برابر می کنند

4. Advertisers were accused of exploiting consumers' credulity.
[ترجمه ترگمان]تبلیغ کنندگان متهم به سواستفاده از مصرف کنندگان بودند
[ترجمه گوگل]تبلیغ کنندگان متهم به سوء استفاده از اعتبار مصرف کنندگان بودند

5. He tried to practice upon the imagination and credulity of the public.
[ترجمه ترگمان]می کوشید بر تخیل و زودباوری مردم عمل کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد روی تخیل و اعتقادات عمومی تمرکز کند

6. The play's plot stretches credulity to the limit.
[ترجمه ترگمان]طرح این نمایشنامه به حدی ساده است
[ترجمه گوگل]طرح این بازی، اعتبار به حد مجاز را گسترش می دهد

7. Her latest version of events strained their credulity still further.
[ترجمه ترگمان]آخرین نسخه او از این حوادث زود باوری آن ها را بیشتر کرد
[ترجمه گوگل]آخرین نسخه از رویدادهای او، اعتماد به نفس خود را هنوز بیشتر

8. It strained credulity to believe that a nuclear war would not lead to the destruction of the planet.
[ترجمه ترگمان]باور بر این باور بود که جنگ هسته ای به نابودی این سیاره منجر نخواهد شد
[ترجمه گوگل]این اعتقاد را به باور می برد که جنگ هسته ای منجر به تخریب این سیاره نمی شود

9. She has practised upon my credulity with huge success.
[ترجمه ترگمان]از زودباوری من با موفقیت بزرگی برخوردار است
[ترجمه گوگل]او با اعتقادات من با موفقیت های بزرگی روبرو شده است

10. This is perhaps understandable, but it is stretching credulity to expect us to bless it as the highest human freedom.
[ترجمه ترگمان]شاید این قابل درک باشد، اما باور کردن ما این است که ما را به عنوان بالاترین میزان آزادی انسان حفظ کنیم
[ترجمه گوگل]این شاید قابل درک باشد، اما این اعتقاد را دراز می کند تا ما انتظار داشته باشیم آن را به عنوان بالاترین آزادی بشری به ارمغان بیاوریم

11. They traded on his credulity.
[ترجمه ترگمان]آن ها ساده لوحی خود را با آن ها مبادله کردند
[ترجمه گوگل]آنها با اعتقادات خود معامله کردند

12. Was this all just a matter of runaway credulity, mass hysteria, or overwrought salesmanship?
[ترجمه ترگمان]آیا همه این ها فقط یک جور ساده لوحی و جنون و هذیان، یا یک روش پر کار بود؟
[ترجمه گوگل]آیا این همه فقط مورد اعتقاد فراموش نشدنی، هیستری تودهای و یا تجاوز به فروش بود

13. The plot does stretch credulity.
[ترجمه ترگمان]این نقشه زود باوری را گسترش می دهد
[ترجمه گوگل]طرح توهین آمیز را تحمل می کند

14. When too energetic and predominant, it disposes of Credulity, and in mercantile men, leads to rash and inconsiderate speculation.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که بیش از حد پرانرژی و مسلط بود، disposes، و در مردان تجارتی، به احتکار بی مورد و inconsiderate منتهی می شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که بیش از حد پر انرژی و غالب است، آن را از اعتماد به نفس، و در مردان تجاری، منجر به بثورات و حدس و گمان بی حد و حصر است


کلمات دیگر: