کلمه جو
صفحه اصلی

crony


معنی : دوست صمیمی، هم اطاق، رفیق موافق
معانی دیگر : همدم، رفیق جان جانی

انگلیسی به فارسی

دوست صمیمی، رفیق موافق، هم‌اطاق


با احترام، دوست صمیمی، هم اطاق، رفیق موافق


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: cronies
• : تعریف: a close friend or companion; buddy.
مترادف: buddy, chum, comrade, friend, mate, pal, sidekick
مشابه: ally, associate, cohort, companion, confidant, familiar, intimate, partner, shadow

- He and his cronies are having their Friday night poker game.
[ترجمه ترگمان] اون و نوچه هاش دارن پوکر شب Friday رو بازی می کنن
[ترجمه گوگل] او و معاونان او بازی پوکر شب جمعه خود را دارند

• buddy, friend
you can refer to someone's friends as their cronies when you do not like or approve of them.

مترادف و متضاد

دوست صمیمی (اسم)
cater-cousin, crony, cobber, cousin-german, hail-fellow

هم اطاق (اسم)
crony, chum

رفیق موافق (اسم)
crony

ally, companion


Synonyms: accomplice, acquaintance, associate, bosom buddy, buddy, chum, colleague, comate, comrade, confidant, friend, good buddy, intimate, mate, pal, partner, sidekick


Antonyms: enemy, foe


جملات نمونه

1. He was playing cards with his cronies.
[ترجمه ترگمان]اون داشت با cronies بازی می کرد
[ترجمه گوگل]او با دوستانش بازی می کرد

2. He returned from a lunchtime drinking session with his business cronies.
[ترجمه ترگمان]او از یک جلسه ناهار صرف ناهار با دوستان تجاری خود بازگشت
[ترجمه گوگل]او از جلسه نوشیدنی ناهار با همتایان تجاری خود بازگشت

3. The General and his cronies are now awaiting trial for drug-smuggling.
[ترجمه ترگمان]ژنرال و دوستانش اکنون منتظر هستند تا برای قاچاق مواد مخدر محاکمه شوند
[ترجمه گوگل]ژنرال و همکارانش در انتظار محاکمه برای قاچاق مواد مخدر هستند

4. He was a geologist, rated by his cronies as the best in the business.
[ترجمه ترگمان]او یک زمین شناس بود که از طرف دوستان خود به عنوان بهترین کار در کسب وکار رتبه بندی شده بود
[ترجمه گوگل]او یک زمین شناس بود، که توسط معاونانش به عنوان بهترین ها در کسب و کار شناخته شده بود

5. He spends every evening drinking in the pub with his cronies.
[ترجمه ترگمان]اون هر شب مشروب خوردن رو با دوست هاش می خوره
[ترجمه گوگل]او هر شب با نوشیدنی هایش در میخانه می گذرد

6. He enjoyed drinking and jesting with his cronies.
[ترجمه ترگمان]از نوشیدن و شوخی با دوستان خود لذت می برد
[ترجمه گوگل]او لذت بردن از نوشیدن و jesting با cronies خود را

7. Not to mention the crack with their cronies as they queue for their lolly.
[ترجمه ترگمان]این ترک را با دوستان خود به هنگام صف برای lolly ذکر نکنید
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، آنها را با همکلاسی های خود در میان می گذارید، زیرا آنها به دنبال آنها هستند

8. Even so, he had learned a lot, keeping what he knew from Spatz and his cronies.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، او چیزهای زیادی یاد گرفته بود و آنچه را که از Spatz و cronies می شناخت، حفظ کرده بود
[ترجمه گوگل]با این حال، او بسیاری را آموخته است، نگه داشتن آنچه که او می دانست از اسپاتز و بستگان او

9. All the same, his scrapbook shows him obviously happy with his cronies.
[ترجمه ترگمان]در تمام این مدت، دفترچه خاطرات او را نشان می داد که از دوست his خوشحال است
[ترجمه گوگل]در کل، خاطرات خود را نشان می دهد او را به وضوح با دوستان خود را خوشحال است

10. the senator's political cronies.
[ترجمه ترگمان]دوستای سیاسی سناتور
[ترجمه گوگل]پیوندهای سیاسی سناتور

11. She and her crony Williams must be our longest serving Cathedral retainers.
[ترجمه ترگمان]او و دوست صمیمی اش ویلیامز باید طولانی ترین serving را داشته باشند
[ترجمه گوگل]او و ویلیامز متولدشده ما باید بلندترین نگهبانان خدمت کلیسای کاتولیک باشند

12. Her allies in the government included those presidential cronies the Alsops despised.
[ترجمه ترگمان]متحدان او در دولت عبارت بودند از آن دسته از دوستان رئیس جمهور که Alsops را تحقیر می کردند
[ترجمه گوگل]متحدانش در حکومت شامل کسانی بودند که آلساپ ها را مورد انتقاد قرار دادند

13. He says he may have been filmed in October 1998 when he was kidnapped by Mr Montesinos's cronies and doped.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که ممکن است در اکتبر ۱۹۹۸ زمانی که توسط دوستان آقای مونته زینوس ربوده شده بود، فیلم برداری شده باشد
[ترجمه گوگل]او می گوید که او ممکن است در اکتبر 1998 فیلم برداری شود، زمانی که توسط جانبازان آقای مونتسینوس ربوده شده و مورد استفاده قرار گرفته است

14. Despite my closeness over a long period to Harold Wilson, I was certainly not close to his publicised cronies.
[ترجمه ترگمان]با وجود نزدیک شدن در مدتی طولانی به هارولد ویلسون، من به دوست publicised او نزدیک نبودم
[ترجمه گوگل]با وجود نزدیکی من به مدت زمان طولانی به هارولد ویلسون، قطعا به نزدیکترین خبرنگارانم نزدیک نبودم

Ali's bad cronies led him astray.

دوستان ناباب، علی را از راه به در کردند.


پیشنهاد کاربران

رفاقتی

رفیق - دوست صمیمی


کلمات دیگر: