کلمه جو
صفحه اصلی

cubby


معنی : محل کوچک ومحصور، محوطه مکعب
معانی دیگر : محوطه مکعب، محل کوچک ومحصور

انگلیسی به فارسی

محوطه مکعب، محل کوچک و محصور


حشره، محل کوچک ومحصور، محوطه مکعب


انگلیسی به انگلیسی

• hideout; nook, small enclosed place

مترادف و متضاد

محل کوچک و محصور (اسم)
cubby

محوطه مکعب (اسم)
cubby

جملات نمونه

1. My office is a cubby - hole in the basement.
[ترجمه ترگمان]دفتر من یه سوراخ توی زیرزمین هست
[ترجمه گوگل]دفتر من یک حفره در زیرزمین است

2. The cubby is also a perfect padded rest for wrist curls.
[ترجمه ترگمان]این جا همچنین یک استراحت کامل و راحت برای حلقه های مچ دست است
[ترجمه گوگل]حشره همچنین یک استراحت مناسب برای مچ دست های مچ دست است

3. In style respect, the curtain of general cubby should in order to compare compact model had better, lest make the space because of the curtain multifarious and appear more narrow small.
[ترجمه ترگمان]به لحاظ سبک، پرده سیاست عمومی باید به منظور مقایسه مدل فشرده بهتر باشد، تا این که فضا را به دلیل جنبه های متعدد ایجاد کرده و محدودتر به نظر برسد
[ترجمه گوگل]به سبب احترام، پرده ای از کلبه معمولی باید به منظور مقایسه مدل جمع و جور بهتر باشد، تا فضا به دلیل پرده های متنوع و به نظر می رسد کوچک تر باریک

4. Perhaps you can ask, cubby itself is not big, again without foundation make a partition, much jam .
[ترجمه ترگمان]شاید شما می توانید بپرسید که خود جای خود بزرگ نیست، باز هم بدون ایجاد یک افراز، خیلی مربا
[ترجمه گوگل]شاید شما می توانید بپرسید، حباب خود بزرگ نیست، مجدد بدون بنیاد، پارتیشن بندی، بسیار مربا

5. Cubby : A small room; a cubbyhole; a small secluded room; a small compartment.
[ترجمه ترگمان]یک اتاق کوچک؛ گوشه دنج، یک اتاق کوچک، یک کوپه کوچک
[ترجمه گوگل]Cubby: یک اتاق کوچک؛ یک cubbyhole؛ یک اتاق کوچک جدا؛ یک محفظه کوچک

6. The cubby can choose the curtain that light color, cool color moves to decorate, because light color, cool color can create a kind of capacious, refined vision effect.
[ترجمه ترگمان]این جا می تواند پرده را انتخاب کند که رنگ روشن، رنگ خنک به سمت تزیین می رود، چون رنگ نور، رنگ خنک می تواند نوعی اثر بینایی بزرگ و capacious ایجاد کند
[ترجمه گوگل]حبه می تواند پرده ای را انتخاب کند که رنگ روشن و رنگ خنک برای تزئین حرکت می کند، زیرا رنگ نور، رنگ خنکی می تواند نوعی اثر دید و خیره کننده را ایجاد کند

7. Use a cubby technically or alternately the space comes out to deposit clothings .
[ترجمه ترگمان]از یک کابینت به لحاظ فنی استفاده کنید و یا به طور متناوب از فضا برای ذخیره clothings استفاده کنید
[ترجمه گوگل]استفاده از یک حبه از لحاظ فنی و یا به طور متناوب فضای بیرون می آید برای سپرده clothings

8. A difficulty that cubby adornment decorates is: Want to have indispensible furniture again, but cannot content is completely suffer from.
[ترجمه ترگمان]مشکلی که به تزئینات تزیین داده می شود این است که: می خواهید دوباره اثاثیه را پر کنید، اما نمی تواند به طور کامل از آن رنج ببرد
[ترجمه گوگل]دشوار است که دکوراسیون کابین تزئین شده است: می خواهید مجدد مبلمان مجدد، اما نمی توانید محتوا را کاملا از آن رنج می برند

9. Her three rats, Cubby, Sweet Pea and Little Bit, help her after a long day of work.
[ترجمه ترگمان]سه موش او، کوبی، نخود شیرین و بیت کمی بعد از یک روز طولانی کار به او کمک می کنند
[ترجمه گوگل]سه موش صحرایی، Cubby، Pea شیرین و Little Bit، به او پس از یک روز طولانی کار کمک می کند

10. The centre console suffers the most with the ashtray and cubby hole covers feeling extremely flimsy.
[ترجمه ترگمان]کنسول مرکزی بیش ترین آسیب را با زیرسیگاری و حفره مخفی می کند که احساس extremely دارد
[ترجمه گوگل]کنسول مرکز بیشترین آسیب را به همراه دارد و سوراخ کابین احساس بسیار ناپایدار است

11. It’s a standard lamp when open, a nigh light when closed and acts as a cubby for your desk supplies.
[ترجمه ترگمان]این یک چراغ استاندارد است وقتی که باز است، یک نور نزدیک وقتی که بسته می شود و به عنوان یک جای برای تدارکات اداری شما عمل می کند
[ترجمه گوگل]این یک لامپ استاندارد زمانی است که باز است، یک نور بسیار نزدیک زمانی که بسته شده و به عنوان یک مکعب برای لوازم میز شما عمل می کند

12. I have set up two file cabinets, bookshelves and a cubby with 24 slots.
[ترجمه ترگمان]من دو قفسه پرونده ها، قفسه های کتاب و یک کابینت با ۲۴ جا خالی ایجاد کرده ام
[ترجمه گوگل]من دو کابینت فایل، قفسه کتاب و یک کابین با 24 اسلات نصب کرده ام

13. After sealing balcony be current, the balcony became a cubby again.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه بالکن را مهر و موم کرد، بالکن دوباره یک جای دیگر شد
[ترجمه گوگل]پس از بستن بالکن، جاری است، بالکن مجددا به یک کابین تبدیل شد

14. Before mild package some year very popular, but these a few years gradually by desolate, because mild package can make the cubby appears more crowded, basically be, and combustible, clean not easily.
[ترجمه ترگمان]قبل از بسته ملایم، یک سال بسیار محبوب بود، اما این چند سال کم کم خلوت شد، زیرا بسته ملایم می تواند به نظر شلوغ برسد، به طور ساده، و قابل احتراق باشد، نه به راحتی
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه خمیر بسته چند سال بسیار محبوب است، اما این چند سال به تدریج از بین رفته، به دلیل بسته های خفیف باعث می شود که کودن به نظر می رسد بیشتر شلوغ است، اساسا می شود و قابل احتراق، تمیز نیست

پیشنهاد کاربران

قفسه - برای جای کتاب و . . . . .


کلمات دیگر: