کلمه جو
صفحه اصلی

pulsometer


معنی : جهند سنج، تپش سنج، نبض سنج، تلمبه بخار
معانی دیگر : (تلمبه ی بی پیستون) مکینه، تلمبه ی بخار، تلمبه ی مکنده، pulsimeter جهند سنج، نب­ سنج

انگلیسی به فارسی

( pulsimeter ) جهند سنج، تپش سنج، نبض سنج، تلمبه بخار


پالسومتر، جهند سنج، تپش سنج، نبض سنج، تلمبه بخار


انگلیسی به انگلیسی

• instrument for recording pulse rate; pulsator, vacuum pump

مترادف و متضاد

جهند سنج (اسم)
pulsimeter, pulsometer

تپش سنج (اسم)
pulsimeter, pulsometer

نبض سنج (اسم)
pulsimeter, pulsometer

تلمبه بخار (اسم)
pulsimeter, pulsometer


کلمات دیگر: