کلمه جو
صفحه اصلی

tends

انگلیسی به فارسی

تمایل دارد، گراییدن، میل کردن، نگهداری کردن از، وجه کردن، پرستاری کردن، مواظب بودن، متمایل بودن به، گرایش داشتن


جملات نمونه

1. bread tends to mold in damp weather
نان در هوای نمدار کپک می زند.

2. he tends to domineer
او تمایل به سلطه گرایی دارد.

3. he tends to see everything as black and white
او تمایل دارد که به همه چیز از دید خوبی یا بدی بنگرد.

4. he tends to spin out his stories and that tires his readers
او تمایل دارد که داستان های خودش را کش بدهد و این کار خواننده را خسته می کند.

5. he tends to underestimate his enemies and overestimate the power of his own friends
او تمایل دارد که دشمنانش را دست کم بگیرد و قدرت دوستانش را بیش از واقع برآورد کند.

6. he tends towards extreme views
او نسبت به عقاید افراطی گرایش دارد.

7. it tends to snow here a lot in winter
هنگام زمستان در اینجا احتمال برف زیاد است.

8. this motor tends to overheat
این موتور زود داغ می شود.

9. this road tends south
این جاده رو به جنوب است (به جنوب می رود).

10. that high ridge tends to exclude the breeze
آن تپه ی بلند جلو نسیم را می گیرد.

11. at times his poetry tends to become precious
گهگاه شعر او پرتصنع می شود.

12. this kind of attitude tends to defeat
اینگونه طرز برخورد به شکست خواهد انجامید.

پیشنهاد کاربران

مویرگها

گرایش

چوپانی کردن ، رمه بانی کردن مراقبت از یک گله گوسفند یا بز

تمایل داشتن


کلمات دیگر: