کلمه جو
صفحه اصلی

concatenate


معنی : بهم پیوستن، الحاق کردن، مسلسل کردن
معانی دیگر : هم زنجیره، زنجیره ای، مسلسل، زنجیری

انگلیسی به فارسی

به‌هم پیوستن، مسلسل کردن


الحاق کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: concatenates, concatenating, concatenated
• : تعریف: to link in a series or chain.
مشابه: link

- His arguments were poorly concatenated.
[ترجمه ترگمان] استدلالات او به نحوی مبهم به یکدیگر الحاق شده بودند
[ترجمه گوگل] استدلال او ضعیف بود
صفت ( adjective )
مشتقات: concatenation (n.)
• : تعریف: connected as in a series or chain.

• link together, connect one to another

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] الحاق کردن ؛ الحاق ؛ چسباندن ؛ اتصال
[برق و الکترونیک] متصل کردن، به هم پیوستن
[ریاضیات] متصل کردن

مترادف و متضاد

بهم پیوستن (فعل)
knot, graft, incorporate, unite, concrete, stick, link, admix, interlock, interconnect, bind, interlink, concatenate, pan, knit, seam, inosculate

الحاق کردن (فعل)
insert, append, catenate, concatenate

مسلسل کردن (فعل)
interlink, catenate, concatenate, serialize

جملات نمونه

1. So, we concatenate some blues/greens to the color vector.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ما برخی از سبزها \/ سبزی را به بردار رنگ تبدیل می کنیم
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما برخی از بلوز / سبز را به بردار رنگ متصل می کنیم

2. However, in certain organizations, the practice is to concatenate part type with part name.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در برخی از سازمان ها، این عمل با نام بخشی از نام بخشی است
[ترجمه گوگل]با این حال، در برخی از سازمان ها، تمرین این است که بخشی از نوع بخشی را با نام بخشی ترکیب کنید

3. You cannot concatenate a wide character string and non-wide character string.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید یک رشته شخصیت بزرگ و یک رشته non را از هم جدا کنید
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید رشته ای از کاراکتر های گسترده و رشته شخصیت های غیر عرضی را پیوند دهید

4. This requires that you concatenate the output from each step in the creation of the NSDs into one file.
[ترجمه ترگمان]این مستلزم آن است که شما خروجی را از هر مرحله در ایجاد فایل NSDs به یک فایل concatenate
[ترجمه گوگل]این به شما نیاز دارد که خروجی را از هر مرحله از ایجاد NSD در یک فایل پیوند دهید

5. An implementation of this pattern may simply concatenate the individual source messages or may incorporate some more sophisticated set of data mapping capabilities.
[ترجمه ترگمان]پیاده سازی این الگو ممکن است به سادگی پیغام های منبع فردی را محدود کرده و یا مجموعه ای پیچیده تر از قابلیت های نقشه برداری اطلاعات را در بر داشته باشد
[ترجمه گوگل]پیاده سازی این الگوریتم ممکن است به سادگی پیوند پیام های فردی را متصل کند یا ممکن است برخی از مجموعه های پیشرفته تر از قابلیت های نقشه برداری داده ها را شامل شود

6. Exchange and allocating is the intermediate agency of concatenate production and consumption.
[ترجمه ترگمان]بورس و تخصیص منابع میانی تولید و مصرف concatenate است
[ترجمه گوگل]تبادل و تخصیص، آژانس متوسط ​​تولید و مصرف است

7. This method also uses the built-in concatenate function to combine two strings and return them as a single string.
[ترجمه ترگمان]این روش همچنین از تابع concatenate برای ترکیب دو رشته و بازگرداندن آن ها به عنوان یک رشته واحد استفاده می کند
[ترجمه گوگل]این روش همچنین از تابع پیوندی ساخته شده در ترکیب دو رشته استفاده می کند و آنها را به عنوان یک رشته تکمیل می کند

8. Having a few among them is concatenate world each commerce of big haven advocate course.
[ترجمه ترگمان]داشتن چند نفر در میان آن ها دنیای concatenate است که هر تجارت بزرگ مدافع بهشت بزرگ است
[ترجمه گوگل]داشتن تعدادی از میان آنها، جهان را به هم پیوند می دهد و هر تجارت را از حامیان بزرگ حمایت می کند

9. The cat (short for "concatenate") command takes one or more files on its input and prints them to its output as a single file.
[ترجمه ترگمان]فرمان (کوتاه برای فرمان concatenate)یک یا چند فایل را در ورودی خود می گیرد و آن ها را به عنوان یک فایل واحد به خروجی خود می برد
[ترجمه گوگل]دستور گربه (کوتاه برای 'concatenate') یک یا چند فایل را بر روی ورودی آن می گیرد و آنها را به خروجی خود به عنوان یک فایل تکمیل می کند

10. Often, you need to concatenate a variable between two strings.
[ترجمه ترگمان]اغلب شما باید یک متغیر را بین دو رشته تقسیم کنید
[ترجمه گوگل]اغلب شما نیاز به یک متغیر بین دو رشته دارید

11. cat is short for concatenate, and can be used to sequence several files together into a larger file.
[ترجمه ترگمان]گربه برای concatenate کوتاه است و می تواند برای ترتیب دادن چندین فایل با هم به یک فایل بزرگ تر استفاده شود
[ترجمه گوگل]گربه کوتاه است برای پیوند دادن، و می تواند مورد استفاده قرار گیرد به دنبال چندین فایل با هم به یک فایل بزرگتر

12. I might want to do more than simply concatenate the values: I might want to check for nulls.
[ترجمه ترگمان]شاید بخواهم بیشتر از ساده کردن ارزش ها انجام دهم: ممکن است بخواهم for را چک کنم
[ترجمه گوگل]من ممکن است بخواهم انجام دهم بیش از این که مقادیری را که ممکن است بخواهم برای nulls بررسی کنم، به اشتراک بگذارم

13. To see trends, concatenate log files and run a processing script on the combined output.
[ترجمه ترگمان]برای دیدن گرایش ها، ثبت فایل های لاگ فایل و اجرای اسکریپت پردازش روی خروجی ترکیبی
[ترجمه گوگل]برای دیدن روند، فایلهای log را پیوند داده و یک اسکریپت پردازش را در خروجی ترکیبی اجرا کنید

پیشنهاد کاربران

به هم چسباندن

ادغام کردن

مجتمع کردن - تلفیق کردن - جمع کردن - یکپارچه کردن


کلمات دیگر: