کلمه جو
صفحه اصلی

commutative


معنی : مبادلهای، جابجایی پذیر، تخفیف دار، مبنی بر تبدیل یامبادله
معانی دیگر : (ریاضی) جابجا پذیر، تعویض پذیر، همگرد، (حقوق) تخفیفی، وابسته به تخفیف مجازات، بازخرید کردنی، دگرسانی، تبدیلی، وابسته به جابه جا سازی یا مبادله

انگلیسی به فارسی

مبادله‌ای، مبنی بر تبدیل یا مبادله، تخفیف‌دار


جابه‌جایی‌پذیر


جایگزین، مبادلهای، جابجایی پذیر، تخفیف دار، مبنی بر تبدیل یامبادله


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: commutativity (adj.)
(1) تعریف: of or pertaining to substitution or exchange.

(2) تعریف: in mathematics, interchangeable in order, as the terms in the equation, a + b = b + a.

• pertaining to commutation (exchange, replacement; conversion; act of traveling back and forth regularly)

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تبادلی - جابجایی پذیر - تبدیلی
[برق و الکترونیک] جابه جایی پذیر، اصل جا به جایی
[ریاضیات] جابجایی، تعویض پذیر، جابجا پذیر، مستقل از ترتیب، جابجایی پذیر

مترادف و متضاد

مبادله ای (صفت)
commutative

جابجایی پذیر (صفت)
commutative

تخفیف دار (صفت)
commutative

مبنی بر تبدیل یا مبادله (صفت)
commutative

جملات نمونه

1. a commutative group
گروه تعویض پذیر،گروه جابجاپذیر

2. Students should have some familiarity with commutative algebra and basic topology.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان باید با جبر جابجایی و توپولوژی پایه آشنایی داشته باشند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان باید با جبر متناوب و توپولوژی پایه آشنا باشند

3. It'should be clear that vector addition is commutative.
[ترجمه ترگمان]باید واضح باشد که افزودن برداری جابجایی پذیری است
[ترجمه گوگل]روشن است که افزودن بردار جایگزین است

4. When because of everybody commutative friendship is linked, PR still looks quite again.
[ترجمه ترگمان]زمانی که به خاطر دوستی جابجایی پذیری، PR باز هم به طور کامل به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]هنگامی که به دلیل ارتباط همه جانبه دوستانه، PR هنوز کاملا به نظر می رسد

5. The operation laws including:commutative law, associative law, cancellation law, unity of operation, inverse element, and distributive law between two operations, here we just omit them.
[ترجمه ترگمان]قوانین عملیاتی شامل: قانون جابجایی، قانون associative، قانون لغو، وحدت عمل، آلمان معکوس، و قانون توزیعی میان دو عملیات، در اینجا ما فقط آن ها را حذف می کنیم
[ترجمه گوگل]قوانین عملیاتی از جمله قوانین مبدل، قانون انجمنی، قانون لغو، وحدت عملیات، عنصر معکوس و قانون توزیع بین دو عملیات، در اینجا ما آنها را حذف میکنیم

6. After commutative process is finished, commodity producer obtains value, consumer obtains use value.
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه فرآیند جابجایی به پایان رسید، تولید کننده کالا ارزش کسب می کند، مصرف کننده از ارزش استفاده می کند
[ترجمه گوگل]پس از اتمام فرآیند تعویض، تولید کننده کالا به دست می آورد، مصرف کننده ارزش مصرف را به دست می آورد

7. In exchanging economic theory, commutative right is the concept of an outbalance.
[ترجمه ترگمان]در تبادل نظریه اقتصادی، جابجایی جابجایی پذیری مفهوم یک outbalance است
[ترجمه گوگل]در مبادله نظریه اقتصادی، حق تعویض مفهوم عدم تعادل است

8. The commutative equation of probability flow is deduced and its definite solution is given.
[ترجمه ترگمان]معادله جابجایی پذیر از جریان احتمال استنتاج می شود و راه حل قطعی آن داده می شود
[ترجمه گوگل]معادله تعویض جریان احتمالی محاسبه شده و راه حل قطعی آن داده شده است

9. For commutative algebra, algebraic geometry, and singularity theory, the SINGULAR computer algebra system provides a large variety of algorithms in the package kernel as well as shared libraries.
[ترجمه ترگمان]برای جبر جابجایی، هندسه جبری و نظریه منحصر به فرد، سیستم جبر کامپیوتری singular، انواع زیادی از الگوریتم ها در هسته بسته و همچنین کتابخانه های اشتراکی را ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]برای جبر جایگزین، هندسه جبری و نظریه ی تکینگی، سیستم جبری کامپیوتری SINGULAR انواع زیادی از الگوریتم های موجود در هسته بسته و همچنین کتابخانه های به اشتراک گذاشته شده را فراهم می کند

10. The relationship between the finite commutative semigroup and the finite commutative group is established.
[ترجمه ترگمان]رابطه بین گروه متناهی جابجایی و گروه جابجایی محدود ایجاد شده است
[ترجمه گوگل]رابطه بین نیمه قیمتی تعویض محدود با گروه تعویض محدود ایجاد شده است

11. Politics and market have substaintial distinction, commutative politics watches itself to have a problem.
[ترجمه ترگمان]سیاست و بازار دارای تمایز substaintial هستند، سیاست جابجایی پذیری خودش را برای داشتن یک مشکل تماشا می کند
[ترجمه گوگل]سیاست و بازار دارای تمایز زیر است، سیاست های جایگزین خود را به یک مشکل می اندازد

12. The commutative law holds for superposition without exception, but it does not necessarily for accumulation.
[ترجمه ترگمان]قانون جابجایی بدون استثنا برای برهم نهی برقرار است، اما لزوما برای تجمع نیست
[ترجمه گوگل]قانون جایگزینی بدون استثنا برای ابراز قرار می گیرد، اما لزوما برای انباشت آن نیست

13. The course may be taken concurrently with 1 70 Commutative Algebra.
[ترجمه ترگمان]این دوره می تواند بصورت همزمان با شماره ۱ ۷۰ جبر commutative صورت پذیرد
[ترجمه گوگل]البته ممکن است همزمان با جبر جابجایی 1 70 در نظر گرفته شود

14. Computations in Commutative Algebra (CoCoA) is another free computer algebra system for working with very large integers, rational numbers, and polynomials.
[ترجمه ترگمان]جبر در جبر commutative یک سیستم جبر کامپیوتری آزاد دیگر برای کار با اعداد صحیح بزرگ، اعداد منطقی و چند جمله ای های منطقی است
[ترجمه گوگل]محاسبات در جبر ترکیبی (CoCoA) یکی دیگر از سیستم جبر کامپیوتری آزاد برای کار با عدد صحیح بسیار بزرگ، اعداد منطقی و چندجملهای است

a commutative group

گروه تعویض‌پذیر، گروه جابه‌جاپذیر


پیشنهاد کاربران

ریاضی:دارای خاصیت جا به جایی، جا به جایی پذیر، جا به جا پذیر، تعویض پذیر


کلمات دیگر: