1. salaries must be commensurate with the cost of living
حقوق باید با هزینه ی زندگی متناسب باشد.
2. Six yards is commensurate with eighteen feet.
[ترجمه ترگمان] شش متر با eighteen متر فاصله داره
[ترجمه گوگل]شش مارش با هجده پا مقایسه شده است
3. Employees are paid salaries commensurate with those of teachers.
[ترجمه امیررضا پورکاظم] حقوق کارمندان متناسب با ( حقوق ) معلمان پرداخت میشود.
[ترجمه ترگمان]کارمندان حقوق متناسب با حقوق معلمان پرداخت می کنند
[ترجمه گوگل]کارکنان حقوق و دستمزد را با آنچه که در اختیار معلمان است، پرداخت می شود
4. The pay should be commensurate with the work.
[ترجمه ترگمان]پرداخت باید متناسب با کار باشد
[ترجمه گوگل]پرداخت باید با کار مناسب باشد
5. Her low salary is not commensurate with her abilities.
[ترجمه ترگمان]حقوق کم او متناسب با توانایی های او نیست
[ترجمه گوگل]حقوق پایین او با توانایی های او سازگار نیست
6. Salary will be commensurate with age and experience.
[ترجمه ترگمان]حقوق متناسب با سن و تجربه است
[ترجمه گوگل]حقوق برابر با سن و تجربه خواهد بود
7. Salary will be commensurate with experience.
[ترجمه ترگمان]حقوق با تجربه متناسب خواهد بود
[ترجمه گوگل]حقوق و دستمزد متناسب با تجربه خواهد بود
8. Nothing he does is commensurate to our desire.
[ترجمه ترگمان] کاری که اون انجام میده، سهم ما نیست
[ترجمه گوگل]چیزی که او انجام می دهد، متناسب با میل ما است
9. They should face legal sanctions commensurate with their actions.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید با مجازات های قانونی متناسب با اقدامات خود مواجه شوند
[ترجمه گوگل]آنها باید با تحریم های قانونی مواجه شوند
10. If the clergy had privileges, they also had commensurate duties.
[ترجمه ترگمان]اگر روحانیان امتیازاتی داشتند، وظایف متناسب نیز داشتند
[ترجمه گوگل]اگر روحانیت دارای امتیازات باشد، همچنین وظایف مشابهی داشتند
11. Reward should be commensurate with effort.
[ترجمه ترگمان]پاداش باید متناسب با تلاش باشد
[ترجمه گوگل]پاداش باید متناسب با تلاش باشد
12. It follows that ordinary citizens have a commensurate right to demand an accounting of regulatory costs as they do of taxes.
[ترجمه ترگمان]این بدان معنی است که شهروندان عادی دارای حق متناسب با تقاضای حسابداری هزینه های تنظیمی به عنوان مالیات هستند
[ترجمه گوگل]این بدان معناست که شهروندان عادی حق تقدم تقاضا برای حسابداری هزینه های نظارتی دارند، همانطور که از مالیات می پردازند
13. My pay was commensurate with my efforts.
[ترجمه ترگمان] بهای من براساس تلاش های من رقم خورده بود
[ترجمه گوگل]پرداخت من با تلاش های من سازگار بود
14. Each team was given unambiguous achievement responsibility, commensurate authority, and uncluttered accountability.
[ترجمه ترگمان]با جستجوی منصفانه، هر تیم مسیول موفقیت بدون ابهام، قدرت متناسب، و پاسخگویی دقیق بود
[ترجمه گوگل]هر تیم به مسئولیت دست یابی به صراحت، اقتدار متقابل و پاسخگویی بی نظیر داده شد