کلمه جو
صفحه اصلی

commensurate


معنی : متناسب
معانی دیگر : جور، هم اندازه، هم گسترش

انگلیسی به فارسی

متناسب


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: commensurately (adv.)
(1) تعریف: of equal measure, as extent or duration.
مترادف: equal, equivalent, even, same
مشابه: coordinate, identical, matching

- Their pay should be commensurate with their abilities.
[ترجمه ترگمان] حقوق آن ها باید متناسب با توانایی های آن ها باشد
[ترجمه گوگل] حقوق آنها باید متناسب با توانایی های آنها باشد

(2) تعریف: fitting or proportionate.
مترادف: fitting, proportionate
مشابه: appropriate, corresponding

- I'm sure you'll see earnings that are commensurate with your investment.
[ترجمه ترگمان] من مطمئن هستم که شما درآمدها را خواهید دید که متناسب با سرمایه گذاری شما هستند
[ترجمه گوگل] من مطمئن هستم که درآمدتان را با سرمایه گذاری خود مقایسه خواهید کرد

(3) تعریف: having a common standard or measure; commensurable.
مترادف: comparable, equal, equivalent, proportionate
مشابه: symmetrical

• corresponding, proportionate, equal
if the level of one thing is commensurate with the level of another, the first level is in proportion to the second; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] متناسب
[ریاضیات] متناسب

مترادف و متضاد

متناسب (صفت)
adequate, proportional, proportionate, commensurate, symmetric, symmetrical

adequate, corresponding


Synonyms: appropriate, coextensive, comparable, compatible, consistent, due, equal, equivalent, fit, fitting, in accord, proportionate, sufficient, symmetrical


Antonyms: inadequate, inappropriate, incommensurate, unacceptable, unfitting


جملات نمونه

1. salaries must be commensurate with the cost of living
حقوق باید با هزینه ی زندگی متناسب باشد.

2. Six yards is commensurate with eighteen feet.
[ترجمه ترگمان] شش متر با eighteen متر فاصله داره
[ترجمه گوگل]شش مارش با هجده پا مقایسه شده است

3. Employees are paid salaries commensurate with those of teachers.
[ترجمه امیررضا پورکاظم] حقوق کارمندان متناسب با ( حقوق ) معلمان پرداخت میشود.
[ترجمه ترگمان]کارمندان حقوق متناسب با حقوق معلمان پرداخت می کنند
[ترجمه گوگل]کارکنان حقوق و دستمزد را با آنچه که در اختیار معلمان است، پرداخت می شود

4. The pay should be commensurate with the work.
[ترجمه ترگمان]پرداخت باید متناسب با کار باشد
[ترجمه گوگل]پرداخت باید با کار مناسب باشد

5. Her low salary is not commensurate with her abilities.
[ترجمه ترگمان]حقوق کم او متناسب با توانایی های او نیست
[ترجمه گوگل]حقوق پایین او با توانایی های او سازگار نیست

6. Salary will be commensurate with age and experience.
[ترجمه ترگمان]حقوق متناسب با سن و تجربه است
[ترجمه گوگل]حقوق برابر با سن و تجربه خواهد بود

7. Salary will be commensurate with experience.
[ترجمه ترگمان]حقوق با تجربه متناسب خواهد بود
[ترجمه گوگل]حقوق و دستمزد متناسب با تجربه خواهد بود

8. Nothing he does is commensurate to our desire.
[ترجمه ترگمان] کاری که اون انجام میده، سهم ما نیست
[ترجمه گوگل]چیزی که او انجام می دهد، متناسب با میل ما است

9. They should face legal sanctions commensurate with their actions.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید با مجازات های قانونی متناسب با اقدامات خود مواجه شوند
[ترجمه گوگل]آنها باید با تحریم های قانونی مواجه شوند

10. If the clergy had privileges, they also had commensurate duties.
[ترجمه ترگمان]اگر روحانیان امتیازاتی داشتند، وظایف متناسب نیز داشتند
[ترجمه گوگل]اگر روحانیت دارای امتیازات باشد، همچنین وظایف مشابهی داشتند

11. Reward should be commensurate with effort.
[ترجمه ترگمان]پاداش باید متناسب با تلاش باشد
[ترجمه گوگل]پاداش باید متناسب با تلاش باشد

12. It follows that ordinary citizens have a commensurate right to demand an accounting of regulatory costs as they do of taxes.
[ترجمه ترگمان]این بدان معنی است که شهروندان عادی دارای حق متناسب با تقاضای حسابداری هزینه های تنظیمی به عنوان مالیات هستند
[ترجمه گوگل]این بدان معناست که شهروندان عادی حق تقدم تقاضا برای حسابداری هزینه های نظارتی دارند، همانطور که از مالیات می پردازند

13. My pay was commensurate with my efforts.
[ترجمه ترگمان] بهای من براساس تلاش های من رقم خورده بود
[ترجمه گوگل]پرداخت من با تلاش های من سازگار بود

14. Each team was given unambiguous achievement responsibility, commensurate authority, and uncluttered accountability.
[ترجمه ترگمان]با جستجوی منصفانه، هر تیم مسیول موفقیت بدون ابهام، قدرت متناسب، و پاسخگویی دقیق بود
[ترجمه گوگل]هر تیم به مسئولیت دست یابی به صراحت، اقتدار متقابل و پاسخگویی بی نظیر داده شد

Salaries must be commensurate with the cost of living.

حقوق باید با هزینه‌ی زندگی متناسب باشد.



کلمات دیگر: