کلمه جو
صفحه اصلی

conductive


معنی : رسانا، برنده
معانی دیگر : هادی

انگلیسی به فارسی

هدایت کننده، رسانا، برنده


برنده، رسانا


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: conductively (adv.)
• : تعریف: having the ability to conduct electricity .

- Copper is used in electrical wires because it is highly conductive.
[ترجمه ترگمان] مس در سیم های برق به کار می رود زیرا بسیار رسانا می باشد
[ترجمه گوگل] مس در سیم های الکتریکی استفاده می شود زیرا بسیار هدایت می شود

• able to transmit, able to transfer (heat, electricity, etc.)

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] رسانا، هادی
[زمین شناسی] رسانا ،انتقال گرما از یک جسم جامد بدون تغییر شکل آن.
[نساجی] هادی جریان الکتریسیته

مترادف و متضاد

رسانا (صفت)
conductive

برنده (صفت)
cutting, winning, incisive, conductive, trenchant, deferent, dissolvent

جملات نمونه

1. Salt water is much more conductive than fresh water is.
[ترجمه ترگمان]آب نمک نسبت به آب شیرین بسیار conductive است
[ترجمه گوگل]آب نمکی خیلی بیشتر از آب شیرین هدایت می شود

2. Copper is a highly conductive metal.
[ترجمه ترگمان]مس یک فلز بسیار رسانا است
[ترجمه گوگل]مس فلز بسیار رسانایی است

3. Copper is a very conductive metal.
[ترجمه ترگمان]مس یک فلز بسیار رسانا است
[ترجمه گوگل]مس فلز بسیار هدایت کننده است

4. Aluminium is a conductive metal.
[ترجمه ترگمان]آلومینیوم یک فلز رسانا است
[ترجمه گوگل]آلومینیوم فلز رسانا است

5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه s] آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

6. So what is this conductive education that the furore is all about?
[ترجمه ترگمان]خوب، این تعلیم و تربیت چیست که خشم و اضطراب همه چیز را در بر می گیرد؟
[ترجمه گوگل]پس این آموزش های هدایت کننده ای است که همه چیز در مورد آن چطور است؟

7. In the conductive atmosphere around the fort, General Bradley immediately found out about the plot.
[ترجمه ترگمان]در فضای رسانای اطراف این قلعه، ژنرال بردلی به سرعت در مورد این توطئه پی برد
[ترجمه گوگل]ژنرال برادلی در فضای هدایت کننده در اطراف قلعه بلافاصله در مورد طرح اعلام کرد

8. At ordinary temperatures the material is quite conductive.
[ترجمه ترگمان]در دماهای معمولی، مواد کاملا رسانا هستند
[ترجمه گوگل]در دمای معمولی ماده کاملا هدایت کننده است

9. Conductive education is also about setting ambitious goals, and then getting children to achieve them because they want a for themselves.
[ترجمه ترگمان]تحصیل Conductive همچنین در حال تنظیم اهداف بلند پروازانه است و سپس کودکان را برای رسیدن به این اهداف به این دلیل که برای خودشان می خواهند، به دست می آورند
[ترجمه گوگل]آموزش مداوم نیز در مورد تعیین اهداف بلندپروازانه است و پس از آن کودکان را برای دستیابی به آنها به دست می آورند؛ زیرا آنها برای خودشان می خواهند

10. So, what kind of a world does conductive education envisage?
[ترجمه ترگمان]بنابراین، چه نوع از جهان باعث می شود که آموزش رسانایی در نظر گرفته شود؟
[ترجمه گوگل]بنابراین، چه نوع جهان، آموزش های هدایت کننده را پیش بینی می کند؟

11. So, not only is conductive education theoretically unproven but also practically unsubstantiated.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، نه تنها آموزش رسانا از لحاظ نظری اثبات نشده بلکه عملا اثبات نشده است
[ترجمه گوگل]بنابراین نه تنها آموزش های هدایت کننده به طور نظری اثبات نشده بلکه عملا بی اساس است

12. More importantly, by castigating conductive education he obscures some very important implications that the method has for the West.
[ترجمه ترگمان]مهم تر از همه، با آموزش رسانایی، او برخی مفاهیم بسیار مهم را که این روش برای غرب دارد، پنهان می کند
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، با تسریع در آموزش و پرورش، او برخی از پیامدهای بسیار مهم را که روش برای غرب دارد، مبهم می کند

13. The cost of another course of conductive education for Ashley will be about £000.
[ترجمه ترگمان]هزینه یک دوره آموزشی دیگر برای اشلی حدود ۰۰۰ پوند خواهد بود
[ترجمه گوگل]هزینه دوره آموزشی دیگری برای اشلی به حدود � 000 می رسد

14. In addition, conductive education does offer higher expectations than those to which special education has aspired.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، آموزش رسانایی، انتظارات بالاتری را نسبت به کسانی که تحصیلات ویژه ای دارند ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آموزش رسمی انتظارات بیشتری نسبت به آنهایی که به دنبال آموزش ویژه هستند، ارائه می دهد

15. Hearing checks are essential as conductive hearing impairment is very frequent in young children.
[ترجمه ترگمان]معاینه شنوایی برای کودکان خردسال امری ضروری است
[ترجمه گوگل]چک شنوایی ضروری است زیرا نقص شنوایی هدایت کننده در کودکان بسیار مکرر است

پیشنهاد کاربران

conductive ( شیمی )
واژه مصوب: رسانشی
تعریف: مربوط به رسانش

دال بر. حاکی از. مشعر بر.

هدایت کننده

مُنجر
مُنجر به یادگیری:Conductive to learning

مساعد : conducive, proper, suitable, fit

موثر


کلمات دیگر: