کلمه جو
صفحه اصلی

concatenation


معنی : الحاق، سلسله، تسلسل
معانی دیگر : (درمورد یک سلسله حوادث یا چیزهای مربوط به هم) زنجیره، هم زنجیره، هم زنجیری، زنجیره بندی، رده بندی

انگلیسی به فارسی

الحاق


تسلسل


پیوند زدن، الحاق، تسلسل، سلسله


انگلیسی به انگلیسی

• state of being linked together; series of connected items or events

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] الحاق
[ریاضیات] اتصال

مترادف و متضاد

الحاق (اسم)
inset, juncture, supplement, addendum, union, interpolation, incorporation, concatenation, insertion, adhesion, adjunction, joinder, subjunction

سلسله (اسم)
concatenation, run, string, flight, dynasty, genealogy, chain, suite, system, series, rank, nexus, gradation, catena, succession, ridge

تسلسل (اسم)
progression, suit, concatenation, continuity, sequence, serialization, track, continuum

connection, sequence


Synonyms: chain, connecting, continuity, integration, interlocking, link, linking, nexus, series, succession, uniting


Antonyms: interruption


جملات نمونه

1. a concatenation of events
یک سلسله حوادث

2. In reality, no concatenation of highly talented individuals ever made a great film.
[ترجمه ترگمان]در واقع، هیچ الحاق از افراد با استعداد بسیار با استعداد در حال حاضر یک فیلم عالی به وجود نمی آورد
[ترجمه گوگل]در واقع، هیچ تلفیقی از افراد بسیار با استعداد هرگز یک فیلم عالی ساخته است

3. A concatenation of events particularly damaging Mrs Thatcher was subsequently compounded by errors of tactics and organisation by those running her campaign.
[ترجمه ترگمان]متعاقبا الحاق وقایع به ویژه به خانم تا چر به دلیل اشتباه ات تاکتیک ها و سازماندهی مبارزات انتخاباتی او پیچیده تر شد
[ترجمه گوگل]پیوستن رویدادها به طور خاص باعث آسیب رساندن خانم تاچر به اشتباهات تاکتیک و سازماندهی توسط کسانی بود که در مبارزات خود فعالیت می کردند

4. Another property, concatenation, arises when we can add measures together: a feature which attaches only to ratio scales.
[ترجمه ترگمان]ویژگی دیگر، الحاق، زمانی بروز می کند که ما می توانیم معیارها را به هم اضافه کنیم: یک ویژگی که فقط به مقیاس های نسبی متصل می شود
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از اموال، تلفیق، زمانی رخ می دهد که ما می توانیم اقدامات را با هم ترکیب کنیم که تنها به مقیاس های نسبت داده می شود

5. There was a concatenation of ladies that he squired around for varying lengths of time.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از خانم هایی که دور تا دور او جمع شده بودند و دور و برش را همراهی می کردند، وجود داشت
[ترجمه گوگل]یک پیوند زنانی وجود داشت که او را برای مدت های مختلفی تقسیم می کردند

6. An iterative decoding scheme is proposed for the concatenation a convolutional code and a GMSK modulator.
[ترجمه ترگمان]یک طرح رمزگشایی تکرار شونده برای الحاق یک کد convolutional و یک مدولاتور GMSK پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]یک طرح رمز گشایی تکراری برای تلفیق یک کد کانولوشن و یک مدولاتور GMSK پیشنهاد شده است

7. Concatenation refers to the operation of appending one sequence to another.
[ترجمه ترگمان]concatenation به عملیات of یک دنباله به هم دیگر اشاره دارد
[ترجمه گوگل]اتصال به عملیات اضافه کردن یک دنباله به دیگری اشاره دارد

8. This time, a string concatenation has occurred within the same method, and the input parameter is now bound to a String type argument at function execution time.
[ترجمه ترگمان]این بار، یک الحاق رشته ای به روش مشابه رخ داده است، و پارامتر ورودی در حال حاضر منوط به استدلال نوع رشته در زمان اجرای تابع است
[ترجمه گوگل]در این زمان، یک پیوند پیوندی در همان روش رخ داده است، و پارامتر ورودی در حال حاضر به یک آرگومان نوع رشته در زمان اجرای تابع محدود شده است

9. An iterative decoding scheme is proposed for the concatenation of a convolutional code and a GMSK modulator.
[ترجمه ترگمان]یک طرح رمزگشایی تکرار شونده برای الحاق یک کد convolutional و یک مدولاتور GMSK پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]یک طرح رمز گشایی تکراری برای ترکیب یک کد کانولوشن و یک مدولاتور GMSK پیشنهاد شده است

10. Notice that we have simple string concatenation here (". " is the concatenation operation in Perl).
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که الحاق رشته ای ما در اینجا (\" عملیات الحاقی در پرل)است
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که ما در اینجا پیوند رشته ساده (' ' عملیات پیوند در Perl است)

11. Concatenation Operators join multiple strings into a single string.
[ترجمه ترگمان]اپراتورهای تلفن همراه به چند ریسمان در یک رشته واحد می پیوندند
[ترجمه گوگل]اپراتورهای اتصال دهنده به رشته های چند رشته پیوندیده می شوند

12. Both carry out the basic concatenation operation, as the following example shows.
[ترجمه ترگمان]هر دو عملیات الحاقی پایه را به عنوان مثال زیر انجام می دهند
[ترجمه گوگل]هر دو عملیات پیوند اولیه را انجام می دهند، همانطور که مثال زیر نشان می دهد

13. String concatenation can be surprisingly performance intensive.
[ترجمه ترگمان]الحاق رشته می تواند به طرز شگفت انگیزی اجرا شود
[ترجمه گوگل]پیوند رشته می تواند تعجب آور عملکرد فشرده باشد

14. Memory is nothing else than a certain concatenation of ideas.
[ترجمه ترگمان]حافظه هیچ چیز دیگری جز یک الحاق قطعی از ایده ها نیست
[ترجمه گوگل]حافظه چیزی جز یک پیوند خاص از ایده ها نیست

a concatenation of events

یک سلسله حوادث


پیشنهاد کاربران

concatenation ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: سلسله‏بندی
تعریف: اتصال پشت‏سرهم سامانه‏ها به طوری که خروجی هر سامانه ورودی سامانۀ بعدی است


کلمات دیگر: