کلمه جو
صفحه اصلی

stasis


معنی : تعادل، گرفتگی، حالت سکون
معانی دیگر : (زیست شناسی) ایستش، ایستایی (توقف جریان آبگونه مثلا خون در بدن)، (روده ها) کاهش حرکت دودی (که موجب یبوست و سختی دفع می شود)، روده تنبلی، طب گرفتگی درجریان چیزهایی مثل خون در رگ یامدفوع در روده، فیزیک حالت سکون

انگلیسی به فارسی

(پزشکی) گرفتگی (درجریان چیزهایی مثل خون در رگ یامدفوع در روده)، (فیزیک) حالت سکون، تعادل


استاز، حالت سکون، تعادل، گرفتگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state of equilibrium or balance between opposing forces; motionlessness.

- The opposing armies had once again reached stasis; neither could push the other back.
[ترجمه ترگمان] ارتش مخالف زمانی دوباره به میدان سکون رسیده بود؛ هیچ کدام نمی توانستند آن را عقب بکشند
[ترجمه گوگل] ارتش مخالف بار دیگر مجبور به عقب نشینی شد؛ نمیتواند پشت دیگر را فشار دهد

(2) تعریف: a stoppage or stagnation in the flow of a body fluid such as blood.

• motionlessness resulting from opposing equal forces; stoppage of the flow of body fluids (pathology)

دیکشنری تخصصی

[سینما] سکون

مترادف و متضاد

تعادل (اسم)
balance, parity, par, equilibrium, equivalence, equivalency, equipoise, stasis

گرفتگی (اسم)
congestion, melancholia, obstruction, eclipse, stasis, crick

حالت سکون (اسم)
stasis

جملات نمونه

1. Rock'n'roll had entered a period of stasis.
[ترجمه ترگمان]راک n وارد یک دوره سکون شده بود
[ترجمه گوگل]Rock'n'roll وارد دوره ای از استاز شد

2. She was bored - her life was in stasis.
[ترجمه ترگمان]اون خسته بود - جونش در حال سکون بود -
[ترجمه گوگل]او خسته شد - زندگی او در حال استاز بود

3. The result, in the developed world, was educational stasis.
[ترجمه ترگمان]نتیجه، در جهان توسعهیافته، stasis آموزشی بود
[ترجمه گوگل]نتیجه، در دنیای توسعه یافته، وضعیت آموزشی بود

4. This presumably reflects the fact that biliary stasis remains with a nidus of infection already present even after stones are removed.
[ترجمه ترگمان]این احتمالا منعکس کننده این واقعیت است که ثابت ماندن biliary با یک سری عفونت در حال حاضر حتی بعد از حذف سنگ ها وجود دارد
[ترجمه گوگل]این احتمالا منعکس کننده این واقعیت است که استریای صفراوی همچنان با عفونت پیش از قاعدگی حتی بعد از حذف سنگ ها نیز باقی می ماند

5. Busloads of Stasis were disgorged into the crowd.
[ترجمه ترگمان]در میان جمعیت غش کرد و به میان جمعیت فرو رفت
[ترجمه گوگل]اتوبوس های استیس به جمعیت ختم شد

6. Portal hypertension with stasis and pooling of blood in the reticuloendothelial meshwork may interfere with this process.
[ترجمه ترگمان]فشار خون پورتال با stasis و تجمع خون در reticuloendothelial meshwork ممکن است با این فرآیند تداخل داشته باشد
[ترجمه گوگل]پرفشاری پورتال با استاز و جمع آوری خون در شبکه های مجاری ادراری ممکن است با این روند مواجه شود

7. But there were present all the ingredients of stasis, civil strife.
[ترجمه ترگمان]اما در آنجا همه مواد اولیه of، کش مکش داخلی وجود داشت
[ترجمه گوگل]اما همه مواد تشکیل دهنده استاز، اختلافات مدنی وجود داشت

8. Yet it is stasis, not change, that is the hallmark of evolution.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این حالت پایدار است، نه تغییر، که نشانه تکامل است
[ترجمه گوگل]با این حال، آن استاز است، نه تغییر، که نشانه تکامل است

9. Methods: The modeling of rats with blood stasis was made by subcutaneous injection of adrenaline and ice-stimulation to observe the hemorheology of rats in each group.
[ترجمه ترگمان]روش ها: مدل سازی موش با stasis خون با تزریق زیر جلدی از آدرنالین و تحریک به یخ برای مشاهده hemorheology موش در هر گروه انجام شد
[ترجمه گوگل]روش ها مدل سازی موش های صحرایی با تزریق زیر جلدی آدرنالین و تحریک یخ به منظور بررسی هموراژولوژی موش ها در هر گروه انجام شد

10. Objective To study effect of diosgenin on stasis induced venous thrombosis and its mechanism.
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه اثر diosgenin بر روی thrombosis های وریدی و مکانیزم آن
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه اثر دایوسژنین بر ترومبوز وریدی ناشی از استاز و مکانیسم آن

11. Eliminating phlegm and resolving stasis soup was more effective than routine treatment.
[ترجمه ترگمان]از بین بردن خلط و حل کردن سوپ تخمیر، موثرتر از درمان معمولی بود
[ترجمه گوگل]از بین بردن خلط و حل کردن سوپ استاز بیشتر از درمان معمول بود

12. Methods: Theof blood stasis in brain vessels and insufficiency of blood supply of the VD rats.
[ترجمه ترگمان]روش های: theof خون در رگ های مغز و کمبود خون موش های VD
[ترجمه گوگل]روشها: خونریزی شدید خون در عروق مغزی و نارسایی خونریزی موشهای VD

13. Danlu Tong supervises the piece is one kind of treatment waist canales spinalis is narrow sickness (stasis anti-to supervise arteries) safely, the effective medicine.
[ترجمه ترگمان]Danlu تانگ، که بر این قطعه نظارت دارد، یک نوع بافت درمانی است که در آن بیماری narrow (stasis برای نظارت بر شریان ها)به سلامت، داروی موثر درمان می شود
[ترجمه گوگل]Danlu Tong نظارت بر این قطعه است یک نوع از درمان کانال اسپینالیز دور کمر بیماری باریک (stasis anti- برای نظارت بر شریان ها) با خیال راحت، دارو موثر است

14. Therefore, the venous stasis may be a major factor of neurogenic intermittent claudication.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ایستایی وریدی می تواند عامل اصلی of متناوب متناوب باشد
[ترجمه گوگل]بنابراین استاز وریدی ممکن است عامل مهمی از لرزش متناوب نورونیک باشد

پیشنهاد کاربران

انفعال

مثال: stasis of thought

انفعال فکری

وضعیت ثابت و ایستا


کلمات دیگر: