1. a star athlete
ورزشکار برجسته
2. a star occulted by the moon
ستاره ای که ماه آن را پوشانده بود
3. his star began to set
ستاره ی بخت او شروع به افول کرد.
4. the star of our football team
چهره ی درخشان تیم فوتبال ما
5. a binary star
(نجوم) ستاره ی دوگانه (دوقلو)
6. a rising star
ستاره ی طالع
7. a sinking star
ستاره ی در حال افول
8. to sight a star
ستاره ای را رویت کردن
9. the twinkle of a distant star
سوسوی یک ستاره ی دوردست
10. hitch one's wagon to a star
همت بلند داشتن،دنبال هدف های عالی رفتن
11. do not rely on a night-wandering star . . .
تکیه بر اختر شبگرد مزن . . .
12. she was born under an unlucky star
در برج فلکی نحسی به دنیا آمد.
13. she directed the telescope toward a distant star
او تلسکوپ را به طرف ستاره ی دوردستی چرخاند.
14. light in my heart the evening star of rest and then let the night whisper to me of love.
[ترجمه ترگمان]در قلب من ستاره شامگاهی را روشن کن و آن شب به من گوش کن عشق را به من بگو
[ترجمه گوگل]نور در قلب من ستاره شب از استراحت و پس از آن اجازه دهید شب زمستان به من از عشق
15. Anna is a rising star in the world of modelling.
[ترجمه ترگمان]آنا یک ستاره در حال طلوع در دنیای مدل سازی است
[ترجمه گوگل]آنا یک ستاره در حال رشد در جهان مدل سازی است
16. She accused her co - star of trying to hog the limelight.
[ترجمه ترگمان]او هم کار خود را به تلاش برای hog مورد توجه متهم کرد
[ترجمه گوگل]او همسرش را متهم کرد که سعی می کند توجه او را جلب کند
17. Sirius is the brightest star in the sky.
[ترجمه ترگمان]سیریوس بهترین ستاره آسمان است
[ترجمه گوگل]سیریوس ستاره ای درخشان ستاره در آسمان است
18. The star has a ski slope reserved exclusively for her.
[ترجمه ترگمان]این ستاره یک شیب اسکی دارد که منحصرا برای او رزرو شده است
[ترجمه گوگل]ستاره شیب اسکی منحصرا برای او محفوظ است
19. As a famous star, she never highhatted anybody, even the common people.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک ستاره مشهور، او هرگز کسی را ندیده، حتی مردم عادی
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک ستاره معروف، هرگز کسی، حتی مردم معمولی را ندیده بود
20. Sixties singing star Petula Clark is making a comeback.
[ترجمه ترگمان]\"Petula کلارک\" (Petula کلارک)در حال آواز خواندن است
[ترجمه گوگل]پاتولا کلارک، ستاره آواز شصت ها، باز گشت
21. He dramatized the biography of the basketball star.
[ترجمه ترگمان]او زندگینامه ستاره بسکتبال را تکرار کرد
[ترجمه گوگل]او بیوگرافی ستاره بسکتبال را به نمایش گذاشت
22. Now he is also to become a star of the small screen.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر او به ستاره ای از صفحه کوچک تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]اکنون او نیز برای تبدیل شدن به یک ستاره از صفحه نمایش کوچک است
23. His star was in the ascendant.
[ترجمه ترگمان]ستاره او در اوج آسمان بود
[ترجمه گوگل]ستاره او در صعود بود
24. The movie star was warmly cheered as he got on the stage.
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد صحنه شد، ستاره سینما با شور و حرارت شروع به تشویق کردن کرد
[ترجمه گوگل]ستاره فیلم گرمی به عنوان او در صحنه رواج یافت