کلمه جو
صفحه اصلی

studio


معنی : کارگاه، کارگاه هنری، کارخانه، هنرکده، پیشه گاه، اتاق کار
معانی دیگر : (به ویژه عکاسی یا نقاشی یا موسیقی) کارگاه، استودیو، آتلیه، هنرگاه، اتاق آموزش رقص یا موسیقی، شرکت فیلمبرداری، کارگاه فیلمبرداری، موسسه ی سینمایی، (در ایستگاه رادیو یا تلویزیون) اتاق پخش، اتاق ضبط

انگلیسی به فارسی

پیشه گاه، اتاق کار، کارگاه، کارخانه، هنرکده،کارگاه هنری


استودیو، کارگاه، هنرکده، کارگاه هنری، پیشه گاه، اتاق کار، کارخانه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: studios
(1) تعریف: the workroom or workshop of an artist.

(2) تعریف: a photographer's shop.

(3) تعریف: a place in which a performing art is studied or developed.

- an actor's studio
[ترجمه پارس] استودیوی بازیگر
[ترجمه من مانی هستم] محل ضبت اهنگ
[ترجمه ترگمان] استودیو بازیگر
[ترجمه گوگل] استودیو بازیگر است

(4) تعریف: a specially equipped room, suite, or building in which films, records, radio or television programs, or the like are produced or broadcast.

(5) تعریف: a one-room apartment with a separate bathroom.
مشابه: single

• artist's workroom; place where an art form is studied; rooms specially equipped for radio or television broadcast; place where motion pictures are made; place equipped for musical recordings
a studio is a room where a painter or photographer works.
a studio is also a room or building where radio or television programmes, films, or records are made.
a studio, studio apartment, or studio flat is a small flat, usually with one room for living and sleeping in and a small kitchen and bathroom.

دیکشنری تخصصی

[سینما] استودیو (واژه ایتالیایی ) - کارگاه (واژه ایتالیایی )
[برق و الکترونیک] استودیو اتاقی که برنامه های رادیویی یا تلویزیونی در آن تولید می شود .

مترادف و متضاد

کارگاه (اسم)
atelier, workshop, shop, studio, detective, workhouse, manufactory, workroom

کارگاه هنری (اسم)
atelier, studio

کارخانه (اسم)
firm, work, mill, studio, workhouse, plant, factory, manufactory, housework

هنرکده (اسم)
studio

پیشه گاه (اسم)
studio

اتاق کار (اسم)
workshop, studio, workroom

جملات نمونه

1. A large crowd was gathered outside the studio.
[ترجمه مبینا] مردمان زیادی در بیرون استودیو بودند
[ترجمه Yaroo] افراد زیادی در بیرون استودیو بودند
[ترجمه فاطیما] جمعیت زیادی در خارج استودیو بودند
[ترجمه ترگمان]جمعیت کثیری در بیرون استودیو جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]جمعیت بزرگی در خارج از استودیو جمع آوری شد

2. The film studio is transferring to Hollywood.
[ترجمه Mobina] مردمان بسیار زیادی در بیرون استودیو بودند
[ترجمه Sanay] استودیو ی فیلم به هالیوود منتقل می شود
[ترجمه ترگمان]این فیلم به هالیوود منتقل می شود
[ترجمه گوگل]استودیوی فیلم انتقال به هالیوود است

3. She was in her studio again, painting onto a large canvas.
[ترجمه mehdi] اودوباره در استودیوی خود نشسته بود و برروی یک بوم بزرگ نقاشی می کرد
[ترجمه Parham] اون خانوم دوباره در استودیوی خود روی یک بوم بزرگ نقاشی می کرد
[ترجمه ترگمان]دوباره در استودیوی خود نشسته بود و نقاشی را روی یک بوم بزرگ نقاشی می کرد
[ترجمه گوگل]او دوباره در استودیوی خود بود، نقاشی روی یک بوم بزرگ

4. The studio is midway between his aunt's old home and his cottage.
[ترجمه گلی افجه] کارگاه او بین راه خانه قدیمی عمه اش و کلبه او قرار دارد
[ترجمه ترگمان]این استودیو وسط خانه قدیمی خاله اش و خانه اوست
[ترجمه گوگل]استودیو در میان خانه قدیمی عمو و کلبه اوست

5. He has built himself a music studio.
[ترجمه زهرا] او یک استودیوی موسیقی برای خودش ساخته است.
[ترجمه رها] اوقبلا یک اتاق کار موسیقی برای خودش ساخته
[ترجمه You] قبلا خودش یک استودیوی موسیقی ساخته
[ترجمه A10a] او یک استودتودیو موسیقی، خودش ساخته.
[ترجمه ترگمان]او خودش یک استودیو موسیقی ساخته است
[ترجمه گوگل]او خودش را یک استودیوی موسیقی ساخته است

6. Just being in the studio gave her a sense of importance .
[ترجمه ترگمان]فقط بودن در استودیو به او احساس اهمیت می داد
[ترجمه گوگل]فقط بودن در استودیو به او حس حساسیت داد

7. Hemingway's studio is to the right.
[ترجمه DHP.12] استودیو همینگوی در سمت راست قرار دارد.
[ترجمه ترگمان]استودیو همینگوی در سمت راست قرار دارد
[ترجمه گوگل]استودیوی همینگویی به سمت راست است

8. The photograph was taken in a studio.
[ترجمه DHP.12] عکس در استودیو گرفته شد .
[ترجمه گلی افجه] داس در اتلیه گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]عکس در استودیو گرفته شد
[ترجمه گوگل]عکس در یک استودیو گرفته شد

9. The studio manager will cue you when it's your turn to come on.
[ترجمه ترگمان]زمانی که نوبت شماست، مدیر استودیو به شما علامت خواهد داد
[ترجمه گوگل]مدیر استودیو وقتی به نوبت شما می آید به شما اعلام می کند

10. The film studio grudgingly agreed to allow him to continue working.
[ترجمه ترگمان]استودیو فیلم با اکراه موافقت کرد که به کارش ادامه دهد
[ترجمه گوگل]استودیو فیلم به طرز ناخوشایندی موافقت کرد تا بتواند کار خود را ادامه دهد

11. Most of the scenes were filmed in a studio.
[ترجمه ترگمان]اکثر این صحنه ها در استودیو فیلمبرداری شده است
[ترجمه گوگل]اکثر صحنه ها در یک استودیو فیلم برداری شده است

12. When costs soared, the studio took fright and recalled the company from Rome.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که هزینه ها افزایش یافت، استودیو وحشت کرد و شرکت را از رم به یاد آورد
[ترجمه گوگل]هنگامی که هزینه ها افزایش یافت، استودیو فریاد زد و این شرکت را از رم فراخواند

13. Mark and his cohorts eventually emerged from the studio.
[ترجمه ترگمان]مارک و همراهانش بالاخره از استودیو بیرون آمدند
[ترجمه گوگل]مارک و همکارانش در نهایت از استودیو ظاهر شدند

14. The studio chiefs wanted a marquee name in the lead role, not some unknown.
[ترجمه ترگمان]روسای استودیو خواستار نام marquee در نقش اول بودند، نه برخی افراد ناشناس
[ترجمه گوگل]سران استودیو خواستار نامگذاری میدان در نقش اصلی، و نه برخی ناشناخته بودند

15. The general impression at the studio was that he was able.
[ترجمه ترگمان]عقیده عمومی در استودیو این بود که او می تواند
[ترجمه گوگل]تصور عمومی در استودیو این بود که او قادر بود

پیشنهاد کاربران

استودیو ی ضبط فیلم.

A place where TV programs and movie are made

سوئیت

Aplase were tv programs and movies are made
کانون زبان ایران

اتاق نمایش

شرکت فیلم سازی

کارهای چوبی و چاپ

اتاق فیلم سازی

شرکت فیلم سازی

( به ویژه عکاسی یا نقاشی یا موسیقی ) کارگاه، استودیو، آتلیه، هنرگاه، اتاق آموزش رقص یا موسیقی، شرکت فیلمبرداری، کارگاه فیلمبرداری، موسسه ی سینمایی، ( در ایستگاه رادیو یا تلویزیون ) اتاق پخش، اتاق ضبط
کارگاه، کارگاه هنری، کارخانه، هنرکده، پیشه گاه، اتاق کار

A place where TV programs and movies are made

استودیو

آپارتمانی که کلا یک اتاقه یعنی تخت خواب، آشپزخانه تلویزیون و . . . در یک اتاق قرار میگیرند.

استودیوی که در ان برنامه های تلویزیونی و فیلم و. . . . . . . . . . ضبط میشود
به این کلمه درReach 1اشاره شده است:
a pace where TV programs and movies are made
اگه خوب بود لطفا لایک کنید.
زبان امورزی از کانون زبان ایران

. استودیوی ظبط فیلم

یعنی کار خانه ویا اتاق کار

studio ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: استودیو
تعریف: کارگاهی مجهز ویژۀ فیلم برداری و صدابرداری


کلمات دیگر: