کلمه جو
صفحه اصلی

staccato


معنی : قطع شده، بطور بریده بریده، بطور فشرده
معانی دیگر : متشکل از صداهای ناگهانی و مشخص، جدا آوا، ناپیوسته، (دستور نواختن موسیقی) به طور منقطع بنوازید، مکث دار، گره گره، منقطع، به طور ناپیوسته یا جدا آوا، بطور بریده بریده ادا کردن

انگلیسی به فارسی

(موسیقی) قطع شده، منقطع، بطور فشرده، بطور بریده بریده ادا کردن


staccato، قطع شده، بطور بریده بریده، بطور فشرده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: composed of abrupt, distinct notes, sounds, or parts, as a musical passage or a burst of gunfire.

(2) تعریف: in music, cut short; played crisply, with a distinct break before the next note.

(3) تعریف: characterized by a series of short, disconnected parts.
اسم ( noun )
حالات: staccati, staccatos
(1) تعریف: a staccato musical passage.

(2) تعریف: something composed of abrupt, distinct sounds or parts.

- The staccato of hail on the tin roof.
[ترجمه ترگمان] صدای تگرگ بر روی سقف حلبی
[ترجمه گوگل] استاکاتو تگرگ روی سقف قلع
قید ( adverb )
• : تعریف: in a staccato style or manner (used as a musical direction).

• detached, having distinct breaks between successive tones (music)
detachedly, with distinct breaks between successive tones (music)
musical passage having distinct breaks between successive tones
a staccato noise consists of a series of short, sharp, separate sounds; a literary word.

دیکشنری تخصصی

[سینما] منقطع (واژه فرانسوی )

مترادف و متضاد

قطع شده (اسم)
staccato

بطور بریده بریده (قید)
staccato

بطور فشرده (قید)
staccato

جملات نمونه

1. staccato gunfire
تیر اندازی نا پیوسته

2. She gave staccato replies to every question.
[ترجمه ترگمان]او به هر سوالی جواب می داد
[ترجمه گوگل]او به هر سوالی پاسخ staccato داد

3. Play this phrase staccato.
[ترجمه ترگمان]این جمله را با صدای بلند ادا کرد
[ترجمه گوگل]این عبارت staccato را بازی کنید

4. He shouted a series of staccato orders.
[ترجمه ترگمان]با صدای بلند فرمانی را به او داد
[ترجمه گوگل]او یک سری دستورات استکاتو را فریاد زد

5. Her pencil tapped out a staccato rhythm on the desk top.
[ترجمه ترگمان]مداد روی میز ضرب گرفته بود
[ترجمه گوگل]مداد او یک ریتم staccato را روی میز میزاند

6. He spoke in Arabic, a short staccato burst.
[ترجمه ترگمان]او با زبان عربی صحبت کرد، با صدایی کوتاه و بریده گفت:
[ترجمه گوگل]او در عربی صحبت کرد، یک انفجار کوتاه مدت استکاتو

7. And Judith Steinway's streetwise Brooklyn fiction, delivered in staccato tones, surprised me also by its quality.
[ترجمه ترگمان]داستان Judith Steinway s Brooklyn، با لحنی بریده، مرا از کیفیت آن متعجب ساخت
[ترجمه گوگل]و داستان جودیت استینوی در خیابانهای بروکلین، که در تنهای استکاتو عرضه شده، من نیز با کیفیت آن را شگفت زده کرد

8. This is the ordinary, all-purpose staccato with no implication of either accent, emphasis or special sharpness.
[ترجمه ترگمان]این همان صدا معمولی است که هیچ دلالت بر تاکیدی، تاکید یا وضوح خاص ندارد
[ترجمه گوگل]این عادی است که همه جانبه استکاتو است و هیچ اشاره ای از لهجه، تاکید و یا شدت خاصی ندارد

9. On the latter, she developed a delightful staccato syncopation by regularly hitting the offbeat.
[ترجمه ترگمان]در این اواخر، با توجه به offbeat که مرتبا به the می زد، خود را مرتب می کرد
[ترجمه گوگل]در دومی، او به طور منظم ضربه زدن به اوج لذت بکشید syncopation staccato

10. The sound waves come legato, not staccato.
[ترجمه ترگمان]امواج صوتی به صدا در می آیند، نه با staccato
[ترجمه گوگل]امواج صوتی لاتو می آیند، نه staccato

11. Ponyets heard the staccato rattle of the receiver quite plainly.
[ترجمه ترگمان]در این موقع صدای تلق تلق گوشی را کام لا واضح شنید
[ترجمه گوگل]Ponyets شگفت انگیز استاکاتو گیرنده گیرنده کاملا واضح است

12. She writes in minimalist prose, sometimes in staccato rhythms.
[ترجمه ترگمان]او به نثر مینیمالیستی، و گاه با ریتم نامنظم می نویسد
[ترجمه گوگل]او در نثر مینیمالیستی، گاهی اوقات در ریتم های استاکاتو می نویسد

13. And students about the link will staccato its combination. Zhiyong.
[ترجمه ترگمان]و دانش آموزان در مورد این پیوند، ترکیب آن را با هم قطع خواهند کرد Zhiyong
[ترجمه گوگل]و دانش آموزان در مورد پیوند ترکیب staccato است Zhiyong

14. Speed of staccato repetition is controlled by the amount of up-down motion: the smaller the motion, the faster the repetition rate, in exactly the same way as a basketball dribble.
[ترجمه ترگمان]سرعت تکرار با سرعت بالا به پایین کنترل می شود: حرکت کوچک تر، سرعت تکرار سریع تر، دقیقا مثل توپ بسکتبال
[ترجمه گوگل]سرعت تکرار staccato توسط مقدار حرکت به سمت بالا حرکت می کند حرکت کوچکتر، سریع تر میزان تکرار، به طور دقیق به همان شیوه ای که یک گوی بسکتبال می باشد

staccato gunfire

تیراندازی ناپیوسته


پیشنهاد کاربران

بریده بریده

adjective:
performed with each note sharply detached or separated from the others.
"a staccato rhythm"
adverb:
with each note sharply detached or separated from the others.
"I find arpeggio playing is easily done staccato"
بطور بریده، بطور فشرده
noun:
a piece or passage marked to be performed staccato.
قطع شده



کلمات دیگر: