کلمه جو
صفحه اصلی

agitator


معنی : اشوبگر، اتش زا، اسباب بهم زدن مایعات، اتش افروز
معانی دیگر : مفتن، فتنه انگیز، آشوبگر، آشوب انگیز، شر به پا کن، شرور

انگلیسی به فارسی

آشوبگر، مفید، مَفسَده‌جو، فتنه‌انگیز


(ابزار) هم‌زن (مایعات و غیره)


مخلوط کننده، اشوبگر، اتش زا، اسباب بهم زدن مایعات، اتش افروز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who incites unrest or controversy, esp. one who does so for pay or to further a political cause.
مترادف: agent provocateur, firebrand, fomenter, incendiary, inciter, instigator, rabble-rouser
مشابه: agitpropist, demagogue, laborite, mischief-maker, provoker, radical, stormy petrel, troublemaker

- a labor agitator
[ترجمه ترگمان] آشوبگر،
[ترجمه گوگل] مخلوط کننده کار

(2) تعریف: a machine, or part of a machine, that automatically shakes or stirs things together, as in a can of paint or a washing machine.
مترادف: churner, mixer
مشابه: shaker, vibrator

• one who agitates, one who causes unrest, propagandist, inciter, troublemaker
an agitator is someone who campaigns to bring about political or social change, often in a way that causes trouble.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] همزن
[عمران و معماری] بهمزن - همزن
[زمین شناسی] بهمزن، همزن
[نساجی] همزن - بهم زدن - همزدن
[معدن] همزن (فلوتاسیون)
[پلیمر] همزن

مترادف و متضاد

اشوبگر (اسم)
agitator, exciter, rioter, troublemaker

اتش زا (اسم)
agitator

اسباب ب هم زدن مایعات (اسم)
agitator

اتش افروز (اسم)
agitator, firebug, pyromaniac, tinder

person who disturbs, causes trouble


Synonyms: adjy, advocate, agent, anarchist, champion, demagogue, disrupter, dissident, dogmatist, fighter, firebrand, fomenter, heretic, incendiary, inciter, instigator, leftist, malcontent, mover, partisan, propagandist, provocateur, pusher, rabble-rouser, radical, reactionary, rebel, reformer, revisionist, revolutionary, ringleader, sparkplug, troublemaker, wave maker, zealot


جملات نمونه

1. Agitators were exciting the people to rebel/to rebellion against their rulers.
[ترجمه موسی] اغتشاشگران مردم را به شورش و طوغیان علیه حاکمانشان برانگیختند.
[ترجمه ترگمان]مردم Agitators مردم را تحریک کردند تا علیه حاکمان خود شورش کنند
[ترجمه گوگل]مخلوطکنندگان مردم را به شورش و شورش علیه حاکمانشان هیجان زدند

2. Yet, along with journalists, poets, literary figures, and agitators, they do help form opinions.
[ترجمه موسی] با این وجود ، آنها در کنار روزنامه نگاران ، شاعران ، چهره های ادبی و تشویشگران، به شکل گیری نظرات کمک می کنند.
[ترجمه ترگمان]با این حال، همراه با روزنامه نگاران، شاعران، شخصیت های ادبی و آشوبگران، آن ها به شکل دادن عقاید خود کمک می کنند
[ترجمه گوگل]با این حال، همراه با روزنامه نگاران، شاعران، شخصیت های ادبی و مخلوقات، آنها به ایجاد نظرات کمک می کنند

3. Many victims of violence have been leading agitators against corruption, as well as high-profile leftist activists.
[ترجمه موسی] بسیاری از قربانیان خشونت ، مخالفان ضد فساد و همچنین فعالان برجسته چپ را رهبری کرده اند.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از قربانیان خشونت، agitators را علیه فساد و همچنین فعالان چپ گرا هدایت کرده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از قربانیان خشونت، مخالفان علیه فساد و همچنین فعالان چپگرای برجسته هستند

4. Many of these protesters will be outside agitators, even convention delegates, from anti-abortion strongholds like Texas and Florida.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این معترضین در خارج از agitators، حتی هیات های گردهمایی، از مقره ای مبارزه با سقط جنین مثل تگزاس و فلوریدا حضور خواهند داشت
[ترجمه گوگل]بسیاری از این معترضین در خارج از مخالفان، حتی نمایندگان کنوانسیون، از قلعه های ضد سقط جنین مانند تگزاس و فلوریدا خواهند بود

5. The riots were the work of political agitators.
[ترجمه موسی] شورش ها کار آشوبگران سیاسی بود.
[ترجمه ترگمان]آشوب ها کار agitators سیاسی بودند
[ترجمه گوگل]شورش ها کار آشتیگران سیاسی بود

6. The genuine protestors were joined by outside agitators, intent on encouraging violence.
[ترجمه ترگمان]معترضان حقیقی در خارج از agitators که قصد تشویق خشونت را داشتند، به آن ها پیوستند
[ترجمه گوگل]معترضان واقعی با مخالفان خارجی پیوستند و قصد داشتند خشونت را تشویق کنند

7. The convent could not hold the restless agitator.
[ترجمه ترگمان]دیری نپایید که دیر، آشوب و آشوب را تحمل کرد
[ترجمه گوگل]کلیسا نمی تواند مخلوط بی قرار را نگه دارد

8. Stuffing box is integral with agitator housing for positive alignment of shaft.
[ترجمه ترگمان]جعبه Stuffing با مقدار زیادی مسکن برای همسویی مثبت شفت انتگرال گرفته شده است
[ترجمه گوگل]جعبه قیمه یکپارچه با محفظه مسکن برای تنظیم مثبت شفت است

9. For satisfactory fluidization under these conditions an agitator is used in the bed.
[ترجمه ترگمان]برای سیال شدگی رضایت بخش تحت این شرایط یک محرک می تواند در بس تر مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]برای مایع رضایت بخش در این شرایط، در رختخواب استفاده می شود

10. Power formula of agitators will cause some errors when it is applied for process agitator in liquid medium. Its suitable applied range is probed.
[ترجمه ترگمان]استفاده از فرمول Power agitators برخی اشتباه ات را در زمانی که در محیط مایع به کار گرفته می شود، بوجود می آورد محدوده کاربردی مناسب آن بررسی شده است
[ترجمه گوگل]فرمول قدرت مخلوط ها باعث ایجاد اشتباهاتی می شود که برای دستگاه همزن فرآیند در محیط مایع استفاده می شود دامنه کاربرد مناسب آن مورد بررسی قرار گرفته است

11. The impeller, wear plate and agitator are made of abrasive resistant 28% chrome iron (600 Brinell, 57 Rockwell C).
[ترجمه ترگمان]The، پلاک و agitator از آهن ۲۸ % مقاوم در برابر ساینده ساخته می شوند (۶۰۰ Brinell، ۵۷ راکول)
[ترجمه گوگل]پروانه، بشقاب و مخلوط کننده از فولاد کروم مقاوم در برابر سایشی 28٪ (600 برینل، 57 راکول C) ساخته شده است

12. A high - speed agitator is introduced for dye - beating predistributiontreat meat.
[ترجمه ترگمان]یک محرک با سرعت بالا برای رنگ کردن گوشت predistributiontreat معرفی می شود
[ترجمه گوگل]مخلوط کننده با سرعت بالا برای گوشت های پرورش گوشتی رنگ آمیزی معرفی شده است

13. The separator whirred the agitator jarred and crashed.
[ترجمه ترگمان]ترک ها دور هم چرخ می زدند و به سرعت برق می زدند و سقوط می کردند
[ترجمه گوگل]جدای از مخلوط مخلوط شده و باعث سقوط شد

14. Hitler's just a self - educated street agitator.
[ترجمه ترگمان]هیتلر یک آشوبگر آلمانی است
[ترجمه گوگل]هیتلر فقط یک متفکر خیابانی خود تحصیل کرده است

15. The unsteady flows in a agitator calculated numerically, and compared with the author ? ? s experimental data.
[ترجمه ترگمان]جریان های ناپایدار به طور عددی محاسبه شده و با مولف مقایسه می شوند؟ - داده های تجربی
[ترجمه گوگل]جریان ناپایدار در یک مخلوط به صورت عددی محاسبه می شود و با نویسنده مقایسه می شود؟ ؟ داده های آزمایشی

پیشنهاد کاربران

تهییج گر

آژیتاتور
مبلغ گروه های سیاسی

اغتشاشگر

agitator ( noun ) = آشوبگر، شورشی، برپاکننده فتنه، اغتشاش گر، آتش بیار معرکه، آشوب طلب، اخلالگر، آتش افروز، بلواگر، تشویشگر، فتنه جو، مخالف

معانی دیگر>>>> تحریک کننده، دستگاه همزن، مفسد

Definition = کسی که سعی می کند مردم را در اعتراضات و فعالیتهای سیاسی ، به ویژه فعالیتهایی که باعث دردسر می شوند ، شرکت دهد/

example:
1 - It is thought that the strike was the work of undercover political agitators.
تصور می شود که اعتصاب عمومی کار تشویشگران سیاسی مخفی ( جاسوس، سری ) بوده است.
2 - he was known as a political agitator.
او به عنوان یک آشوبگر ( مخالف ) سیاسی معروف بود.
3 - They blamed the protest on political agitators.
آنها اعتراض را به گردن آشوبگران سیاسی انداختند.


همزن ( در تانک های ذخیره )


کلمات دیگر: