کلمه جو
صفحه اصلی

bedroom


معنی : خوابگاه، اطاق خواب
معانی دیگر : رختخواب، بستر قابل حمل، وابسته به جماع و امور جنسی، اتاق خواب

انگلیسی به فارسی

خوابگاه، اطاق خواب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a room used for sleeping.

• room with a bed in it, room where people sleep
a bedroom is a room which is used for sleeping in.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] اتاق خواب

مترادف و متضاد

Synonyms: bedchamber, bunk room, chamber, cubicle, guest room


خوابگاه (اسم)
chamber, bed, doss, dormitory, dorm, bedroom, bedchamber, cubicle, bunk, cabin

اطاق خواب (اسم)
bedroom

place for sleeping


جملات نمونه

a bedroom farce

یک شاد نمایش (کمدی) جنسی


1. a bedroom farce
یک شاد نمایش (کمدی) جنسی

2. a bedroom suite
مبلمان اتاق خواب

3. the bedroom light was still burning
چراغ اتاق خواب هنوز می سوخت (روشن بود).

4. a spare bedroom
اتاق خواب اضافی

5. an upstairs bedroom
اتاق خواب طبقه ی بالا

6. my freshly furbished bedroom
اتاق خواب من که تازه تعمیر شده است

7. she ran out of the bedroom with tousled hair
با گیسوان ژولیده از اتاق خواب بیرون دوید.

8. a servant must not enter the bedroom unbidden
نوکر نباید بدون اینکه او را صدا زده باشند وارد اتاق خواب شود.

9. he took his library to his large bedroom
او مجموعه ی کتاب های خود را به اتاق خواب بزرگ خود برد.

10. queer noises could be heard from the bedroom
از اتاق خواب صداهای مشکوکی شنیده می شد.

11. there is a light shining in their bedroom
چراغی در اتاق خواب آنان نور می دهد.

12. i am thinking of getting an extension in the bedroom
در نظر دارم یک خط فرعی به اتاق خواب بکشم.

13. the first i knew, the fire had spread to the bedroom
تا آمدم متوجه شوم آتش به اتاق خواب سرایت کرده بود.

14. the bride disrobed in front of the fire and tiptoed to the bedroom
عروس جلو آتش بخاری رخت های خود را کند و پاورچین پاورچین به اتاق خواب رفت.

15. Every wall in her bedroom was covered with pin-ups of her favourite pop star.
[ترجمه ترگمان]هر دیواری که در اتاق خواب او بود با pin از ستاره های پاپ محبوبش پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]هر دیوار در اتاق خواب او با پینوکی از ستاره پاپ مورد علاقه او پوشیده شده بود

16. I used to share a bedroom with my brother.
[ترجمه ترگمان]من عادت داشتم با برادرم یه اتاق خواب رو تقسیم کنم
[ترجمه گوگل]من استفاده می شود برای به اشتراک گذاشتن یک اتاق خواب با برادر من است

17. "I shut him out of the bedroom," says Maureen.
[ترجمه ترگمان]مارین می گوید: \" من او را از اتاق خواب بیرون کردم \"
[ترجمه گوگل]مورین می گوید: 'من او را از اتاق خواب خارج می کنم '

18. When I last looked in the bedroom, he was still sleeping away.
[ترجمه ترگمان]وقتی آخرین بار به اتاق خواب نگاه کردم، او هنوز خواب بود
[ترجمه گوگل]وقتی که من آخرین بار در اتاق خواب نگاه کردم، هنوز هم در خواب بود

19. We've turned the smallest bedroom into a nursery for our new baby.
[ترجمه ترگمان]ما کوچک ترین اتاق را برای بچه جدید مان تبدیل کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما کوچکترین اتاق خواب را به مهد کودک جدید تبدیل کرده ایم

20. The child threw his clothes about in the bedroom.
[ترجمه ترگمان]کودک لباس هایش را در اتاق خواب ریخت
[ترجمه گوگل]کودک در مورد لباس هایش در اتاق خواب گریه کرد

21. He drilled into the wall of Lili's bedroom.
[ترجمه ترگمان]به دیوار اتاق خواب لی لی تکیه داد
[ترجمه گوگل]او به دیوار اتاق خواب لیلی بیرون آمد

پیشنهاد کاربران

اتاق خواب

اتاق استراحت

اتاق خواب
اتق استراحت
بخشی از خانه که محل استراحت و همچنین شخصی است



کلمات دیگر: