کلمه جو
صفحه اصلی

aircraft


معنی : هواپیما، طیاره
معانی دیگر : هرگونه وسیله ی ترابری هوایی (مثل بالن و هلیکوپتر)، هواپیما

انگلیسی به فارسی

هواپیما، طیاره


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: aircraft
• : تعریف: any man-made vehicle that can fly through the air, such as an airplane, helicopter, glider, or balloon.
مشابه: airplane, plane, ship

- When he was in the air force, he learned to fly various types of aircraft including jets and helicopters.
[ترجمه ترگمان] هنگامی که او در نیروی هوایی بود، آموخت که انواع مختلفی از هواپیماها از جمله جت و هلی کوپتر را به پرواز در آورد
[ترجمه گوگل] هنگامی که او در نیروی هوایی بود، او آموخت که انواع هواپیماهای مختلف شامل جت ها و هلیکوپتر ها را پرواز کند

• any vehicle which can be flown through the air (i.e. airplane or helicopter)
an aircraft is a vehicle which can fly, for example an aeroplane or a helicopter.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] هواپیما

مترادف و متضاد

airplane


Synonyms: airliner, airship, balloon, blimp, chopper, dirigible, flying machine,flying saucer, helicopter, jet, UFO, zeppelin


هواپیما (اسم)
aircraft, plane, airplane, ship, flying machine, aeroplane

طیاره (اسم)
aircraft, airplane, aeroplane

جملات نمونه

1. aircraft parts must be tooled accurately
اجزای هواپیما باید با دقت ساخته شوند.

2. aircraft skimming the roof-tops
هواپیماهایی که نزدیک به بام ها پرواز می کردند

3. friendly aircraft
هواپیماهای خودی

4. hostile aircraft
هواپیماهای دشمن

5. assault aircraft
هواپیمای هجومی

6. a delta-winged aircraft
هواپیمای دارای بال مثلث شکل

7. landing a big aircraft is not easy
فرود آوردن یک هواپیمای بزرگ کار آسانی نیست.

8. radars homed friendly aircraft to the nearest airports
رادارها هواپیماهای خودی را به نزدیکترین فرودگاه ها می فرستادند.

9. engineering problems associated with aircraft design
مسایل مهندسی وابسته به طرح هواپیما

10. the design of an aircraft
طراحی (طرح) هواپیما

11. the disposal of enemy aircraft by concentrated fire
نابود سازی هواپیمای دشمن با تیراندازی متمرکز

12. the war boomed the aircraft industry
جنگ موجب رونق صنعت هواپیمایی شد.

13. the wings of an aircraft
بال های یک هواپیما

14. the metal skin of an aircraft
پوسته ی فلزی هواپیما

15. the structural integrity of an aircraft
استحکام ساختمانی هواپیما

16. the wings of this new aircraft can be folded back
بال های این هواپیمای جدید به عقب تا می شوند.

17. this radar can pinpoint the position of an aircraft
این رادار می تواند جای هواپیما را دقیقا معلوم کند.

18. The aircraft were met by a hail of gunfire.
[ترجمه ترگمان]این هواپیما با شلیک گلوله مواجه شد
[ترجمه گوگل]این هواپیما توسط یک تگرگ از آتش نشانان ملاقات شد

19. The two wings of the aircraft broke off on impact.
[ترجمه ترگمان]این دو بال هواپیما تاثیر خود را از دست دادند
[ترجمه گوگل]دو بال هواپیما بر اثر ضربه زد

20. A small aircraft was obstructing the runway.
[ترجمه ترگمان]یک هواپیمای کوچک در باند فرودگاه حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]یک هواپیما کوچک مانع از باند شد

21. The aircraft is powered by three jet engines.
[ترجمه ترگمان]هواپیما با سه موتور جت کار می کند
[ترجمه گوگل]این هواپیما توسط سه موتور جت طراحی شده است

22. Using these missiles to down civilian aircraft is simply immoral and totally unjustifiable.
[ترجمه ترگمان]استفاده از این موشک ها به پایین هواپیماهای غیر نظامی، ساده و کاملا ناموجه است
[ترجمه گوگل]استفاده از این موشک ها برای کاهش هواپیماهای غیرنظامی به سادگی غیر اخلاقی و کاملا غیرقابل توجیه است

23. Aircraft sometimes fuel while in the air.
[ترجمه ترگمان]هواپیما گاهی در هوا سوخت می زند
[ترجمه گوگل]هواپیما گاهی اوقات در هوا حمل می شود

24. The aircraft is designed to be invisible to radar.
[ترجمه ترگمان]این هواپیما برای نامریی شدن طراحی شده است
[ترجمه گوگل]این هواپیما طراحی شده است که به رادار غیر قابل مشاهده است

25. The aircraft has/carries a crew of seven.
[ترجمه ترگمان]این هواپیما حامل هفت خدمه است
[ترجمه گوگل]این هواپیما دارای یک خدمه از هفت نفر است

پیشنهاد کاربران

aircraft ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: هواگَرد
تعریف: هرنوع وسیلۀ حمل‏ونقل هوایی که براثر عمل دینامیکی هوا بر سطح آن یا با نیروی محرکۀ خود حرکت کند

پهباد

هواپیما
Airplane

هواپیمای بدون سرنشین

هواگرد

هوانورد

کارمندان هواپیمایی، کارمندان مربوط به سیستم حمل و نقل هوایی، هوادیما

Aircraft طبق تعریف سازمان بین المللی هواپیمایی غیرنظامی ( ICAO ) و سازمان های دیگری نظیر EASA، هر وسیله ای است که بتواند خود را طی کنش و واکنش با هوا، به جز کنش و واکنش هوا با زمین، در هوا نگه دارد. مثلاً هواپیما ( Airplane ) ، هلیکوپتر، بالن، کشتی هوایی، گلایدرها، پاراموتورها و. . .
مواردی که دوستان به اشتباه فرمودند: پهپاد ( UAV ) که البته �پهباد� هم واژه نادرستی است - هوانورد را در انگلیسی Aviator می گویند - کارمندان سیستم هوانوردی هیچ ارتباطی به واژه Aircraft ندارند.

a plane or other vehicle that can fly

هواگرد
هواگرد به هر وسیله ای گفته می شود که توان پرواز در جو را داشته باشد. با این تعریف انواع وسائل پرنده مانند بالن و بادپر و بالگرد و حتی فضاپیما را می توان هواگرد نامید.

noun
[count] :
🔴a machine ( such as an airplane or a helicopter ) that flies through the air
🔵a new military aircraft
🔵a company that manufactures aircraft
— often used before another noun
🔵an aircraft engine
🔵aircraft parts



Helicopter : بالگرد
Airplane
Jet
Balloon
( Glider ( Sailplane
Amphibious : هواپیمای آبی خاکی
Multi - Engine Piston
Biplane
Gyroplane
Parachute
Business Jet
Taildragger
Tiltrotor
Turboprop
Floatplane
Fighter jet
Cargo plane


کلمات دیگر: