1. bidder
پیشنهاد دهنده،درخواست کننده
2. the highest bidder
کسی که بیشترین قیمت را پیشنهاد می کند
3. The house went to the highest bidder .
[ترجمه مرضیه] خانه به بالاترین قیمت واگذار شد.
[ترجمه ترگمان] خونه به بالاترین خریدار رفت
[ترجمه گوگل]خانه به بالاترین پیشنهاد دهنده رفت
4. The jewels will go to the highest bidder.
[ترجمه ترگمان] جواهرات به بالاترین خریدار میره
[ترجمه گوگل]جواهرات به بالاترین پیشنهاد می روند
5. The antiques will be sold to the highest bidder .
[ترجمه ترگمان]این antiques به بالاترین پیشنهاد دهنده فروخته خواهند شد
[ترجمه گوگل]عتیقه فروشی به بالاترین پیشنهاد دهنده فروخته خواهد شد
6. The worker bargained his services to the highest bidder.
[ترجمه ترگمان]کارگر، خدمات خود را به بالاترین پیشنهاد کننده پرداخت
[ترجمه گوگل]این کارگر خدمات خود را به بالاترین پیشنهاد داد
7. The painting went to the highest bidder.
[ترجمه ترگمان]نقاشی به بالاترین خریدار رفت
[ترجمه گوگل]نقاشی به بالاترین پیشنهاد رسید
8. TV franchises will be auctioned to the highest bidder.
[ترجمه ترگمان] شبکه تلویزیونی در مزایده به مزایده به مزایده برگزار میشه
[ترجمه گوگل]حق رای دادن تلویزیونی به بالاترین پیشنهاد قیمت حراج خواهد شد
9. When a house is auctioned the successful bidder must exchange contracts immediately and pay a deposit.
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک خانه به حراج گذاشته می شود، پیشنهاد دهنده موفق باید فورا قراردادها را مبادله کند و یک سپرده بپردازد
[ترجمه گوگل]وقتی یک خانه در حراج گذاشته می شود، مشتری موفق باید قراردادها را بلافاصله مبادله کند و سپرده را پرداخت کند
10. This means that the bidder will lose some control over the secrecy arrangements and may face a premature announcement by the target.
[ترجمه ترگمان]این به این معنی است که پیشنهاد دهنده کنترل را بر ترتیبات رازداری از دست می دهد و ممکن است با اعلام پیش از موعد از سوی هدف مواجه شود
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که پیشنهاد می شود برخی از کنترل بر تسهیلات محرمانه را از دست بدهد و ممکن است با اعلام ناگهانی هدف قرار بگیرد
11. The auctioneer will make eye contact with the bidders, and often will identify the bidder by number or clothing.
[ترجمه ترگمان]دلال حراج، با شرکت کنندگان در مناقصه تماس چشمی برقرار خواهد کرد، و اغلب با شماره یا لباس پیشنهاد دهنده را اعلام خواهد کرد
[ترجمه گوگل]حراج کننده با مخاطبان تماس می گیرد و اغلب خریداران را با شماره یا لباس شناسایی می کند
12. Once the hammer has fallen, the successful bidder for a house must exchange contracts immediately and pay a deposit.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که چکش سقوط کرد، پیشنهاد کننده موفق برای یک خانه باید فورا قراردادها را مبادله کند و یک سپرده بپردازد
[ترجمه گوگل]هنگامی که چکش کاهش یافته است، خریدار موفق یک خانه باید بلافاصله مبادله کند و سپرده را پرداخت کند
13. Most notably, it bans firms from frustrating a bidder by crippling themselves with debt or swallowing poison pills.
[ترجمه ترگمان]بویژه، این کار شرکت ها را از ناامید کردن خود با کاهش بدهی یا بلعیدن قرص های زهر منع می کند
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، شرکت ها از تخفیف یک شرکت کننده توسط خودداری از بدهی یا بلعیدن قرص های سمی ممنوع است
14. The successful bidder is under a binding contract to purchase the relevant property.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد دهنده موفق تحت قرارداد الزام آور برای خرید ملک مربوطه است
[ترجمه گوگل]مشتری موفق در قرارداد اجباری برای خرید ملک مربوطه است
15. Railtrack will own the infrastructure but the successful bidder for the franchise will run the trains.
[ترجمه ترگمان]Railtrack زیرساخت خود را خواهد داشت، اما پیشنهاد دهنده موفق برای فرانشیز، قطارها را اداره خواهد کرد
[ترجمه گوگل]Railtrack زیرساخت های خود را به دست خواهد آورد، اما شرکای موفق برای حق رای دادن قطارها را اجرا خواهند کرد