کلمه جو
صفحه اصلی

alley


معنی : کوچه، خیابان کوچک
معانی دیگر : پس کوچه، کوی، راه، معبر، خیابان، راهرو، راهی که دو طرفش درخت باشد، (بازی بیس بال) بخش انتهایی زمین بازی که در دو طرف بخش میانی قرار دارد (power alley هم می گویند)، (بولینگ) باریکه ای که توپ را در امتداد آن به سوی هدف پرتاب می کنند (lane هم می گویند)، (تنیس) دو باریکه ی طرفین زمین که هنگام بازی چهارنفری به زمین بازی افزوده می شود، (روان شناسی) شاخه ی ماز، تیله ای که با آن تیله های دیگر را می زنند

انگلیسی به فارسی

کوچه، خیابان کوچک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: alleys
(1) تعریف: a narrow street or passage between or behind buildings, esp. in a city.
مترادف: alleyway, lane
مشابه: byway, passage, passageway, road, street

(2) تعریف: a narrow lane giving access to the area behind a row of houses.
مترادف: alleyway, lane
مشابه: corridor, passage, road

(3) تعریف: a path or walkway between garden beds, trees, or other landscape elements, as in a park.
مترادف: mall, path, walk, walkway
مشابه: footpath, passage, passageway, promenade

(4) تعریف: a bowling lane.
مترادف: bowling alley, lane

(5) تعریف: the space between the two outer sets of lines on each side of a tennis court, used only in doubles.
اسم ( noun )
حالات: alleys
• : تعریف: a large, special playing marble that is often used as a shooter.

• lane; trail, path
an alley or alleyway is a narrow path or street.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کوچه - راهرو
[زمین شناسی] کوچه کم عرض ترین راه عبور در شهرها .

مترادف و متضاد

کوچه (اسم)
alley, street, lane

خیابان کوچک (اسم)
alley

narrow passage


Synonyms: alleyway, back street, lane, passageway, path, pathway, walk


جملات نمونه

1. a blind alley
کوچه ی بن بست

2. i went to the alley to see what was up
به کوچه رفتم تا ببینم چه خبر است.

3. passage through that narrow alley
گذر کردن از آن کوچه ی باریک

4. up (or down) one's alley
(عامیانه) مطابق سلیقه یا استعداد شخص

5. the ball hopped down the alley
توپ در امتداد کوچه بالا و پایین می جهید.

6. the students dallied in the alley
شاگردان در کوچه وقت خود را به بطالت می گذراندند.

7. she lives on a dead end alley
او در یک کوی بن بست زندگی می کند.

8. the negotiations have reached a blind alley
مذاکرات به بن بست رسیده است.

9. keep going till you reach the second alley
بروید تا به کوچه ی دوم برسید.

10. his house was at the end of a narrow, winding alley
خانه ی او در ته کوچه ی تنگ و پرپیچ و خمی بود.

11. i was hoping that no passerby would happen along the alley
امیدوار بودم که اتفاقا سر و کله رهگذری در کوچه پیدا نشود.

12. they dug the well and piled the dirt in the alley
آنها چاه را کندند و خاک آن را در کوچه انباشتند.

13. The thief dived down an alley.
[ترجمه ترگمان]دزد در کوچه ای فرو رفت
[ترجمه گوگل]دزد، یک کوچه را غرق کرد

14. High buildings flanked the alley.
[ترجمه ترگمان]ساختمان های بلند در دو طرف کوچه
[ترجمه گوگل]ساختمان های بلند کوچه را در کنار آن قرار دادند

15. He's been in tin-pan alley for twenty years.
[ترجمه ترگمان]او بیست سال است که توی یک ظرف حلبی است
[ترجمه گوگل]او در بیست سال گذشته در کوچه قلع و شمش است

16. In any event, the bowling alley restaurant proved quite acceptable.
[ترجمه ترگمان]در هر صورت، رستوران بولینگ کاملا قابل قبوله
[ترجمه گوگل]در هر صورت رستوران رستوران بولینگ کاملا قابل قبول بود

17. A drunk lay in the alley.
[ترجمه ترگمان]یک مست در کوچه افتاده بود
[ترجمه گوگل]یک مست در کوچه به سر می برد

a blind alley

کوچه‌ی بن‌بست


His house was at the end of a narrow, winding alley.

خانه‌ی او در ته کوچه‌ی تنگ و پرپیچ و خمی بود.


the shaded alleys of Niavaran Park

راهروهای پر سایه‌ی پارک نیاوران


This job is right down your alley!

این شغل مناسب تو است!


اصطلاحات

up (or down) one's alley

(عامیانه) مطابق سلیقه یا استعداد شخص


پیشنهاد کاربران

بلوار

به مسیر حرکت توپ در بازی بولینگ هم می گویند

قابلیت، توانایی، گذرگاه باریک، مسیر توپ در بازی بولینگ، This task will be more up your alley.

کوچع

Alley
به معنای : کوچه ، خیابان کوچک

alley ( کشاورزی - علوم باغبانی )
واژه مصوب: باریک‏راه
تعریف: راه باریکی در میان ردیف های درختان برای دسترسی آسان به آنها


کلمات دیگر: