1. an aggressive salesman
فروشنده ی اهل فشار و تحمیل
2. Some children are much more aggressive than others.
[ترجمه مسیح حجازی] بعضی از کودکان خیلی پرخاشگرتر از بقیه هستند
[ترجمه ترگمان]بعضی از بچه ها نسبت به بقیه aggressive
[ترجمه گوگل]بعضی از کودکان بسیار پرخطرتر از دیگران هستند
3. The community is demanding a less aggressive style of policing.
[ترجمه ترگمان]جامعه خواستار سبک تهاجمی تری از سیاست گذاری است
[ترجمه گوگل]جامعه خواستار سبک تهاجمی پلیس است
4. He's slightly aggressive, which a lot of people find a bit off-putting when they first meet him.
[ترجمه Mamareza] او کمی پرخاشگر است، که بسیاری از مردم وقتی برای اولین بار با او ملاقات می کنند کمی احساس معذب بودن میکنند.
[ترجمه ترگمان]او کمی پرخاشگر است، که بسیاری از مردم وقتی برای اولین بار با او ملاقات می کنند کمی استراحت می کنند
[ترجمه گوگل]او کمی تهاجمی است، که بسیاری از مردم وقتی که برای اولین بار او را ملاقات می کنند، کمی خسته می شوند
5. U. S. business today is challenged by aggressive overseas competitors.
[ترجمه ترگمان]u S امروزه کسب وکار با رقبای خارجی تهاجمی به چالش کشیده شده است
[ترجمه گوگل]کسب و کار U S امروز با رقبای مهاجم خارج از کشور به چالش کشیده شده است
6. He is very aggressive in many ways.
[ترجمه ترگمان]او از بسیاری جهات بسیار تهاجمی عمل می کند
[ترجمه گوگل]او از بسیاری جهات بسیار تهاجمی است
7. Watching violence on TV makes some children more aggressive.
[ترجمه ترگمان]تماشای خشونت در تلویزیون باعث می شود که برخی از کودکان پرخاشگر شوند
[ترجمه گوگل]تماشای خشونت در تلویزیون بعضی از کودکان را تهاجمی تر می کند
8. Her aggressive moods alternated with gentle or more co-operative states.
[ترجمه هادی] حالت و رفتارهای تهاجمی او به حالات آرام و باوقار و با حس همکاری، تغییر کرده است.
[ترجمه ترگمان]حالت های تهاجمی او به حالت های gentle و با هم کاری بیشتر تغییر می کرد
[ترجمه گوگل]روحیه تهاجمی خود را با کشورهای ملایم و یا بیشتر همکاری می کند
9. As a teenager Sean was aggressive and moody.
[ترجمه ترگمان]شان به عنوان یک نوجوان پرخاشگر و عبوس بود
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نوجوان شان خشونت آمیز بود
10. Her aggressive behaviour is just a front for her shyness.
[ترجمه ترگمان]رفتار پرخاشگرانه او فقط یک جبهه برای خجالتی بودن او است
[ترجمه گوگل]رفتار تهاجمی او فقط یک جبهه برای خجالتش است
11. The male of the species is less aggressive.
[ترجمه ترگمان]نر این گونه کم تر مهاجم است
[ترجمه گوگل]مرد این گونه کمتر تهاجمی است
12. The government has adopted an aggressive posture on immigration.
[ترجمه ترگمان]دولت موضع تهاجمی را در مورد مهاجرت اتخاذ کرده است
[ترجمه گوگل]حکومت نظارتی مهاجمی را برای مهاجرت اتخاذ کرده است
13. Men tend to be more aggressive than women.
[ترجمه ترگمان]مردان بیشتر از زنان aggressive
[ترجمه گوگل]مردان تمایل دارند نسبت به زنان تهاجمی تر باشند
14. His aggressive style of play sometimes gets him in trouble.
[ترجمه ترگمان]سبک aggressive بازی گاهی اوقات او را به دردسر می اندازد
[ترجمه گوگل]سبک تهاجمی او از بازی او گاهی اوقات به دردسر می افتد
15. A good salesperson has to be aggressive in today's competitive market.
[ترجمه ترگمان]یک فروشنده خوب باید در بازار رقابتی امروز پرخاشگر باشد
[ترجمه گوگل]یک فروشنده خوب باید در بازار رقابتی امروز تهاجمی باشد