کلمه جو
صفحه اصلی

altitude


معنی : فراز، ارتفاع، بلندی، مقام رفیع
معانی دیگر : (نسبت به سطح دریا یا زمین) ارتفاع، فرازا، فرازی، (معمولا جمع) بلندی ها، ارتفاعات، فرازی(ها)، فرازها، (هندسه) ارتفاع، (مقام و رتبه و غیره) رفعت، جاه، (نجوم) زاویه ی بلندی ستاره نسبت به افق، فرازگوشه، منتها درجه، منزلت

انگلیسی به فارسی

فرازا، بلندی، ارتفاع، فراز، منتها درجه، مقام رفیع، منزلت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the height of a given object or location above a specified base, such as sea level or earth.
مترادف: elevation, height
مشابه: tallness

- Once the plane reached an altitude above the clouds, the flight was very smooth.
[ترجمه ترگمان] هنگامی که هواپیما به ارتفاع بالای ابرها رسید، پرواز بسیار هموار بود
[ترجمه گوگل] هنگامی که هواپیما به ارتفاع بالای ابرها رسید، پرواز بسیار صاف بود
- These animals have adapted to living at this high altitude in the mountains.
[ترجمه Amir] این حیوانات با زندگی در این ارتفاع بلند در کوهستان سازگار شده اند
[ترجمه ترگمان] این حیوانات برای زندگی در این ارتفاع بالا در کوهستان سازگار شده اند
[ترجمه گوگل] این حیوانات در این ارتفاع در کوه ها زندگی می کنند
- The aircraft is now cruising at an altitude of 35,000 feet.
[ترجمه ترگمان] این هواپیما در حال حاضر در ارتفاع ۳۵،۰۰۰ فوتی قرار دارد
[ترجمه گوگل] این هواپیما اکنون در ارتفاع 35000 فوت قرار دارد

(2) تعریف: in astronomy, the angular distance of a celestial body, measured from the horizon.

(3) تعریف: in geometry, the perpendicular distance from a vertex to its base or opposite surface.

(4) تعریف: (usu. pl.) a high region or area.
مترادف: elevation, heights, summit
مشابه: plateau

- The air is thin at very high altitudes.
[ترجمه ترگمان] هوا در ارتفاعات بسیار بالا لاغر است
[ترجمه گوگل] هوا در ارتفاعات بسیار زیاد نازک است

• height, distance above sea level
if something is at a particular altitude, it is at that height above sea level.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ارتفاع - ارتفاع سنج - بلندی از سطح دریا - فراز - بلندی
[زمین شناسی] ارتفاع فاصله عمودی هر نقطه یا سطح نسبت به سطح متوسط دریا
[ریاضیات] ارتفاع، بلندی، فرازا، افزار، بالا، فراز، ارتفاع از سطح دریا
[آب و خاک] ارتفاع

مترادف و متضاد

فراز (اسم)
ascent, rise, ascendancy, height, altitude, ascendency, loftiness

ارتفاع (اسم)
height, altitude, hauteur

بلندی (اسم)
elevation, lift, supremacy, height, altitude, looming, eminence, sublimity, exaltation, eminency, toft

مقام رفیع (اسم)
altitude

height in the sky


Synonyms: apex, distance, elevation, eminence, loftiness, peak, summit


Antonyms: depth


جملات نمونه

1. altitude of triangle
ارتفاع مثلث

2. loss in altitude
کاسته شدن ارتفاع (فرازی)

3. to gain altitude
فرازا رفتن

4. to lose altitude
فرازا از دست دادن

5. the plane flew at an altitude of 3000 meters
هواپیما در ارتفاع سه هزار متری پرواز می کرد.

6. to fly at a high altitude
در ارتفاع زیاد پرواز کردن

7. We are flying at an altitude of 6 000 metres.
[ترجمه ترگمان]ما در ارتفاع ۶۰۰۰ متری در پرواز هستیم
[ترجمه گوگل]ما در ارتفاع 6000 متر پرواز می کنیم

8. What is the altitude of this village?
[ترجمه ترگمان]ارتفاع این روستا چیست؟
[ترجمه گوگل]ارتفاع این روستا چیست؟

9. The plane made a dive to a lower altitude.
[ترجمه ترگمان]هواپیما به ارتفاع پایین تر شیرجه زد
[ترجمه گوگل]این هواپیما به ارتفاع پایین تر فرو رفت

10. Your attitude, not your aptitude, will determine your altitude. Zig Ziglar
[ترجمه ترگمان]رفتار شما، نه شایستگی و استعداد شما، ارتفاع شما را تعیین خواهد کرد زیگ Ziglar
[ترجمه گوگل]نگرش شما، نه توانایی شما، ارتفاع شما را تعیین می کند زیگ زیگلار

11. The plane flew at an altitude of 20000 metres.
[ترجمه ترگمان]هواپیما در ارتفاع ۲۰۰۰۰ متری پرواز کرد
[ترجمه گوگل]هواپیما در ارتفاع 20000 متر پرواز کرد

12. The aircraft maintained an altitude of 2000 feet.
[ترجمه ترگمان]هواپیما ارتفاع ۲۰۰۰ فوت را حفظ کرد
[ترجمه گوگل]این هواپیما ارتفاع 2000 پا را حفظ کرد

13. The aircraft had reached its cruising altitude of about 3000 feet.
[ترجمه ترگمان]این هواپیما به ارتفاع ۳۰۰۰ متری خود رسیده بود
[ترجمه گوگل]این هواپیما به ارتفاع حدود 3000 پا رسیده است

14. The athletes trained at altitude in Mexico City.
[ترجمه ترگمان]ورزش کاران در ارتفاع بالا در شهر مکزیک آموزش دیدند
[ترجمه گوگل]ورزشکاران در ارتفاع مکزیک سیتی آموزش دیده اند

15. No trees will grow at that altitude.
[ترجمه ترگمان]هیچ درختی در آن ارتفاع رشد نمی کند
[ترجمه گوگل]هیچ درختی در آن ارتفاع رشد نمی کند

16. The plane was flying at an altitude of 2000 meters.
[ترجمه ترگمان]هواپیما در ارتفاع ۲۰۰۰ متری پرواز می کرد
[ترجمه گوگل]هواپیما در ارتفاع 2000 متر پرواز کرد

The plane flew at an altitude of 3000 meters.

هواپیما در ارتفاع سه هزار متری پرواز می‌کرد.


to lose altitude

فرازا از دست دادن


to gain altitude

فرازا رفتن


higher altitudes

ارتفاعات بالاتر


Plants can not grow in these altitudes.

در این فرازی‌ها (ارتفاعات) گیاهی نمی‌تواند بروید.


altitude of triangle

ارتفاع مثلث


پیشنهاد کاربران

ارتفاع
Height

منزلت

ارتفاع گرفتن ازسطح دریا

موضع ، جایگاه ، حفظ موقعیت و عدم انعطاف در وضعیت مورد نظر

ممکنه این دوتا رو باهم اشتباه بگیرید :
Altitude : ارتفاع
Attitude : برخورد - نگرش - طرز فکر

altitude ارتفاع
attitude نگرش
aptitude استعداد، تمایل ( میل ) ذاتی ، گرایش ذاتی

Height ارتفاع

altitude ( ریاضی )
واژه مصوب: ارتفاع 1
تعریف: در هندسۀ مسطحه، پاره خط یا طول پاره خطی که از رأس یک چندضلعی بر ضلعی دیگر عمود می شود


کلمات دیگر: