کلمه جو
صفحه اصلی

airlift


معنی : خط حمل و نقل هوایی، بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
معانی دیگر : ترابری هوایی، پل هوایی (به ویژه وقتی راه های زمینی یا دریایی بسته باشد)

انگلیسی به فارسی

به‌وسیله‌ی هواپیما حمل و نقل کردن، خط حمل و نقل هوایی


هواپیما، خط حمل و نقل هوایی، بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the systematic transportation of people or supplies by air when ground routes are impossible or dangerous to use, esp. in a battle zone or during an emergency.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: airlifts, airlifting, airlifted
• : تعریف: to transport in an airlift.

• method of transporting people or cargo by aircraft (generally used in emergency situations)
transport persons or cargo by aircraft (generally in emergency situations)
an airlift is an operation to move people, troops, or goods by air, especially in a war or when land routes are closed.
to airlift people, troops, or goods means to carry them by air, especially in a war or when land routes are closed.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] بالابرهوایی
[زمین شناسی] بالا بر هوایی
[نفت] استخراج با هوای فشرده

مترادف و متضاد

transit


Synonyms: air freight


transport


Synonyms: fly, airdrop


خط حمل و نقل هوایی (اسم)
airlift

بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن (فعل)
airlift

جملات نمونه

1. the berlin airlift
کمک رسانی به برلن از راه هوا

2. President Garcia has ordered an airlift of food, medicines and blankets.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور گارسیا دستور حمل و نقل هوایی، دارو و پتو را صادر کرده است
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور گارسیا دستور داده است که حمل و نقل مواد غذایی، داروها و پتو را انجام دهد

3. The government ordered an airlift of medical and food supplies to the disaster area because the roads were destroyed.
[ترجمه ترگمان]دولت دستور ارسال محموله کمک های پزشکی و غذایی به منطقه فاجعه را صادر کرده است؛ چرا که جاده ها نابود شده اند
[ترجمه گوگل]دولت به دلیل انتقال جاده ها به وسیله حمل و نقل پزشکی و مواد غذایی به منطقه فاجعه دستور داد

4. From beginning to end, the airlift was fraught with risks.
[ترجمه ترگمان]از آغاز تا پایان، حمل و نقل هوایی مملو از خطر بود
[ترجمه گوگل]از ابتدا تا انتها، حمل و نقل هوایی مملو از خطرات بود

5. The German authorities are considering an airlift if the situation becomes critical.
[ترجمه ترگمان]مقامات آلمان در حال بررسی یک خط هوایی هستند اگر وضعیت بحرانی شود
[ترجمه گوگل]مقامات آلمان در صورت تغییر شرایط بحرانی هواپیما را در نظر می گیرند

6. The increase is partly accounted for by the airlift of refugees from Kosovo.
[ترجمه ترگمان]این افزایش تا حدودی ناشی از حمل و نقل هوایی پناهندگان از کوزوو است
[ترجمه گوگل]این افزایش تا حدی ناشی از حمل و نقل پناهندگان از کوزوو است

7. They say the airlift has brought new hope to people who would otherwise have faced a bleak future.
[ترجمه ترگمان]آن ها می گویند که حمل و نقل هوایی امید تازه ای را به مردمی که در غیر این صورت با آینده ای تاریک روبرو خواهند شد، آورده است
[ترجمه گوگل]آنها می گویند حمل و نقل هوایی امید تازه ای به افرادی که در غیر این صورت با یک آینده نادان مواجه شده اند

8. In mid-June 194Truman ordered the airlift.
[ترجمه ترگمان]در اواسط ماه ژوئن (۱۹۴ ژوئن)، ترومن دستور حمل و نقل هوایی را صادر کرد
[ترجمه گوگل]در اواسط ماه ژوئن 1945، ترمون دستور حمل و نقل را صادر کرد

9. The first planes of this airlift arrived in Beletuen on the same day.
[ترجمه ترگمان]اولین هواپیما از این راه هوایی در همان روز وارد Beletuen شد
[ترجمه گوگل]اولین هواپیمای این هواپیما در همان روز به Beletuen وارد شد

10. Airlift over a fish-sting TROPICAL-fish keeper Ian Durnall was flown to hospital after being stung by his pet lion fish.
[ترجمه ترگمان]بعد از نیش زدن ماهی ها بر روی یک ماهی - ماهی که از ماهی lion نیش زده بود، به بیمارستان منتقل شد
[ترجمه گوگل]هواپیمای کشف شده توسط یک ماهی دزد دریایی Tropical-fish Ian Durnall پس از اینکه شیر توسط شیرهای حیوانات خانگی خود را به قتل رساند، به بیمارستان منتقل شد

11. Major, for his part, praised Clinton's initiative to airlift humanitarian aid to Bosnia.
[ترجمه ترگمان]سرگرد، به نوبه خود، از ابتکار کلینتون برای ارسال کمک های بشر دوستانه به بوسنی قدردانی کرد
[ترجمه گوگل]بخش عمده ای از ابتکار کلینتون برای کمک به کمک های بشر دوستانه به بوسنی ستایش کرد

12. The plan seems to be to use airlift escorted by fighter planes.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد این طرح استفاده از حمل و نقل هوایی توسط هواپیماهای جنگنده باشد
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد این برنامه برای استفاده از هواپیما همراه با هواپیماهای جنگنده باشد

13. Millions of dollars have been spent to airlift the eggs of Kemp's Ridley sea turtle to Texas.
[ترجمه ترگمان]میلیون ها دلار برای حمل و نقل تخم لاک پشت دریایی کمپ ریدلی کمپ به تگزاس اختصاص داده شده است
[ترجمه گوگل]میلیون ها دلار برای حمل تخم مرغ لاک پشت دریایی ریدلی کمپ به تگزاس صرف شده است

14. The airlift had now stopped and people were being moved on to Myitkyina, hoping to get a plane there.
[ترجمه ترگمان]هواپیما اکنون متوقف شده بود و مردم به Myitkyina نقل مکان می کردند، به این امید که یک هواپیما را به آنجا برسانند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر هواپیما متوقف شد و مردم به Myitkyina منتقل شدند، امیدوار بودند هواپیما را در آنجا ببرند

15. The Berlin airlift caught the imagination of the world.
[ترجمه ترگمان]حمل و نقل هوایی برلین نیروی تخیل جهان را به خود جلب کرد
[ترجمه گوگل]حمل و نقل هوایی برلین تصورات جهان را گرفت

the Berlin airlift

کمک‌رسانی به برلن از راه هوا


پیشنهاد کاربران

ترابری ( حمل و نقل ) هوایی


هوابری ( نظامی )


کلمات دیگر: