معنی : زاویهای، گوشه دار، گوشهای، لاغر
معانی دیگر : زاویه دار، قناس، استخوانی، ناموزون و ناجور
angular
معنی : زاویهای، گوشه دار، گوشهای، لاغر
معانی دیگر : زاویه دار، قناس، استخوانی، ناموزون و ناجور
انگلیسی به فارسی
زاویه ای، زاویهای، گوشه دار، گوشهای، لاغر
زاویهای، گوشهدار
گوشه دار، گوشه ای، (مجازا) لاغر، زاویه ای
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: angularly (adv.)
مشتقات: angularly (adv.)
• (1) تعریف: consisting of, having, or forming one or more angles.
• مترادف: forked, V-shaped
• متضاد: curved, rounded
• مشابه: bent, crooked, geometric, jagged, pointed, scraggy
• مترادف: forked, V-shaped
• متضاد: curved, rounded
• مشابه: bent, crooked, geometric, jagged, pointed, scraggy
- Her later pieces of sculpture are more angular than her earlier works.
[ترجمه ترگمان] قطعات بعدی او of از آثار پیشین او هستند
[ترجمه گوگل] قطعات بعدی مجسمه سازی او زاویه ای بیشتر از آثار قبلی خود است
[ترجمه گوگل] قطعات بعدی مجسمه سازی او زاویه ای بیشتر از آثار قبلی خود است
- My son has a round face but my daughter's is angular.
[ترجمه ترگمان] پسر من چهره گرد دارد، اما دختر من گوشه دار است
[ترجمه گوگل] پسر من یک چهره دور دارد اما دختر من زاویه دار است
[ترجمه گوگل] پسر من یک چهره دور دارد اما دختر من زاویه دار است
• (2) تعریف: having a bony structure, as a person's body.
• مترادف: bony, lanky, rawboned
• متضاد: plump, rotund
• مشابه: ectomorphic, gaunt, scrawny, skinny, thin
• مترادف: bony, lanky, rawboned
• متضاد: plump, rotund
• مشابه: ectomorphic, gaunt, scrawny, skinny, thin
- He's thin and has an angular build.
[ترجمه ترگمان] لاغر است و اندام زاویه ای دارد
[ترجمه گوگل] او نازک است و ساخت زاویه ای دارد
[ترجمه گوگل] او نازک است و ساخت زاویه ای دارد
• (3) تعریف: measured by the degrees of an arc.
• pointed; having angles; bony; stiff
angular things have shapes that seem to contain a lot of straight lines and sharp points.
angular things have shapes that seem to contain a lot of straight lines and sharp points.
دیکشنری تخصصی
[عمران و معماری] زاویه ای - گوشه دار - گوشه ای
[برق و الکترونیک] زاویه ای
[ریاضیات] زاویه ای، مربوط به زاویه، زاویه دار، گوشه ای
[معدن] گوشهدار (عمومی فرآوری)
[آب و خاک] گوشه دار، زاویه
[برق و الکترونیک] زاویه ای
[ریاضیات] زاویه ای، مربوط به زاویه، زاویه دار، گوشه ای
[معدن] گوشهدار (عمومی فرآوری)
[آب و خاک] گوشه دار، زاویه
مترادف و متضاد
زاویه ای (صفت)
angular
گوشه دار (صفت)
pointy, square, angular, cant, mordant, piquant, poignant, pungent
گوشه ای (صفت)
angular
لاغر (صفت)
slight, gaunt, harsh, delicate, wizen, lean, weak, angular, skinny, thin, slim, emaciated, atrophic, spare, meager, exiguous, twiggy, gracile, scrannel, slink, lenten, scraggy, slab-sided, slimpsy, slimsy, unmelodious
bent
Synonyms: akimbo, bifurcate, cornered, crooked, crossing, crotched, divaricate, forked, intersecting, jagged, oblique, sharp-cornered, skewed, slanted, staggered, V-shaped, Y-shaped, zigzag
Antonyms: straight
thin, especially referring to people
Synonyms: awkward, bony, gangling, gaunt, lank, lanky, lean, rangy, rawboned, scrawny, sharp, skinny, spare
Antonyms: fat, heavy, thick, weighted
جملات نمونه
1. angular distance
فاصله ی زاویه ای
2. angular acceleration
شتاب زاویه ای
3. angular ball-bearing
بلبرینگ گوشه دار
4. angular frequency
بسامد زاویه ای
5. angular transformation
تراریخت گوشه ای
6. angular velocity
سرعت زاویه ای،سرعت دورانی،هنگار چرخشی
7. an angular design
طرحی پر زاویه
8. an angular stride
گام های ناموزون
9. spin angular momentum
تکانه ی زاویه ی اسپینی
10. a long angular face
صورتی دراز و استخوانی
11. A dozen or so greenish boulders lurked with angular menace below.
[ترجمه ترگمان]تخته سنگ یا آن قدر سبز مایل به سبز بود که با تهدید گوشه دار از زیر آن بیرون آمده بود
[ترجمه گوگل]دوجین تخته سنگهای سبز که با تهدید زاویه ای در زیر قرار دارند
[ترجمه گوگل]دوجین تخته سنگهای سبز که با تهدید زاویه ای در زیر قرار دارند
12. The three competing shipbuilding teams have opted for angular, low profiles without the jutting antennas and masts familiar to most vessels.
[ترجمه ترگمان]سه تیم کشتی سازی در حال رقابت برای پروفایل های پایین، پایین بدون آنتن های jutting و masts آشنا برای بسیاری از کشتی ها برگزیده شده اند
[ترجمه گوگل]سه تیم ساخت و ساز رقابت برای پروفیلهای زاویه ای و کم، بدون آنتن ها و مشت های شناخته شده برای اکثر کشتی ها انتخاب کرده اند
[ترجمه گوگل]سه تیم ساخت و ساز رقابت برای پروفیلهای زاویه ای و کم، بدون آنتن ها و مشت های شناخته شده برای اکثر کشتی ها انتخاب کرده اند
13. In section 1 the principle of conservation of angular momentum was outlined.
[ترجمه ترگمان]در بخش ۱ اصول حفاظت از تکانه زاویه ای مشخص شد
[ترجمه گوگل]در بخش 1، اصل حفاظت از حرکت زاویه مشخص شد
[ترجمه گوگل]در بخش 1، اصل حفاظت از حرکت زاویه مشخص شد
14. How did the planets pick up the necessary angular momentum, and why do the planets have different chemical compositions?
[ترجمه ترگمان]سیارات تکانه زاویه ای لازم را انتخاب کردند و چرا سیارات ترکیب بندی های مختلف شیمیایی متفاوتی دارند؟
[ترجمه گوگل]سیارات چگونه سیاره زاویه لازم را برداشتند و چرا سیارات ترکیب شیمیایی متفاوت دارند؟
[ترجمه گوگل]سیارات چگونه سیاره زاویه لازم را برداشتند و چرا سیارات ترکیب شیمیایی متفاوت دارند؟
15. Musical jades were angular in form, resembling carpenters' squares.
[ترجمه ترگمان]قطعات موسیقی به شکل angular و شبیه به carpenters بود
[ترجمه گوگل]جادوهای موسیقی در شکل، زاویه دار، شبیه به مربع نجار هستند
[ترجمه گوگل]جادوهای موسیقی در شکل، زاویه دار، شبیه به مربع نجار هستند
an angular design
طرحی پرزاویه
angular distance
فاصله‌ی زاویهای
a long angular face
صورتی دراز و استخوانی
an angular stride
گامهای ناموزون
اصطلاحات
angular acceleration
شتاب زاویهای
angular ball-bearing
بلبرینگ گوشهدار
angular frequency
بسامد زاویهای
angular transformation
تراریخت گوشهای
کلمات دیگر: