کلمه جو
صفحه اصلی

suburb


معنی : طرف، حومه شهر، برون شهر، ناحیه یا منطقهء خارج شهری
معانی دیگر : حومه، فراشهر، شهرک

انگلیسی به فارسی

حومه شهر، برون شهر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a residential area or community located just outside a city or town.

• residential area lying on the outskirts of a city or town
a suburb or the suburbs of a city is an area of it which is away from the centre and where people live.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] حومه شهر

مترادف و متضاد

طرف (اسم)
abutment, side, hand, party, direction, opponent, region, route, area, flank, angle, belt, suburb, half, opposite party

حومه شهر (اسم)
skirt, countryside, suburb, suburbia, exurbia

برون شهر (اسم)
suburb

ناحیه یا منطقهء خارج شهری (اسم)
suburb

neighborhood outside of but reliant on nearby large city


Synonyms: bedroom community, burb, country, countryside, environs, fringe, hamlet, hinterland, outlying area, outpost, outskirts, precinct, purlieu, residential area, slub, suburbia, village


Antonyms: center, metropolis


جملات نمونه

1. He lives in the suburb of Beijing and works in the city.
[ترجمه ترگمان]او در حومه پکن زندگی می کند و در شهر کار می کند
[ترجمه گوگل]او در حومه پکن زندگی می کند و در شهر کار می کند

2. The town is a residential suburb.
[ترجمه ترگمان]این شهر حومه شهر مسکونی است
[ترجمه گوگل]این شهر حومه مسکونی است

3. Anna was born in 192in Ardwick, a suburb of Manchester.
[ترجمه ترگمان]آنا در سال ۱۹۲ در Ardwick واقع در حومه منچستر زاده شد
[ترجمه گوگل]آنا در 192 در آرودویک، حومه شهر منچستر متولد شد

4. The two roads intersect at the suburb of the city.
[ترجمه ترگمان]این دو جاده در حومه شهر یکدیگر را قطع می کنند
[ترجمه گوگل]این دو جاده در حومه شهر تقاطع دارند

5. Blackheath is a suburb of London.
[ترجمه ترگمان]Blackheath یکی از حومه های لندن است
[ترجمه گوگل]Blackheath حومه شهر لندن است

6. Box Hill is a suburb of Melbourne.
[ترجمه ترگمان]باکس هیل یکی از حومه های ملبورن است
[ترجمه گوگل]جعبه هیل حومه شهر ملبورن است

7. Bel Air is an exclusive suburb of Los Angeles.
[ترجمه ترگمان]بل ایر، یکی از حومه های شهر لس آنجلس است
[ترجمه گوگل]Bel Air یک حومه منحصر به فرد لس آنجلس است

8. It's a suburb of Manchester really - I wouldn't call it Manchester proper.
[ترجمه ترگمان]این شهر در واقع حومه منچستر است - من آن را منچستر یونایتد call
[ترجمه گوگل]این واقعا حومه شهر منچستر است - من آن را منچستر مناسب نیست

9. She's renting in some grey suburb of Birmingham.
[ترجمه ترگمان]او در یکی از حومه های شهر بیرمنگام اجاره کرده است
[ترجمه گوگل]او در برخی از حومه های خاکستری بیرمنگام اجاره می کند

10. It was the archetypal British suburb, built in the 1930s.
[ترجمه ترگمان]این شهر یکی از حومه های بریتانیا است که در دهه ۱۹۳۰ ساخته شده است
[ترجمه گوگل]این حومه برکت انگلیس، ساخته شده در دهه 1930 بود

11. He wanted to home in the suburb.
[ترجمه فری] او می خواست خانه اش خارج از شهر باشد.
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست در حومه شهر منزل کند
[ترجمه گوگل]او می خواست به خانه در حومه

12. Are you swanning off to the suburb this afternoon?
[ترجمه ترگمان]امروز بعد از ظهر به حومه off؟
[ترجمه گوگل]آیا بعد از ظهر به حومه می روید؟

13. Park Ridge is the prototypical American suburb.
[ترجمه ترگمان]Park Ridge یکی از حومه های آمریکا است
[ترجمه گوگل]پارک ریدر حومه ی پیشرو در آمریکا است

14. They live in a wealthy suburb of Chicago.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حومه شهر شیکاگو زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]آنها در حومه ثروتمند شیکاگو زندگی می کنند

15. The proximity of the wealthy suburb to the squatter camp throws the plight of the squatters into even sharper relief.
[ترجمه ترگمان]نزدیکی حومه ثروتمند به اردوگاه تصرف کنندگان، گرفتاری تصرف کنندگان زمین را به مراتب سخت تر می کند
[ترجمه گوگل]نزدیکی حومه ثروتمند به اردوگاه اسکاتلند، حوادث محاصره ها را به تسکین حتمی تر می اندازد

پیشنهاد کاربران

suburb: به معنی حاشیه شهر و خارج شهر نیست
به شهرک های مسکونی دور از مرکز شهر و نزدیک به حاشیه شهر گفته می شود که خانه های حیاط دار دارند و به مراتب ارزون تر شهرند. به خاطر اینکه suburb مرز فیزیکی دارد میگوییم
in a suburb
outskirts: حاشیه شهر، اشاره به مرز فیزیکی شهر دارد که می تواند صنعتی و یا مسکونی باشد و چون به صورت خط است میگوییم
on the outskirts

ناحیه ای خارج از یک شهر اما نزدیک به آن و با جمعیت کمتر، که بیشتر افرادی که در شهر کار می کنندبعد از کار، برای زندگی ارزانتر به این نواحی خارج از شهری ( حاشیه شهری ) بر می گردند. این نواحی تا حد زیادی از امکانات شهری هم برخوردارند.

an area outside a city but near it and
consisting mainly of homes, sometimes also having stores and small businesses

an area on the edge of a large town or city where people who work in the town or city often live:

حومه
اطراف شهر
the new airport is going to be in the suburb of Daxing in the south of the city
فرودگاه جدید قرار است در حومه ی جنوب شهر داکسینگ باشد

Suburb = sub urban


کلمات دیگر: