کلمه جو
صفحه اصلی

intersperse


معنی : افشاندن، پراکنده کردن، متفرق کردن
معانی دیگر : میان پاشی کردن، (میان دو یا چند چیز) پاشیدن، میان پراکنش کردن، (میان دو یا چند چیز) پراکندن

انگلیسی به فارسی

پراکنده کردن، افشاندن، متفرق کردن


intersperse، متفرق کردن، پراکنده کردن، افشاندن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: intersperses, interspersing, interspersed
مشتقات: interspersion (n.)
• : تعریف: to place or scatter among other things.
مشابه: sprinkle

- The gardener interspersed flowers with the tomato plants.
[ترجمه ساناز] باغبان، گل ها را به طور پراکنده ای در میان گیاهان گوجه فرنگی قرار دارد. ( کاشت )
[ترجمه ترگمان] باغبان گل ها را با گیاهان گوجه فرنگی تقسیم کرد
[ترجمه گوگل] باغبان گل هایی را با گیاهان گوجه فرنگی در میان می گذارد

• insert here and there, disperse, scatter
if one thing is interspersed with a number of other things, these things occur here and there.

مترادف و متضاد

افشاندن (فعل)
pour, diffuse, besprinkle, spray, scatter, exude, bestrew, interfuse, intersperse, inseminate, winnow

پراکنده کردن (فعل)
diffuse, disperse, intersperse

متفرق کردن (فعل)
scatter, disperse, intersperse

scatter


Synonyms: bestrew, diffuse, distribute, infuse, interfuse, interlard, intermix, intersow, intersprinkle, pepper, sprinkle


Antonyms: collect, gather


جملات نمونه

1. The lawn is interspersed with red flowers.
[ترجمه فاضله] گلهای قرمز رنگ به صورت پراکنده در میان چمن روییده اند
[ترجمه ترگمان]چمن ها با گل های سرخ در میان است
[ترجمه گوگل]چمن با گل قرمز درهم آمیخته است

2. The documentary intersperses graphical animations with film clips of the actual event.
[ترجمه ترگمان]فیلم های مستند intersperses گرافیکی با فیلم های کوتاه از رویداد واقعی
[ترجمه گوگل]مستند، انیمیشن های گرافیکی را با کلیپ های فیلم از رویداد واقعی در میان می گذارد

3. Lectures will be interspersed with practical demonstrations.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی ها با تظاهرات عملی همراه خواهند شد
[ترجمه گوگل]سخنرانی ها با تظاهرات عملی درهم آمیخته خواهند شد

4. Small dots were interspersed among the pattern.
[ترجمه ترگمان]نقطه های کوچک در میان این الگوها پراکنده بودند
[ترجمه گوگل]نقاط کوچک در میان الگوی درهم آمیخته شدند

5. The grass was interspersed with beds of flowers.
[ترجمه ترگمان]علف ها با باغچه های گل پراکنده بودند
[ترجمه گوگل]چمن با تخت گلها گشوده شد

6. The lawn is interspersed with flower-beds in the shape of five-point stars.
[ترجمه ترگمان]چمن ها با بس ترهای گلدار به شکل ستاره های پنج نمره ای پراکنده می شوند
[ترجمه گوگل]چمن با ستاره های گل به شکل ستاره های پنج ستاره گنجانده شده است

7. His lecture was interspersed with questions.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او با پرسش هایی همراه بود
[ترجمه گوگل]سخنرانی او با سوالات درهم آمیخته بود

8. Originally the intention was to intersperse the historical scenes with modern ones.
[ترجمه ترگمان]در اصل قصد این بود که صحنه های تاریخی را با لباس های مدرن عوض کنیم
[ترجمه گوگل]در اصل هدف این بود که صحنه های تاریخی را با حالات مدرن در میان بگذارند

9. Bushes were interspersed among trees.
[ترجمه ترگمان]بوته ها در میان درختان پراکنده بودند
[ترجمه گوگل]بوش در میان درختان درهم شکسته شد

10. Her handwritten notes were interspersed throughout the text.
[ترجمه ترگمان]یادداشت های دست نویس او در سراسر متن گنجانده شده بودند
[ترجمه گوگل]یادداشت های دست نویس او در متن متنوع بود

11. But these themes are always interspersed with more fanciful ones: grimacing masks, weird animals, exuberant abstract patterns.
[ترجمه ترگمان]اما این موضوعات همیشه دارای تصاویر fanciful هستند: ماسک های grimacing، حیوانات عجیب، الگوهای انتزاعی و انتزاعی
[ترجمه گوگل]اما این تم ها همواره با حواس فریبنده تر ظاهر می شوند: ماسک های خیره کننده، حیوانات عجیب و غریب، الگوهای انتزاعی فراوان

12. Interspersed throughout these pieces are short items in smaller type on white backgrounds about similar figures from real life or other media.
[ترجمه ترگمان]interspersed در تمام این قطعات، موارد کوتاهی در زمینه سفید با زمینه های سفید در مورد چهره های مشابه از زندگی واقعی و یا دیگر رسانه ها هستند
[ترجمه گوگل]در میان این قطعه های درهم و برهم، آیتم های کوتاه در نوع کوچکتر در پس زمینه های سفید و سفید در مورد شخصیت های مشابه از زندگی واقعی و یا رسانه های دیگر هستند

13. They were interspersed with rows of vines, whose high branches must have made the harvest very hard work.
[ترجمه ترگمان]آن ها با ردیفی از پیچک که شاخه های بلند آن را به کار برده بودند، از هم جدا شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها با ردیفی از انگورها پر شده بودند، شاخههایشان بایستی برداشت خوبی داشته باشند

14. Superb apple pie with sultanas and cloves, interspersed with crusty bread sandwiches of every description.
[ترجمه ترگمان]پای سیب Superb با sultanas و میخک، که در هر توصیف sandwiches با نان خشک شده بودند
[ترجمه گوگل]سیب شکوهمند با سولتانا و گل میخک، با ساندویچ ناهار خرد شده از هر توصیف

A book interspersed with pictures.

کتابی که به‌طور پراکنده دارای عکس بود.


a forest interspersed with lakes

جنگلی دارای دریاچه‌های پراکنده


پیشنهاد کاربران

آمیختن و ترکیب شدن با چیز ( های ) دیگری به تناوب

spread

قطع کردن یا شدن the debate was interspersed by angry exchange


کلمات دیگر: