کلمه جو
صفحه اصلی

revisionist


تجدید نظرطلب، بازبین گرای، بازبینگرای تجدید نظر طلبانه

انگلیسی به فارسی

تجدید نظرطلب، بازبینگرای


تجدید نظر طلبانه


انگلیسی به انگلیسی

• one who advocates the reform of long-standing policies and beliefs; member of an anti-marxist movement which stresses evolution and reform over revolution and radical change

اسم ( noun )
• : تعریف: one who revises or supports revision, esp. of some religious or political doctrine or practice.

- The revisionists are attempting to rewrite history and deny the evils that were done under the former regime.
[ترجمه ترگمان] The تلاش می کنند تا تاریخ را بازنویسی کنند و بلاهایی را که در رژیم سابق به سر می برند را تکذیب کنند
[ترجمه گوگل] رویزیونیست ها تلاش دارند تا تاریخ را بازنویسی کنند و انکار شیء هایی که در دوران رژیم سابق انجام می شد
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or concerning revisionists, or their ideas or work.

جملات نمونه

1. This revisionist thesis departs even further from Marxist assertions.
[ترجمه ترگمان]این thesis revisionist حتی بیشتر از اظهارات مارکسیستی دور است
[ترجمه گوگل]این پایان نامه تجدیدنظرطلبی حتی از اظهارات مارکسیستی نیز بیشتر است

2. Revisionist historians have questioned the accepted version of events.
[ترجمه ترگمان]تاریخ نویسان revisionist نسخه پذیرفته شده این رویدادها را زیر سوال برده اند
[ترجمه گوگل]مورخان تجدیدنظرطلبی نسخه های پذیرفته شده حوادث را مورد پرسش قرار داده اند

3. Another central plank in this revisionist argument was that there was no such thing as the popular will.
[ترجمه ترگمان]یک تخته مرکزی دیگر در این argument revisionist این بود که چنین چیزی به عنوان اراده عمومی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از محورهای اصلی این استدلال تجدیدنظرطلبی این بود که هیچ چیز دیگری مانند اراده مردمی وجود ندارد

4. Hazony's history is revisionist in the truest sense.
[ترجمه ترگمان]تاریخ Hazony با عقل جور در میاد
[ترجمه گوگل]تاریخ هازونی اصلاح طلبی است

5. Both currents of revisionist work, then, contradict liberal optimism about the prospects of social stability in the countryside.
[ترجمه ترگمان]سپس هر دو جریان های کاری revisionist در تناقض با خوش بینی لیبرال در مورد چشم اندازه ای ثبات اجتماعی در ییلاقات هستند
[ترجمه گوگل]پس از آن، هر دو جریان کار تجدیدنظرطلبی با خوش بینی لیبرال در مورد چشم انداز ثبات اجتماعی در روستا مخالف هستند

6. It was revisionist hooey and Costner came out of it with a coronation.
[ترجمه ترگمان]ضم نا این موضوع فقط یک مشت چرندیات بود و کاستنر با تاج گذاری از آن بیرون آمد
[ترجمه گوگل]این روحیه رویزیونیستی بود و کانستر با یک فتنه از آن بیرون آمد

7. In the light of revisionist work it is difficult to treat Nicholas's resistance to liberal reform as a matter of chance or historical accident.
[ترجمه ترگمان]در پرتو کار revisionist، رفتار با مقاومت نیکلای در برابر اصلاحات لیبرال به عنوان یک مساله تصادفی یا تصادفی دشوار است
[ترجمه گوگل]با توجه به کارهای رویزیونیستی، مقاومت نیکلاس در برابر اصلاحات لیبرال به عنوان یک تصادف یا حادثه تاریخی دشوار است

8. This apologetic use of revisionist history is, however, so full of pitfalls that it, too, deserves critical attention.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این استفاده از history revisionist در اینجا پر از مشکلاتی است که آن هم سزاوار توجه انتقادی است
[ترجمه گوگل]با این وجود، این استفاده عذرخواهی از تاریخ رویزیونیستی چنان پر از مشکلات است که این امر نیز مورد توجه بحرانی است

9. The final focus of revisionist research is upon the sequel to October.
[ترجمه ترگمان]تمرکز نهایی روی revisionist روی ادامه آن تا اکتبر است
[ترجمه گوگل]تمرکز نهایی تحقیقات تجدیدنظرطلبی بر عواقب به ماه اکتبر است

10. To account for this process revisionist work has focused attention on the experience of students in higher education.
[ترجمه ترگمان]توجه به این فرآیند revisionist روی تجربه دانش آموزان در آموزش عالی تمرکز کرده است
[ترجمه گوگل]برای این پروسه حسابرسی کار رویزیونیستی توجه دانشجویان در آموزش عالی را مورد توجه قرار داده است

11. This temporary development fostered both revisionist and defeatist views of the proletarian revolution in the imperialist countries.
[ترجمه ترگمان]این توسعه موقتی هم revisionist و هم دیدگاه های defeatist از انقلاب کارگری در کشورهای استعمارگر را پرورش داد
[ترجمه گوگل]این توسعه موقت، دیدگاه های تجدیدنظرطلبی و شکست ناپذیر از انقلاب پرولتری در کشورهای امپریالیستی را تقویت کرد

12. Apologists wishing to exploit a revisionist history of science invariably stress the profoundly religious orientation of many prominent scientists.
[ترجمه ترگمان]apologists که مایل به بهره برداری از یک history revisionist علم است همواره بر جهت گیری عمیقا مذهبی بسیاری از دانشمندان برجسته تاکید می کند
[ترجمه گوگل]متجاوزان که مایل به بهره برداری از تاریخ رویزیونیستی علم هستند، به طور قطعی به جهت عمیق مذهبی بسیاری از دانشمندان برجسته تأکید دارند

13. Among western specialists many revisionist arguments have begun to gain a wide measure of acceptance.
[ترجمه ترگمان]در بین متخصصان غربی بسیاری از مباحثات revisionist شروع به به دست آوردن یک معیار بزرگ پذیرش کرده اند
[ترجمه گوگل]در میان متخصصان غربی، بسیاری از استدلالهای تجدیدنظرطلبانه، میزان پذیرش گسترده ای را به دست آورده اند

14. The work of revisionist economic historians credits the tsarist economy in the years before the war with impressive growth.
[ترجمه ترگمان]کار of های اقتصادی روی اقتصاد تزارها در سال های قبل از جنگ با رشد چشمگیر اعتبار بخشیدند
[ترجمه گوگل]کار مورخان اقتصادی تجدیدنظرطلب در سالهای قبل از جنگ با رشد چشمگیر اقتصاد تزار را تأیید می کند

پیشنهاد کاربران

مصالحه طلب، در مقابل رادیکال

اصلاح طلب

بازنگرانه

سازشکار

( GRE )
revisionist = innovative

تجدیدنظر طلب


کلمات دیگر: