کلمه جو
صفحه اصلی

erstwhile


معنی : قبلا، سابقا
معانی دیگر : پیشین، سابق، erst سابقا

انگلیسی به فارسی

( formerly ، erst ) در گذشته، قبلاً


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of an earlier time; former.
متضاد: present
مشابه: former

- his erstwhile lover
[ترجمه ترگمان] معشوقه his
[ترجمه گوگل] عاشق قبلیش

• former
formerly, previously
you use erstwhile to describe someone or something that used to have the job, position, or role indicated, but no longer has it; a formal word.

مترادف و متضاد

قبلا (قید)
heretofore, beforehand, already, formerly, erstwhile, erst, supra

سابقا (قید)
before, heretofore, whilom, once, formerly, erstwhile, erst, previously, sometime

former


Synonyms: bygone, ex, late, old, once, one-time, past, preceding, previous, quondam, sometime


جملات نمونه

1. my erstwhile friend
دوست پیشین من

2. He fled to America with Phyllis Burton, an erstwhile friend of his wife's.
[ترجمه ترگمان]او با فیلیس برتن، دوست سابق همسر سابقش، به آمریکا گریخت
[ترجمه گوگل]او با فیلیس برتون، یکی از دوستان قدیمی همسرش، به آمریکا فرار کرد

3. His erstwhile friends turned against him.
[ترجمه ترگمان]دوستاش علیه اون شدن
[ترجمه گوگل]دوستان پیشین او علیه او بودند

4. She found herself ostracized by erstwhile friends.
[ترجمه ترگمان]اون خودش رو در کنار دوستای قدیمیم پیدا کرد
[ترجمه گوگل]او متوجه شده بود که خود را با دوستان قدیمی اش محروم کرده است

5. With her erstwhile host's kind permission, she reminded herself bitterly.
[ترجمه ترگمان]با لحن تلخی به خودش یادآوری کرد: با اجازه میزبان سابقت
[ترجمه گوگل]با اجازه وی، میزبان خود، او خود را به تلخی یادآوری کرد

6. But have the erstwhile long stay patients swelled the ranks of homeless people?
[ترجمه ترگمان]اما آیا بیماران قدیمی سابق در صفوف افراد بی خانمان رشد کرده اند؟
[ترجمه گوگل]اما آیا بیماران ماندگار به مدت طولانی، صفوف افراد بی خانمان را افزایش داده اند؟

7. Will the erstwhile crimson-lipped peroxide devil-doll, the very anti-Madonna, be raging with paranoia and brutal honesty on her next record?
[ترجمه ترگمان]آیا این عروسک کوچولوی قرمز -، the - مادونا، با صداقت و صداقت بی رحمانه درباره رکورد بعدی او خشمگین می شود؟
[ترجمه گوگل]آیا عروسک شیطانی پراکسی که به زودی در معرض آن قرار می گیرد، بسیار ضد مدونا، با پارانوایی و صداقت بی رحمانه در رکورد بعدی او خشمگین خواهد شد؟

8. What were your options when an erstwhile love returned?
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک عشق قبلی برگشت گزینه های شما چه بود؟
[ترجمه گوگل]وقتی عاشق شدن عشق عاشق شد گزینه های شما چیست؟

9. He has won over many of his erstwhile critics.
[ترجمه ترگمان]او در بسیاری از منتقدان سابق خود پیروز شده است
[ترجمه گوگل]او بیش از بسیاری از منتقدان پیشین خود را به دست آورده است

10. Once there Sanson, her erstwhile admirer and friend, stepped forward and dispatched the former Court favourite to the grave.
[ترجمه ترگمان]یکی از دوستداران و دوست سابق سابق او به جلو قدم برداشت و دادگاه سابق مورد علاقه اش را به گور ارسال کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که سانسان، ستایشگر و دوستش گذشته، پیش رفت و دادگاه سابق را به قبر فرستاد

11. It was my erstwhile swain, looking much the same as 10 years earlier.
[ترجمه ترگمان]این swain من بود، درست مثل ده سال قبل
[ترجمه گوگل]این عجیب و غریب من بود، که بسیار شبیه 10 سال پیش بود

12. Erstwhile workers may have become managers.
[ترجمه ترگمان]کارگران erstwhile ممکن است مدیر شوند
[ترجمه گوگل]کارگران گوناگون ممکن است مدیران شوند

13. This erstwhile schoolmaster had discovered a way of keeping us quiet in the evenings.
[ترجمه ترگمان]این مدیر دانشکده پزشکی راهی برای ساکت کردن ما در شب ها پیدا کرده بود
[ترجمه گوگل]این مدرس مدرسه ابتدایی راهی برای حفظ آرامش در شبها را کشف کرد

14. Where does an artist like Kafka come from? he typed, squinting at his erstwhile friend's crumpled manuscript.
[ترجمه ترگمان]هنرمند از کجا می آید؟ خودش را تایپ کرد و با دقت به دست خط مچاله شده اش نگاه کرد
[ترجمه گوگل]از کجا یک هنرمند مانند کافکا کجاست؟ او تایپ کرد، در حالی که دستش را در دستانش فرو می ریزد

my erstwhile friend

دوست پیشین من


پیشنهاد کاربران

قبلی

erstwhile leader رهبر پیشین


کلمات دیگر: