کلمه جو
صفحه اصلی

slippage


معنی : افت، لغزش
معانی دیگر : سرش، فرسودگی، بکسواد، میزان لغزش یا کم وزیادی چیزی از حد عادی ان، سرک

انگلیسی به فارسی

سرش، افت


لغزش، میزان لغزش یا کم وزیادی چیزی از حد عادی ان،سرک


لغزش، افت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the action of slipping.
مشابه: slip

(2) تعریف: the amount or distance that something slips.

• sliding, skidding; distance or amount that something slips
slippage is a failure to maintain a steady rate of progress, so that a particular target or standard is not achieved.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] لغزش
[نساجی] لغزش - در رفتگی نخ در جوراب یا پارچه - تمایل الیاف نخ

مترادف و متضاد

افت (اسم)
drop, downfall, fall, pest, blight, plague, slump, pestilence, slippage

لغزش (اسم)
slip, error, slide, offense, lapse, flounder, gaffe, trip, stumble, slippage, peccadillo

جملات نمونه

1. There has been some slippage of support for the government's policies.
[ترجمه ترگمان]برخی از slippage برای سیاست های دولت وجود داشته است
[ترجمه گوگل]برخی از لغزش های حمایت از سیاست های دولت وجود دارد

2. The smallest slippage could delay completion of the project.
[ترجمه فرید] کوچکترین تاخیر می تواند تکمیل پروژه را تاخیر دهد
[ترجمه ترگمان]کوچک ترین لغزش می تواند تکمیل پروژه را به تاخیر بیاندازد
[ترجمه گوگل]کوچکترین لغزش می تواند تکمیل پروژه را تاخیر دهد

3. Slippage on any job will entail slippage on the overall project.
[ترجمه ترگمان]تمرکز بر روی هر شغلی مستلزم تاخیر در کل پروژه خواهد بود
[ترجمه گوگل]لغزش در هر کار باعث لغزش پروژه می شود

4. There is also a slippage control which automatically cuts power if the wheels begin to spin under harsh acceleration.
[ترجمه ترگمان]همچنین کنترل slippage وجود دارد که اگر چرخ ها تحت سرعت تند دور شوند، به طور خودکار قدرت را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]همچنین کنترل لغزش وجود دارد که به طور خودکار باعث کاهش قدرت می شود اگر چرخ ها شروع به چرخش در شتاب شدید کنند

5. The slippage of support for universalism, equality, and public services was illustrated in comments made by Roy Jenkins.
[ترجمه ترگمان]The پشتیبانی برای universalism، برابری و خدمات عمومی در نظراتی که توسط روی جنکینز استفاده شده نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]لغزش حمایت از جهانی سازی، برابری و خدمات عمومی در نظرات نوشته شده توسط Roy Jenkins نشان داده شد

6. Any slippage in the heel of the shoe means it is too big.
[ترجمه ترگمان]هر گونه لغزش در پاشنه کفش به این معنی است که خیلی بزرگ است
[ترجمه گوگل]هر لغزش در پاشنه کفش به معنای آن است که خیلی بزرگ است

7. It only takes a small slippage for government revenue and spending forecasts to be thrown out of kilter.
[ترجمه ترگمان]این امر تنها با تاخیر کمی برای درآمد دولت و پیش بینی هزینه ها به خارج از kilter به طول می انجامد
[ترجمه گوگل]این فقط یک حرکت کوچک برای درآمد دولت و هزینه های پیش بینی می شود به بیرون ریختن

8. Particularly in terms of slippage the minutes are sometimes less than satisfactory, recording only the slippage since the last meeting.
[ترجمه ترگمان]به خصوص با سر خوردن در دقیقه، گاهی کم تر از رضایت بخشی است، و تنها از زمان آخرین جلسه به سر می برد
[ترجمه گوگل]به خصوص از لحاظ لغزش دقیقه ها گاهی اوقات کمتر از رضایت بخش هستند، ضبط تنها لغزش از زمان آخرین جلسه

9. The polls show a certain slippage in support for the death penalty.
[ترجمه ترگمان]رای گیری نشان می دهد که در حمایت از مجازات اعدام سر و کار دارد
[ترجمه گوگل]نظرسنجی ها نشان می دهد که لغو خاصی در حمایت از مجازات اعدام وجود دارد

10. To reduce slippage, tack coarse-gauge chicken wire flush to the deck.
[ترجمه ترگمان]برای کم کردن سر خوردن، tack خط درشت مرغ را بر روی عرشه قرار دهید
[ترجمه گوگل]برای کاهش ریزش، سیم پیچ مرغ کمربندها را به عرشه بچرخانید

11. We may in fact anticipate some slippage in the timetable as a result of two factors.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت ما ممکن است در نتیجه دو عامل تاخیر در جدول زمانی را پیش بینی کنیم
[ترجمه گوگل]در واقع ما ممکن است برخی از لغزش در جدول زمانی را به عنوان نتیجه دو عامل پیش بینی کنیم

12. It is the catastrophic slippage in public respect which blows the minds of the apparatus.
[ترجمه ترگمان]این لغزش فاجعه بار در احترام عمومی است که ذهن دستگاه را به هم می زند
[ترجمه گوگل]این انحراف فاجعه آمیز در احترام عمومی است که ذهن های دستگاه را منفجر می کند

13. The Labour vote suffered a double slippage.
[ترجمه ترگمان]رای گیری حزب کارگر از دو سر خوردن رنج می برد
[ترجمه گوگل]رأی کارگری دچار لغزش دوطرفه شد

14. Some slippage in deadlines is to be expected when overhauling something as complicated as an operating system.
[ترجمه ترگمان]در زمانی که تعمیر چیزی به اندازه یک سیستم عملیاتی پیچیده است، برخی از slippage در مهلت های زمانی مورد انتظار است
[ترجمه گوگل]بعضی از لغزش ها در مهلت زمانی انتظار می رود هنگام تعمیر چیزی به عنوان پیچیده به عنوان یک سیستم عامل

15. We want to stop the slippage of the quality of public services.
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم سر خوردن کیفیت خدمات عمومی را متوقف کنیم
[ترجمه گوگل]ما میخواهیم لغزش کیفیت خدمات عمومی را متوقف کنیم

پیشنهاد کاربران

عدم پای بندی
عدول کردن

لغزش یا انحراف قیمت
اختلاف بین قیمت مورد انتظار قبل از اجرای سفارش با قیمت واقعی که سفارش در آن اجرا شده است.


کلمات دیگر: