کلمه جو
صفحه اصلی

proficiency


معنی : مهارت، چیرگی، زبر دستی، کارایی، تخصص
معانی دیگر : زبردستی، چیرگی، مهارت، تخصص، کارایی

انگلیسی به فارسی

زبردستی، چیرگی، مهارت، تخصص، کارایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: skill; competence.
متضاد: incompetence
مشابه: competence, ease, know-how, knowledge, skill

• expertise, state of having expert skills; skillfulness, adeptness; masterfulness
proficiency is the ability to do something well.

مترادف و متضاد

مهارت (اسم)
skill, craft, address, agility, dexterity, proficiency, ingenuity, adroitness, deftness, artfulness, workmanship, knack, expertness

چیرگی (اسم)
courage, victory, violence, proficiency, domination, boldness

زبر دستی (اسم)
skill, dexterity, proficiency, power, sleight

کارایی (اسم)
performance, proficiency, efficiency

تخصص (اسم)
proficiency, specialty, specialization, speciality

ability, skillfulness


Synonyms: accomplishment, advance, advancement, aptitude, chops, competence, dexterity, efficiency, expertise, expertness, facility, formula, green thumb, headway, knack, know-how, knowledge, learning, makings, mastery, moxie, oil, progress, right stuff, savvy, skill, stuff, talent, what it takes


Antonyms: clumsiness, inability, incompetence, ineptness


جملات نمونه

1. The key to acquiring proficiency in any task is repetition.
[ترجمه ترگمان]کلید کسب مهارت در هر کار تکرار است
[ترجمه گوگل]کلید به دست آوردن مهارت در هر کار تکرار است

2. He made little proficiency in literary accomplishments.
[ترجمه ترگمان]در کاره ای ادبی مهارت چندانی به دست نیاورد
[ترجمه گوگل]او مهارت های کمی در موفقیت های ادبی ایجاد کرد

3. His proficiency as a surgeon is well known.
[ترجمه ترگمان]مهارت او به عنوان جراح معروف است
[ترجمه گوگل]مهارت او به عنوان یک جراح به خوبی شناخته شده است

4. Evidence of basic proficiency in English is part of the admission requirement.
[ترجمه ترگمان]شواهدی از مهارت پایه ای در زبان انگلیسی بخشی از نیاز به پذیرش است
[ترجمه گوگل]مدارک مهارت اساسی در زبان انگلیسی بخشی از شرایط پذیرش است

5. Nick's proficiency with computers is well-known.
[ترجمه ترگمان]مهارت نیک با کامپیوترها به خوبی شناخته شده است
[ترجمه گوگل]مهارت نیک با کامپیوتر بسیار شناخته شده است

6. I brought her proficiency up to the required level.
[ترجمه ترگمان]من در سطح مورد نیاز مهارت او را بالا بردم
[ترجمه گوگل]من مهارت خود را تا سطح مورد نیاز به ارمغان آورد

7. A reasonable proficiency in English is a prerequisite for the course.
[ترجمه ترگمان]یک مهارت منطقی در زبان انگلیسی یک پیش نیاز برای این دوره است
[ترجمه گوگل]یک مهارت منطقی در زبان انگلیسی ضروری برای این دوره است

8. He acquired greater proficiency after a three-month intensive course.
[ترجمه ترگمان]او بعد از یک دوره آموزشی سه ماهه، مهارت بیشتری کسب کرد
[ترجمه گوگل]او پس از یک دوره سه ماهه فشرده، مهارت بیشتری کسب کرد

9. Unless she's turned on by her proficiency with the spittoon.
[ترجمه ترگمان]مگه اینکه اون با تف دادن هاش به کارش ادامه بده
[ترجمه گوگل]مگر اینکه او با مهارت خود را با spittoon تبدیل شده است

10. He spent days just gaining a proficiency with the typewriter.
[ترجمه ترگمان]روزها را فقط با ماشین تحریر کار می کرد
[ترجمه گوگل]او روزها را تنها با استفاده از ماشین تحریر به دست آورد

11. The students' proficiency in speaking English is also tested.
[ترجمه ترگمان]مهارت دانش آموزان در زبان انگلیسی نیز مورد آزمایش قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]مهارت دانش آموزان در زبان انگلیسی نیز مورد آزمایش قرار گرفته است

12. S schools to raise their proficiency in science and math to the highest levels in the world.
[ترجمه ترگمان]مدارس S مهارت خود را در علوم و ریاضیات به بالاترین سطح جهان ارتقا خواهند داد
[ترجمه گوگل]S مدارس برای بالا بردن مهارت خود را در علم و ریاضی به بالاترین سطح در جهان است

13. However, the growing number of students with instrumental proficiency in recent years has meant an increasing concentration on orchestral work.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تعداد فزاینده دانشجویان با مهارت ابزاری در سال های اخیر به معنای تمرکز فزاینده بر روی کار orchestral بوده است
[ترجمه گوگل]با این حال، تعداد روزافزونی از دانش آموزان با مهارت های سازنده در سال های اخیر به معنای تمرکز بیشتر در کار ارکستر است

14. Proficiency is increasing in contract work and staff have specialist knowledge of such one off tasks.
[ترجمه ترگمان]Proficiency در کار قرارداد رو به افزایش است و کارکنان دانش تخصصی این یکی از وظایف را دارند
[ترجمه گوگل]مهارت در کار قرارداد افزایش می یابد و کارکنان دانش خاصی از چنین وظایفی دارند

پیشنهاد کاربران

تبحر

مهارت
a good standard of ability and skill

کارآمدی

چیره دستی ، کارشناسی ، کارکشتگی ، کاربلدی، بلدیت

مهارت

تخصص و مهارت

english proficiency test
آزمون بسندگی زبان



کلمات دیگر: