کلمه جو
صفحه اصلی

wedding ceremony

انگلیسی به فارسی

مراسم عروسی


انگلیسی به انگلیسی

• marriage ceremony, ceremony in which a couple exchanges marriage vows in front of family and friends

جملات نمونه

1. The wedding ceremony will be held in May.
[ترجمه ترگمان]مراسم ازدواج در ماه مه برگزار خواهد شد
[ترجمه گوگل]مراسم عروسی در ماه مه برگزار خواهد شد

2. In planning the wedding ceremony,they dipped out on Mr. Jack.
[ترجمه ترگمان]بعد از مراسم عروسی، آن ها را به سمت آقای جک پرت کردند
[ترجمه گوگل]در برنامه ریزی مراسم عروسی، آنها به آقای جک خاتمه دادند

3. The couple performed a wedding ceremony with the happiness that bloomed the cheeks.
[ترجمه ترگمان]این زوج یک مراسم عروسی با شادی برگزار کردند که گونه هایش را شکوفه کرده بود
[ترجمه گوگل]زن و شوهر مراسم عروسی را با شادی که گونه ها را شکوفا می کرد، انجام داد

4. Her clothes befit the wedding ceremony.
[ترجمه ترگمان]لباسش برازنده مراسم عروسی است
[ترجمه گوگل]لباس های او مراسم عروسی را بر عهده دارند

5. I felt quite emotional during the wedding ceremony.
[ترجمه ترگمان]موقع مراسم عروسی خیلی احساساتی شدم
[ترجمه گوگل]در مراسم عروسی احساس عاطفی داشتم

6. To the bride's relief, the wedding ceremony went off without a hitch.
[ترجمه ترگمان]مراسم عروسی بدون هیچ مشکلی پیش رفت
[ترجمه گوگل]مراسم عروسی به راحتی عروسی بدون هیچ زحمتی بیفتد

7. He bravely went through with the wedding ceremony even though he was in a lot of pain.
[ترجمه ترگمان]با اینکه خیلی درد داشت، شجاعانه با مراسم عروسی راه افتاد
[ترجمه گوگل]او شجاعانه با مراسم عروسی رفت، حتی اگر درد زیادی داشته باشد

8. All her friends assist at the wedding ceremony.
[ترجمه ترگمان]همه دوستاش توی مراسم عروسی کمک کردن
[ترجمه گوگل]همه دوستانش در مراسم عروسی کمک می کنند

9. The wedding ceremony publicly marks the beginning of commitment to another through marriage.
[ترجمه ترگمان]مراسم ازدواج نشان از آغاز تعهد به دیگری از طریق ازدواج دارد
[ترجمه گوگل]مراسم عروسی به طور عمومی نشان دهنده آغاز تعهد به ازدواج دیگران است

10. At the wedding ceremony Sir George's cousin Edward received the suit as a memento.
[ترجمه ترگمان]در مراسم عروسی، پسر عموی سر جرج، ادوارد این کت و شلوار را به عنوان یادگاری دریافت کرد
[ترجمه گوگل]در مراسم عروسی پسرعمویش سر جورج ادوارد کت و شلوار را به عنوان یادبود دریافت کرد

11. Saturday's 35-minute wedding ceremony was as simple as Anne and Tim had wanted.
[ترجمه ترگمان]مراسم ازدواج ۳۵ دقیقه ای روز شنبه به همان سادگی آن بود که آن و تیم می خواستند
[ترجمه گوگل]مراسم عروسی 35 دقیقه ای شنبه به همان اندازه ساده بود که آن و تیم می خواستند

12. The next morning, after the wedding ceremony, the toad told his bride to plunge a knife into his back.
[ترجمه ترگمان]صبح روز بعد، پس از مراسم عقد، وزغ به عروسش گفت که چاقویی را در پشتش فرو کند
[ترجمه گوگل]صبح روز بعد، بعد از مراسم عروسی، قورباغه به عروس خود گفت: 'چاقو را به پشت بکش'

13. The wedding ceremony was held in the county park.
[ترجمه ترگمان]مراسم ازدواج در پارک استان برگزار شد
[ترجمه گوگل]مراسم عروسی در پارک شهر برگزار شد

14. After the wedding ceremony we went to a reception at the bride's parents' house.
[ترجمه ترگمان]بعد از مراسم عروسی، ما به مراسم پذیرایی در خانه پدر و مادر عروس رفتیم
[ترجمه گوگل]پس از مراسم عروسی، ما در خانه پدر و مادر عروسی به یک پذیرایی رفتیم

15. The ship's captain performed the wedding ceremony.
[ترجمه ترگمان]کاپیتان کشتی مراسم عروسی را اجرا کرد
[ترجمه گوگل]کاپیتان کشتی مراسم عروسی را انجام داد

پیشنهاد کاربران

جشن ازدواج؛ جشن عروسی

چشم عروسی ( جشن های کوچک مثل عقد )


کلمات دیگر: