کلمه جو
صفحه اصلی

well meant

انگلیسی به انگلیسی

• something that is well-meant is intended to be helpful or kind, but is unsuccessful or has unfortunate results.

جملات نمونه

1. Any decision taken by them now, however well meant, could complicate the peace process.
[ترجمه ترگمان]هر چند تصمیم گرفته شده توسط آن ها اکنون می تواند روند صلح را پیچیده کند
[ترجمه گوگل]هر گونه تصمیمی که از طرف آنها گرفته شده است، هرچند به معنای واقعی آن، می تواند روند صلح را پیچیده کند

2. Well meant as it may have been, one wonders what accusations would have sprouted had the Tory Party used similar methods.
[ترجمه ترگمان]منظور از این کار این است که اگر حزب محافظه کار از روش های مشابه استفاده کند، چه اتهاماتی بر سر زبان ها خواهد آمد
[ترجمه گوگل]به خوبی به معنای آن ممکن است، یکی شگفتی که چه اتهاماتی خواهد شد اگر حزب Tory استفاده از روش های مشابه است

3. I know that his intervention was well meant and had not a whit of political mischief about it.
[ترجمه ترگمان]من می دانم که دخالت او خوب است و ذره ای از شیطنت سیاسی در این مورد وجود ندارد
[ترجمه گوگل]من می دانم که مداخله او به خوبی به معنی بود و هیچ یک از بدبختی سیاسی در مورد آن نیست

4. The analogy was well meant, but did not altogether please him.
[ترجمه ترگمان]این مقایسه خوب بود، اما روی هم رفته خوشایند او نبود
[ترجمه گوگل]این قیاس به خوبی به معنی بود، اما به طور کامل او را لطفا

5. His offer was well meant.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد او خوب بود
[ترجمه گوگل]پیشنهاد او به خوبی به معنی بود

6. Well meant are the wounds a friend inflicts, but profuse are the kisses of an enemy.
[ترجمه ترگمان]خوب، این زخم هایی است که یکی از دوستان خود را به خودش تحمیل می کند، اما خیلی از نو بوسه یک دشمن است
[ترجمه گوگل]خوب به این معنی است که زخم یک دوست باعث می شود، اما غم و اندوه بوسه دشمن است

7. And the proximity of a gravity well meant Patterson was backed into a corner. It would be a slaughter.
[ترجمه ترگمان]و این نزدیکی، پترسون به این معنا بود که پترسون به گوشه ای کشیده می شود کشتار و کشتار خواهد بود
[ترجمه گوگل]و نزدیکی گرانش به معنای پترسون به یک گوشه پشت سر گذاشته شد این یک قتل عام است

8. However well meant,[sentence dictionary] they aren't implicit in the story and the characters.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به این معنی که، [ فرهنگ لغت [ جمله ] آن ها در داستان و شخصیت ضمنی نیستند
[ترجمه گوگل]با این حال به معنای واقعی کلمه [dictionary dictionary] آنها در داستان و کاراکترها ضمنی نیستند

9. Better is open rebuke than hidden love. Well meant are wounds a friend inflicts.
[ترجمه ترگمان]بهتر از عشق پنهان منظورم اینه که زخم های یه دوست رو به خودش تحمیل می کنه
[ترجمه گوگل]بهتر است بازجویی از عشق پنهان است خوب به معنی زخم یک عذاب دوستان

10. The analogy was well meant.
[ترجمه ترگمان]این قیاس منطقی بود
[ترجمه گوگل]این قضیه به خوبی به معنی بود

11. Thus, he avoids the error so commonly made through well meant but misguided efforts. He confines his procedures to what is necessary, keeping the handling of injured part to a minimum.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، او از خطایی که معمولا از طریق اقدامات خوب اما منحرف انجام می شود، اجتناب می کند او دستورالعمل های خود را به آنچه که لازم است محدود می کند و کنترل بخشی از آسیب را به حداقل می رساند
[ترجمه گوگل]بنابراین، او از خطا که به طور معمول از طریق به خوبی انجام می شود اما به اشتباه تلاش می کند، اجتناب می کند او روش های خود را برای آنچه لازم است محدود می کند، دست کم دست زدن به بخش زخمی را حفظ می کند

12. I'll not blame, you, Hetty, for coming on this errand, which was well meant, if not very wisely planned.
[ترجمه ترگمان]تو، هتی، به خاطر آمدن به این ماموریت، تقصیر تو نیست، منظورم این بود که اگر عاقلانه فکر نکنم
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم، شما، Hetty، برای آمدن به این پرونده، که به خوبی به معنی، اگر نه خیلی هوشمندانه برنامه ریزی شده، سرزنش نیست

پیشنهاد کاربران

برخاسته از نیت های خوب یا خیرخواهانه، معمولاً با نتایج ناگوار /
تصمیم، عمل یا نظری از روی مهربانی و با نیت کمک، اما نا موفق و با نتایج ناگوار

از روی حُسن نیّت


کلمات دیگر: