کلمه جو
صفحه اصلی

hortative


معنی : نصیحت امیز، ترغیبی، اندرز امیز، تشویقی
معانی دیگر : اندرز امیز، نصیحت امیز، ترغیبی، تشویقی

انگلیسی به فارسی

(رسمی) تشویق کننده، ترغیب کننده


(رسمی) اندرز آمیز، پند آموز، نصیحت آمیز


انگلیسی به انگلیسی

• hortatory, encouraging, inciting

مترادف و متضاد

نصیحت امیز (صفت)
admonitory, hortative, sententious

ترغیبی (صفت)
hortative, exhortative

اندرز امیز (صفت)
hortative, sententious

تشویقی (صفت)
hortative, persuasive, hortatory

جملات نمونه

1. We set the hortative methods for teachers to praise teachers' performances.
[ترجمه ترگمان]ما روش های hortative را برای معلمان جهت ستایش از عملکرد معلمان تنظیم کردیم
[ترجمه گوگل]ما روش های هارتی برای معلمان را برای ستایش عملکرد معلمان تعیین می کنیم

2. Publicizes hortative or restrictive industry and project items for foreign investment, leads foreign investment direction.
[ترجمه ترگمان]Publicizes hortative یا صنایع محدود کننده و آیتم های پروژه برای سرمایه گذاری خارجی، مسیر سرمایه گذاری خارجی را هدایت می کند
[ترجمه گوگل]انتشارات صنعت و پروژه های محدود و محدود برای سرمایه گذاری خارجی، منجر به سرمایه گذاری خارجی می شود

3. The print is a hortative drawing. It tells us that everybody has shortcoming and the power of the individual is smaller than group.
[ترجمه ترگمان]چاپ یک نقاشی hortative است این به ما می گوید که هر کسی دارای کاستی است و قدرت فرد کم تر از گروه است
[ترجمه گوگل]چاپ یک تصویر هندی است این به ما می گوید که همه کمبود دارند و قدرت فرد کمتر از گروه است

4. The practices have morphed into Halloween as it is understood today, with parents hortative their possess little ghosts and goblins to area the neighborhood.
[ترجمه ترگمان]این رویکردها به هالووین به همان شکلی که امروز قابل فهم است به هالووین تغییر شکل داده اند و والدین از جن ها و اجنه کوچکی که می خواهند منطقه را اداره کنند استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]این شیوه ها به هالووین تبدیل شده است، همانطور که امروز درک می شود، با والدین هندی، آنها دارای ارواح و گابلیون های کوچکی هستند تا محله را محاصره کنند

5. This text will draw on the international roughness index to deduce the minimum hortative wavelength, so as to reduce the error during the model conversation and numerical calculation of roughness.
[ترجمه ترگمان]این متن از شاخص زبری بین المللی برای استنباط کم ترین طول موج hortative استفاده خواهد کرد تا خطا در طول مکالمه مدل و محاسبه عددی زبری را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]این متن بر روی شاخص بین المللی زبری برای کشف حداقل طول موج هاراتی استفاده می شود، به طوری که خطا را در طی مکالمه مدل و محاسبه عددی زبری کاهش می دهد

6. If you are admired by your success, my benison is warmly and hortative contemplation traversing congested crowd.
[ترجمه ترگمان]اگر شما از موفقیت های شما تحسین می کنید، benison من به گرمی و hortative که از میان جمعیت عبور می کند، می گذرد
[ترجمه گوگل]اگر از موفقیت شما تحسین برانگیز هستم، بنیسون من استدلال گرمی و هراس است که از جمعیت پر از جمعیت عبور می کند

a hortative speech.

سخنرانی ترغیب‌کننده.


My teacher delivered a hortative speech.

معلمم سخنرانی‌ای ترغیب‌کننده داشت.


پیشنهاد کاربران

"پیشنهادی" ، پند واری"، " اندرزی" در زبانشناسی مجموعه فروزه ها و کنشاهایی که در بندی و جمله ای پند و اندرز و یا پیشنهاد را می شناسانند/


کلمات دیگر: