کلمه جو
صفحه اصلی

balancing


معنی : تعدیل
معانی دیگر : متعادل کردن، تراز( دوربین نقشه بردارى) عمران : تراز علوم نظامى : حفظ عمق کشتى متعادل کردن عمق زیردریایى

انگلیسی به انگلیسی

• equilibration, evenness, symmetry

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] عمل بالانس - عمل تعادل - تعادل
[آمار] متعادل سازی

مترادف و متضاد

تعدیل (اسم)
adjustment, settlement, regulation, modification, balancing, damping

جملات نمونه

1. The UN must perform a difficult balancing act between the two sides in the conflict.
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل باید عمل توازن دشواری را بین دو طرف در درگیری انجام دهد
[ترجمه گوگل]سازمان ملل متحد باید یک عمل متعادل کننده بین دو طرف درگیری انجام دهد

2. The boy sat balancing on the fence.
[ترجمه ترگمان]پسرک روی نرده تعادلش را حفظ کرده بود
[ترجمه گوگل]پسر پسر روی حصار نشسته بود

3. She was balancing a plate of food on her knees.
[ترجمه ترگمان]او یک بشقاب غذا روی زانوهایش گذاشته بود
[ترجمه گوگل]او متعادل کردن یک صفحه غذا در زانوهایش بود

4. I squatted down to speak to the boy, balancing on the balls of my feet.
[ترجمه ترگمان]چمباتمه زدم تا با پسرک صحبت کنم و روی پاهایم تعادل برقرار کنم
[ترجمه گوگل]من به عقب نشستم تا با پسر صحبت کنم، با هم بر روی توپ های پا

5. I found myself having to do a balancing act between work and family.
[ترجمه ترگمان]من خود را مجبور به انجام موازنه بین کار و خانواده یافتم
[ترجمه گوگل]من خودم را مجبور به انجام کار متعادل بین کار و خانواده کردم

6. Gilmore had to perform the difficult balancing act of attracting moderate voters without losing his conservative base.
[ترجمه ترگمان]گیلمور همچنین مجبور بود عمل متعادل جذب رای دهندگان میانه رو را بدون از دست دادن پایه محافظه کارانه خود انجام دهد
[ترجمه گوگل]گیلمور مجبور بود که عملکرد متعادل کننده ای را برای جذب رای دهندگان معتدل بدون از دست دادن پایگاه محافظه کار خود انجام دهد

7. The man felt a delicacy about balancing between his mother and his wife.
[ترجمه ترگمان]مرد احساس کرد که بین مادرش و همسرش تعادلش را حفظ کرده است
[ترجمه گوگل]این مرد ظرافت در مورد تعادل بین مادر و همسرش احساس کرد

8. The UN must perform a delicate balancing act between the different sides in the conflict.
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل باید یک عمل توازن ظریف بین دو طرف درگیر را انجام دهد
[ترجمه گوگل]سازمان ملل متحد باید اقدام متعادلانه بین طرفین مختلف درگیری انجام دهد

9. He turned around, balancing awkwardly on one foot.
[ترجمه ترگمان]کج پا چرخید و ناشیانه تعادلش را از دست داد
[ترجمه گوگل]او به اطراف چرخید و به راحتی با یک پا کنار زد

10. Brought-forward trading losses can be set against balancing charges arising on the disposal of the target assets.
[ترجمه ترگمان]خسارت های تجاری رو به جلو را می توان بر علیه بالانس کردن هزینه های ناشی از دفع دارایی های هدف تنظیم کرد
[ترجمه گوگل]از دست دادن تجارت به جلو جلو می تواند بر علیه هزینه های بالقوه ناشی از دفع دارایی های هدف تنظیم شود

11. Balancing the dual roles of minister to the world and shepherd to his own flock has taken its toll.
[ترجمه ترگمان]ایجاد تعادل نقش های دوگانه وزیر در دنیا و چوپان برای گله خود، تلفات خود را به دست آورده است
[ترجمه گوگل]تعادل نقش دوگانه وزیر به جهان و چوپان به گله خود، تلفات خود را

12. He is more aware than anyone of the balancing act he has been trying to perform.
[ترجمه ترگمان]او نسبت به هر کس دیگری از عمل توازن آگاهی بیشتری دارد که تلاش برای انجام آن را انجام داده است
[ترجمه گوگل]او بیشتر از هر عمل دیگری که او سعی در انجام آن دارد، آگاه است

13. By balancing profits and loss in this way, total tax liability may be reduced.
[ترجمه ترگمان]با بالانس کردن سودها و از دست دادن در این روش، کل بدهی مالیاتی ممکن است کاهش یابد
[ترجمه گوگل]با تعادل سود و زیان در این راه، کل بدهی های مالیاتی ممکن است کاهش یابد

14. Balancing the budget was always a fundamental element of the contract, but it assumed greater prominence as the year evolved.
[ترجمه ترگمان]ایجاد تعادل در بودجه همیشه یک عنصر اساسی از قرارداد بود، اما به تدریج که سال تکامل یافت، اهمیت بیشتری به خود گرفت
[ترجمه گوگل]هماهنگ سازی بودجه همیشه یک عنصر اساسی قرارداد بود، اما سال گذشته تکامل یافته بود

15. Hope is about the unknown and prospects, about balancing our needs for security with the dangers of freedom.
[ترجمه ترگمان]امید در مورد تعادل و آینده، در مورد متعادل کردن نیازهای ما برای امنیت با خطرات آزادی است
[ترجمه گوگل]امید است در مورد ناشناخته و چشم انداز، در مورد همبستگی نیازهای ما با امنیت با خطرات آزادی

پیشنهاد کاربران

ایجاد تعادل و توازن

تعادل

موازنه


کلمات دیگر: