کلمه جو
صفحه اصلی

adaptive


معنی : انطباقی، وفقی، قابل تطبیق، توافقی، سازوار پذیر، دارای قوهء تطابق
معانی دیگر : قادر به سازگاری با محیط، تطابق پذیر، موافق، جور، سازگار، دارای قوه ی توافق

انگلیسی به فارسی

وفقی


سازوار‌پذیر، انطباقی، دارای قوه تطابق، قابل‌تطبیق، توافقی


تطبیقی، انطباقی، وفقی، قابل تطبیق، توافقی، سازوار پذیر، دارای قوهء تطابق


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: adaptively (adv.), adaptiveness (n.)
• : تعریف: capable of or suitable for adapting.

- The animal's adaptive ability is important to its survival.
[ترجمه ترگمان] توانایی وفقی برای بقای آن مهم است
[ترجمه گوگل] توانایی انطباق حیوان برای زنده ماندن آن مهم است

• capable of adapting; versatile

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] وفقی، تطبیقی
[نساجی] تطبیقی
[آمار] سازوار، تطبیق پذیر

مترادف و متضاد

انطباقی (صفت)
adaptive

وفقی (صفت)
adaptive

قابل تطبیق (صفت)
adaptive

توافقی (صفت)
adaptive

سازوار پذیر (صفت)
adaptive

دارای قوهء تطابق (صفت)
adaptive

adjusting


Synonyms: flexible, modifying, robust


جملات نمونه

1. Societies need to develop highly adaptive behavioural rules for survival.
[ترجمه زینب زرمسلک ] جوامع نیاز به تصویب قوانین بسیار انطباق پذیر برای بقا دارند.
[ترجمه ترگمان]جوامع نیاز به توسعه قوانین رفتاری بسیار تطبیقی برای بقا دارند
[ترجمه گوگل]جوامع نیاز به توسعه قوانین رفتاری بسیار سازگار برای بقا دارند

2. Weights are adaptive coefficients within the network that determine the intensity of the input signal.
[ترجمه ترگمان]وزن های نشان دهنده ضرایب انطباقی در شبکه هستند که شدت سیگنال ورودی را تعیین می کنند
[ترجمه گوگل]وزن ها ضرایب تطبیقی ​​درون شبکه هستند که شدت سیگنال ورودی را تعیین می کنند

3. You need a flexible and adaptive approach in devising your ground plan for bargaining.
[ترجمه ترگمان]شما به یک رویکرد انعطاف پذیر و انطباقی برای طراحی برنامه زمین برای چانه زدن نیاز دارید
[ترجمه گوگل]شما نیاز به یک رویکرد انعطاف پذیر و انطباقی در طراحی طرح زمین برای چانه زنی دارید

4. All species within a given adaptive zone compete intensively.
[ترجمه ناشناس] تمام گونه های موجود دریک منطقه تطبیقی مشخص به شدت با یکدیگر رقابت می کنند
[ترجمه ترگمان]تمام گونه ها در یک ناحیه تطبیقی به شدت رقابت می کنند
[ترجمه گوگل]تمام گونه ها در یک منطقه تطبیقی ​​داده شده به شدت رقابت می کنند

5. Protocol 2 studied the phenomenon of adaptive cytoprotection in response to mild irritation of the duodenal mucosa in the three experimental groups.
[ترجمه ترگمان]پروتکل ۲ پدیده of تطبیقی را در پاسخ به سوزش ملایم of مخاط در سه گروه آزمایش بررسی کرد
[ترجمه گوگل]در پروتکل 2، پدیده محافظت در برابر انطباق در پاسخ به سوزش خفیف مخاط مخاطی دوازدهه در سه گروه تجربی بررسی شد

6. The adaptive technologies that cOmputers bring us started Out as huge, conspicuous, and centralized.
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی های سازگار که computers ما را می آورند، به صورت گسترده، آشکار و متمرکز شروع به بیرون کردن ما می کنند
[ترجمه گوگل]تکنولوژی های انطباقی که کامپیوترها ما را آغاز کرده اند از نظر بزرگ، قابل ملاحظه و متمرکز شده اند

7. To date, adaptive systems rely on three general classes of smart materials.
[ترجمه ترگمان]تا به امروز، سیستم های وفقی به سه کلاس عمومی از مواد هوشمند تکیه دارند
[ترجمه گوگل]تا به امروز، سیستم های انطباقی به سه طبقه کلی از مواد هوشمند متکی هستند

8. In terms of biological evolution, complex adaptive systems seek patterns and learn from their interactions with the environment.
[ترجمه ترگمان]در تکامل زیستی، سیستم های انطباقی پیچیده به دنبال الگوها و یادگیری از تعاملات آن ها با محیط هستند
[ترجمه گوگل]از لحاظ تکامل بیولوژیکی، سیستم های تطبیقی ​​پیچیده به دنبال الگوهای و یادگیری از تعاملات آنها با محیط زیست هستند

9. It is adaptive for animals not to mate with members of other species.
[ترجمه ترگمان]این کار برای حیوانات سازگار است که با اعضای دیگر گونه ها جفت نمی شوند
[ترجمه گوگل]این حیوانات انطباقی نیستند که با اعضای گونه های دیگر همسو شوند

10. Neither found Darwin's detailed theory of adaptive evolution very useful.
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام نظریه دقیق داروین در مورد تکامل تطبیقی را بسیار مفید نیافتند
[ترجمه گوگل]نظریه دقیق داروین از تکامل انطباقی نیز بسیار مفید نبود

11. Certainly this frontal lobe role in adaptive behavior is linked to the mechanisms of selective attention.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که این نقش بخش قدامی در رفتار انطباقی با مکانیزم های توجه انتخابی مرتبط است
[ترجمه گوگل]قطعا این نقش لوب پیشانی در رفتار سازگار با مکانیزم های توجه انتخابی مرتبط است

12. As such, intellectual development is adaptive.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، توسعه عقلانی، تطبیقی است
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، توسعه فکری سازگار است

13. They can be made adaptive so that each packet learns how to work with others and how to perform its task better.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند سازگار باشند تا هر بسته یاد بگیرد چطور با دیگران کار کند و چگونه کار خود را بهتر انجام دهد
[ترجمه گوگل]آنها می توانند سازگاری داشته باشند به طوری که هر بسته یاد بگیرند چگونه با دیگران کار کنند و چگونه کار خود را بهتر انجام دهند

14. One approach is to seek an adaptive explanation.
[ترجمه ترگمان]یک رویکرد، جستجو به دنبال توضیح انطباقی است
[ترجمه گوگل]یکی از رویکردهای این است که به دنبال توضیح تطبیقی ​​باشد

15. The chance of discovering another adaptive peak by crossing over an adaptive valley would be negligibly small.
[ترجمه ترگمان]شانس کشف یک پیک جدید دیگر با عبور از یک دره سازگار، بسیار کوچک خواهد بود
[ترجمه گوگل]احتمال کشف یکی دیگر از اوج سازگار با عبور از یک دره تطبیقی، ناچیز است

پیشنهاد کاربران

اکتسابی

سازگار

سازشی

تطبیقی

سازگارانه

انطباق پذیر

Assistive

Ms. Morgan is an adaptive Teacher and a perfect communicator

انطباقی
The adaptive value of emotions
ارزش انطباقی هیجان ها

behavior adaptive
رفتار انطباقی
رفتار سازگار

منعطف


کلمات دیگر: